ميتواند «خير» باشد
روزنامهاعتماد
شوراي نويسندگان
هرچه درباره فساد در ورزش ايران به ويژه ورزشهايي كه پول بيشتري در گردش دارند نوشته شود، كم است. ورزش، نماد وضعيت مديريت اداري در بخشهايي از جامعه است كه بايد آن را به خوبي حلاجي كرد. در ميان همه ورزشها فوتبال بدتر از همه است. مساله فوتبال هم اين نيست كه يك نفر برود و يك نفر ديگر بيايد. تا هنگامي كه عناصر اصلي ساختاري در فوتبال حاكم است، افراد مناسب نيز اگر به آن راه يابند و دوام آورند، همچون ديگران عمل خواهند كرد و در بهترين حالت، ابتدا در برابر فساد كوتاه ميآيند، سپس خودشان نيز جزيي از چرخه اين فساد ميشوند. در آخرين دستهگلي كه اين فوتبال براي جامعه ايران به بار آورد، نقض قرارداد با يك تيم تركيهاي و محروميت 4 ماهه براي بازيكن خاطي و هزينه سنگين براي تيم و از همه بدتر باخت تاسفبار ناشي از اين شوك در برابر تيمي از عربستان سعودي بود كه به كلي روحيه ايرانيان را به هم ريخت. همه اينها يك طرف، اظهارنظر بازيكن خاطي نمكي بود كه بر زخم مذكور پاشيده شد و بهجاي توضيح و عذرخواهي، درباره محروميت و جريمهاش گفت كه « حتما خيريّتي توش بوده!» البته كه حتميتي در وجود خير نيست، ولي ميتواند باشد، بستگي به اين دارد كه جامعه با اين خطا چگونه برخورد كند؟
اين اتفاق ميتواند ختم به خير باشد، مشروط بر اينكه مديران ناكارآمد كه بدون رعايت ضوابط حقوقي قرارداد منعقد يا لغو ميكنند، بازخواست شوند و كليه خسارتهاي مادي و معنوي از آنان مطالبه شود. آنان بايد بازخواست و از كار بركنار شوند و تمام خسارت را در صورت وجود تقصير بپردازند و در صورت قصور و كوتاهي مسووليتپذير باشند.
اين اتفاق ميتواند ختم به خير باشد، در صورتي كه با شفافيت كامل همراه شود و كل ماجرا با ريزجزييات براي اطلاع عموم مردم منتشر شود. احضار يا دعوت به كميته اخلاقي فوتبال كفايت نميكند. بايد فيلم كامل ماجرا و اسناد له و عليه بازيكن مزبور در اختيار افكار عمومي قرار گيرد. باخت فوتبالي با نتيجه خيلي بد، در شرايطي كه رقابتهاي سياسي منطقهاي نيز شديد است، عوارض معنوي داشته است كه بايد كسي پاسخگو باشد و نميتوان در اتاق دربسته آن را جمعوجور كرد.
اين اتفاق ميتواند ختم به خير باشد، مشروط بر اينكه مواجهه با بازيكن مزبور فراتر از ملاحظات فني شود و ملاحظات اجتماعي و ملي نيز در نظر گرفته شود. فوتبال و ورزش قهرماني فقط يك مساله فني نيست، بلكه در درجه اول يك مساله اجتماعي است. اگر بهترين بازيكن جهان هم باشند ولي حضور آنان در تيم به معناي دهنكجي به جامعه و ارزشهاي آن تلقي شود، بايد دور آن بازيكن را خط كشيد. قصد اين يادداشت صدور حكم عليه يك بازيكن مشخص نيست، شايد او بيتقصير باشد، ولي از اين قاعده بايد دفاع كرد كه اولويت اول حتي در ورزش قهرماني و حرفهاي با مردمي است كه پشتوانه اصلي آن محسوب ميشوند. توهين به اين مردم پذيرفتني نيست و هيچ ملاحظهاي نميتواند توجيهكننده رفتار نادرست باشد. تيم ملي فوتبال فرانسه در آستانه بازيهاي اروپايي يكي از بهترين بازيكنان خود كه شايبه حضور در يك امر مجرمانه داشت را از حضور در تيم ملي منع كرد و به عقيده برخي افراد اگر او بود شايد قهرمان ميشدند ولي در هر حال اين سختگيريها نه تنها براي جامعه و مردم مفيد است، بلكه براي بازيكنان نيز مفيد است. آنان متوجه ميشوند كه ورزشكار بودن آنان مصونيتي برايشان ايجاد نميكند و بايد هميشه مراقب اعمال و رفتار خود باشند. ولي نحوه برخورد ما با ورزشكاران چنين است كه گويي هر كار و خلافي مرتكب شوند، از برخورد و مجازات مصون هستند و اين بدترين خيانت به آنان است.
اين اتفاق ميتواند ختم به خير شود، اگر اصلاحي اساسي در تيمداري ايران انجام شود. هرچند وزير ورزش مثل اسلاف خود براي چندمين بار اعلام كرد كه تيمهاي استقلال و پرسپوليس را واگذار ميكند، ولي به نظر ميرسد كه ساختار موجود حتي اگر نفت و چاههاي نفتي را به بخش خصوصي داخلي و خارجي واگذار كند، حاضر به واگذاري اين دو تيم به مردم نيست.
گويي كه در اختيار داشتن اين دو تيم و تزريق اموال بيحساب مردم به خرخره اين دو تيم، اصل غيرقابل تغيير همه دولتهاست. اين اظهارنظر وزير ورزش گويي كه براي كاهش فشار بر دولت است. چند سال پيش نيز بازي فروش اين دو تيم را راه انداختند و مثلا مزايدههايي برگزار كردند و در نهايت هيچ دستاوردي نداشت. البته مشكل فقط اين دو تيم نيست، بلكه همه يا حداقل اكثر تيمهاي فوتبال، بيش از آنكه بنگاههايي توليدكننده و ارايهدهنده خدمات ورزشي و سرگرمي و سودده باشند، دكاني براي اتلاف منابع مالي جامعه و مردم هستند و افراد بيمسووليت و احيانا كمتخصص در اطراف آن ميچرخند و نسبت به هزينه و فايدههاي تيمها به عنوان يك بنگاه حساسيتي ندارند و جالب اينكه يك بازي توهينآميز نسبت به مردم از خلال جابهجايي مربيان و مديران باشگاهي وجود دارد كه بازتاب آن در انتخاب فوتباليستها نيز ديده ميشود و كل ماجرا را تبديل به يك پديده عجيبوغريب كرده است. بنابراين محروميت و جريمه مذكور ميتواند خير باشد، اگر اين موارد رخ دهد، در غير اين صورت كل ماجرا شرّ كامل است و هيچ خيري در آن نيست.