• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3178 -
  • ۱۳۹۳ سه شنبه ۲۱ بهمن

نصف جهان، پولدار مي‌شود؟!

وحيد معتمدنژاد

در بحبوحه بي‌آبي و شرايط چندگانه اقتصادي و كشمكش‌هايي كه در حفظ و نگهداري آثار تاريخي در جريان است، نويد رييس‌جمهوري در تخصيص مبلغ 40 ميليارد تومان براي مرمت آثار تاريخي اصفهان بسيار مسرت‌بخش بوده و مي‌رود تا اصفهان را بار ديگر در كانون توجه گردشگران داخلي و خارجي قرار دهد. از يك طرف نويد چنين خبري به ويژه در شرايط سياسي كنوني كه گردشگري مي‌تواند به «انتظار رشد و شكوفايي اقتصاد ايران» كمك كرده و جامعه را از نگراني‌هاي ممتد در ساليان اخير رهايي بخشد، بسيار حايز اهميت بوده و از طرف ديگر شايد گوشه‌اي از وعده‌هاي انتخاباتي رييس محترم دولت يازدهم نيز به ثمر نشيند؛ خبري كه در كنار اخبار خوب ديگر از دولت ايشان، اين روزها در تمامي حوزه‌ها با كنش و واكنش‌هاي گوناگون اجتماعي و با سلايق مختلف سياسي همراه بوده و شاكله دولت را در معرض امتحان و امتنان قرار داده است. آيا با اين خبر و از اين دست خبرها واقعا گره كور گردشگري ايران باز شده و شكوفايي اقتصاد در پهن دشت اين سرزمين كهن به اوج مي‌رسد؟!و آيا با اين خبر سازمان چند سيلابي ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري كه از بودجه كافي تهي است، به انجام ماموريتش راغب و راي او صائب مي‌شود؟!شخص ايشان خوب مي‌دانند كه امروز، جامعه بيدار ايراني بنا بر تجربيات سياسي و اجتماعي خود طي ساليان گذشته، ديگر به دنبال رمزگشايي حروف در جدول سودوكو سياست نيستند - و يا حداقل از حوصله جمعي آنها به دور است- بلكه به دنبال حاصل كلمات پايدار و ثمربخشي هستند كه از چيدن آنها در كنار هم، سودي عايد جامعه و محيط خانوادگي شده و مستقيم بر زندگي آنها تاثير مثبت داشته باشد. نگارنده از همين ابتداي قول رييس‌جمهوري، به دنبال يأس‌افكني و نااميدي كشدار تاريخي در خصوص چنين وعده‌هايي نيست و نبوده كه خود از مشوقين و مروجين چنين وعده‌هايي است، اما بسيار در اين خصوص شنيده و عملي نديده و بر خود واجب مي‌داند تا اين وجيزه را به وقتش بنگارد، شايد روزي به كار آيد! اين در حالي است كه اين‌گونه خبر‌ها هميشه از جلسات كاروان دولت‌ها در استان‌هاي كشور در ادوار پيشين نيز به گوش مي‌رسيد و به محض دور شدن آنها از جغرافياي آن استان به تاريخ همان استان پيوند خورده و فقط در حد سندي - نه تاريخي-   به بايگاني‌ها سپرده مي‌شد!
اين هم شاهدش: پادشاهي در يك شب سرد زمستاني از قصر خارج شد، هنگام برگشت سرباز پيري را ديد كه با لباسي اندك در سرما نگهباني مي‌داد، از او پرسيد: آيا سردت نيست؟ نگهبان پير گفت: چرا ‌اي پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل كنم.پادشاه گفت: الان داخل قصر رفته، مي‌گويم يكي از لباس‌هاي گرم مرا براي تو بياورند. نگهبان ذوق‌زده شد و از وي تشكر كرد اما پادشاه به محض ورود به قصر وعده‌اش را فراموش كرد.روز بعد جسد سرمازده سرباز پير را در خارج قصر پيدا كردند، در حالي كه در كنارش با خطي ناخوانا نوشته بود: ‌اي پادشاه من هر شب با همين لباس كم، سرما را تحمل مي‌كنم اما وعده تو مرا از پاي درآورد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون