بهزاد نبوي:
سال 92 به اصلاحطلبان پيغام دادم سراغ ناطقنوري بروند
گروه احزاب
بهزاد نبوي هرچند سالهاست كه حاشيهنشيني در سياست را جانشين سياستورزي ميداني كرده اما اين دليلي نميشود تا بازيگران سياسي اصلاحطلب و علاقهمندان به سياست و تاريخ انقلاب به راحتي از نام چريك پير عبور كنند. بهزاد نبوي به دليل نقش آفريني بيبديلش در خطكشيهاي سياسي و حضور در متن فعل و انفعالات دهه 60 هنوز كه هنوز است، جذاب است. او اگرچه تا چندي پيش علاقهاي به نشستهاي سياسي و تاريخي نداشت اما همزمان با تحركات جديد آيتالله موسويخويينيها و پاسخ به پرسشهاي تاريخي، او هم راحتتر از قبل درخواست ملاقاتشوندگان به ويژه نسل سوميها را ميپذيرد. بهزاد نبوي در جديدترين اين ديدارها با اعضاي انجمن انديشه و قلم به گفت و شنود پرداخته و خاطرات و ناگفتههاي خود را بيان كرده. نبوي در اين ديدار درباره دولت جنگ، ماجراي شكلگيري چپ و راست، پايان جنگ، اختلاف ديدگاه با آيتالله هاشمي، حمايت از روحاني و آينده اصلاحطلبي سخن گفته است.
بهزاد نبوي در اين ديدار و در پاسخ به پرسش و سخنان يكي از حاضران مبني بر اينكه بعد از جنگ هشت ساله و به خصوص در سالهاي اخير و به طور ويژه در سال جاري، اين سخن بارها مطرح شده كه دولت ميرحسين موسوي از جبهههاي جنگ به طور كافي حمايت نميكرد؛ حال آنكه صدام ۱۰۰ درصد از جبهههاي خود حمايت ميكرد و گفته شده كه ۶۰ درصد امكانات و ظرفيت عراق اختصاص به جنگ داشت اما در ايران اين عدد بين ۱۵ تا ۲۰ درصد بوده است، مطرح ميشود كه عدم حمايت از جبههها به شيوهاي بود كه جام زهر را به امام بنوشانند. شما به عنوان كسي كه در سال ۶۷ معاون لجستيك در ستاد فرماندهي كل قوا شديد، چقدر اين ادعاها را صحيح ميدانيد؟ چه ميزان امكانات كشور درگير جنگ بود؟ نظر دولت و شخص مهندس موسوي درباره پايان جنگ چه بود؟
نبوي در پاسخ به اين سوال گفت: اينكه بتوانيم بگوييم صدام چند درصد از جبهههايش حمايت ميكرد، روشن نيست. رژيم عراق يك رژيم استبدادي بود كه نه مجلس داشت نه بودجه علني. اما درباره ايران اعداد و ارقام روشن است. بنده اطلاع دارم كه بخش ريالي بودجههاي كشور در تمام سالهاي بعد از آغاز جنگ، يكسوم به بهداشت و درمان، يكسوم به آموزش و پرورش و يكسوم هم به دفاع اختصاص داشت.
تا سال ۶۴ هيچ محدوديت ارزي نداشتيم
وي ادامه داد: اما آنچه براي بخش دفاع از همه مهمتر بود، موضوع ارز بود. ما تا سال ۶۴ هيچ محدوديت ارزي نداشتيم و بخش دفاع هرچه ارز ميخواست دولت در اختيارش ميگذاشت. اما از سال ۶۵ تا ۶۷ يعني در سه سال آخر جنگ، چون قيمت نفت بهشدت كاهش يافت و فروش آن نيز در حملات عراق به تاسيسات نفتي به زير يك ميليون بشكه رسيد، درآمد ارزي كشور حدود سالانه ۷ ميليارد دلار شد؛ از اين محل، سه ميليارد دلار صرف كالاهاي سهميهبندي شده و ضروري مردم بود. سه ميليارد دلار هم مستقيم به بخش دفاع ميرسيد. يك ميليارد دلار هم صرف تمامي بخشهاي ديگر اعم از خصوصي و دولتي ميشد. در واقع هر چه بخش دفاع ارز ميخواست در اختيارش قرار ميگرفت. اما مشكل اين بود كه به خاطر تحريمها عملا با ارز سلاح قابلذكري نميتوانستند وارد كنند. از سال ۶۴ يا ۶۵ در دولت يك كميسيون پشتيباني صنعتي و مهندسي از جنگ شكل گرفت كه مسوول آن سرلشكر فيروزآبادي بود. اين كميسيون دو كميته داشت؛ كميته پشتيباني صنعتي كه من مسوول آن بودم و كميته پشتيباني مهندسي كه تصور ميكنم آقاي سعيديكيا مسوول آن بودند.
نبوي افزود: در سالهاي ۶۵ تا ۶۷ همه صنعت كشور در اختيار بخش دفاع بود. تقريبا تمام كارخانههاي ريختهگري و ماشينسازي بزرگ كشور كارشان توليد گلولههاي توپ و خمپاره و... بود. كارخانههاي توليد محصولات فلزي ما عمدتا كارشان پلسازي براي جبههها بود. مديران واحدهاي توليدي داخلي تكنولوژي پلهاي نظامي PMP را با زحمت زياد از كشورهاي خارجي به دست آوردند و شركت صدرا در بوشهر و لرستان شروع به ساخت آن كرد. بخش مهندسي هم كاملا در خدمت جبههها بود. آن زمان جهاد سازندگي هم كه يك وزارتخانه بود، به صورت كامل در اختيار جنگ قرار داشت.
وي در ادامه به سخنان اخير محسن رفيقدوست اشاره كرد و گفت: اخيرا ديدم دوست عزيز ما گفتهاند كه از جبههها حمايت نميشد و گفته است كه يادم ميآيد صنايع سنگين يك توالت صحرايي را ۱۰ برابر قيمت مشابه خارجي به ما قيمت ميداد. اين واقعا حرف عجيبي بود. من بعيد ميدانم كه از هيچ بخشي از دفاع ما، سفارش توالت صحرايي به جايي آمده باشد. توالت صحرايي كه ما در جبههها ديده بوديم، چيزي شبيه كيوسك تلفن و خيلي سادهتر از آن بود كه نياز به دانش فني نداشت و يك جوشكار يا حتي فردي كه جوشكاري بلد باشد با چند ورق فولادي هم ميتوانست آن را بسازد آيا واقعا رزمندگان ما كه از تمام اقشار و اصناف جامعه بودند از ساخت چنين سازهاي عاجز بودند و سراغ وزارت صنايع سنگين ميآمدند و ما هم با آنها گران حساب ميكرديم؟ اين ادعا خيلي عجيب و بيشتر به يك لطيفه شبيه است! و به طول كلي تكذيب ميشود.
واقعيت اين بود كه ارز و ريال هم نميتوانست نيازهاي جبههها را تامين كند. آقاي محسن رضايي در سال ۱۳۶۷ در نامهاي به امام راحل نيازهاي نجومي جبههها را مطرح كرد؛ آن نيازها را دولت چطور ميتوانست تامين كند؟ عراق حتي اگر ۲۰ درصد از توان كشورش را به جبههها اختصاص ميداد، مشكلي در تهيه اسلحه و مهمات در سراسر دنيا نداشت. ولي ما حتي اگر ۱۰۰ درصد بودجه و ارز كشور را هم به بخش دفاع اختصاص ميداديم كاري نميشد براي خريد تسليحات كرد.
وي تصريح كرد: البته امروز كه سالها از جنگ گذشته، بايد يكي را پيدا كرد و همه تقصيرها را گردنش انداخت و چه ديواري كوتاهتر از ديوار دولت آن دوره كه رييسش هم در حصر است.
نبوي تصريح كرد: از كساني كه ميگويند اگر دولت حمايت ميكرد جنگ سرنوشت ديگري داشت بايد پرسيد كه دولت چگونه ميتوانست نيازهاي تسليحاتي جبههها را تامين كند؟ هيچ كشوري به ما تجهيزات نميداد. نخستين قراردادي كه ما براي دريافت تسليحات نظامي بستيم، با شوروي زمان گورباچف بود كه بعد از پذيرش قطعنامه بود. شوروي تا آن زمان حتي حاضر نبود يك فشنگ به ما بدهد.
وي در پاسخ به سخناني درباره عدم حمايت دولت در زمان جنگ از جبههها گفت: سوال من از ايشان اين است كه فرض كنيد دولت ايشان بد، اگر دولت خوبي مثل دولت آقاي احمدينژاد داشتيد آيا تجهيزات را ميتوانست براي جبههها تامين كند؟ از آقاي رفيقدوست ميپرسم آيا مشكل جبهههاي شما فقدان توالت صحرايي بود؟ يا تجهيزات تهاجمي زميني و هوايي؟
نبوي با اشاره به محبوبيت مهندس موسوي در جبهههاي جنگ گفت: درسال ۶۴ كه بحث تغيير دولت مطرح بود، يكي از دلايلي كه امام نظرش بر تداوم دولت مهندس موسوي قرار گرفت نامه و نظر آقاي محسن رضايي مبني بر محبوبيت نخست وزير دولت جنگ در ميان رزمندگان بود.
نبوي همچنين درباره برخي ديدگاهها كه انتقال كامل نيروها از جبهه جنوب به جبهه شمال را به گردن دولت موسوي و شخص هاشمي مياندازند، گفت: واقعيت اين بود كه بعد از عمليات كربلاي ۵، فرماندهان به آقاي هاشمي گفتند كه ديگر در جبهه جنوب هيچ طرحي براي اجرا نداريم. اگر عملياتي بخواهيم داشته باشيم، در جبهه شمال است. البته به نظر من در اين مقطع، مرحوم هاشمي هم اشتباه كرد كه با اين پيشنهاد موافقت كرد و همه نيروها را به جبهه شمال منتقل كردند و جنوب را كه استراتژيكترين نقطه كشور بود رها كردند. كل حلبچه به اندازه يكصدم دزفول و انديمشك ارزش استراتژيك نداشت. من در آن مقطع چون در ستاد فرماندهي كل قوا صدايم شنيده نميشد، براي امام نامه نوشتم و نقد خود را به انتقال نيروها به جبهه شمال به امام منتقل كردم. همين عقبنشيني باعث شد كه عراقيها فاو را با كلي سروصدا تصرف كنند. بعد هم شلمچه و هور را گرفتند؛ البته آنها ديگر عاقلانه عمل ميكردند و تا خط مرزي ميآمدند. عراقيها جزيره فاو را هشت ساعته گرفتند ولي تا ۳۲ ساعت جرات ورود به شهر را نداشتند چراكه باور نميكردند ما فاوي را كه به سختي به دست آورده بوديم به اين راحتي از دست بدهيم و فكر ميكردند برايشان تله گذاشتهايم. درخط مقدم جبهه جنوب يك عده تفنگ به دست گذاشته بوديم كه هيچ پشتيباني نداشتند.
از همان ابتداي جنگ انقلابيترين نگاه براي پايان جنگ، نظر آقاي هاشمي بود
وي با بيان اينكه «همه اين عوامل و شرايط ما باعث شد جنگ به قطعنامه كشيده شود»، درباره نظر مهندس موسوي درباره قطعنامه ۵۹۸ و پذيرش آن گفت: از مهندس موسوي هيچوقت نظري مبني بر پايان جنگ را نشنيدم. ما ميدانيم كه آقاي هاشمي بعد از عمليات خيبر به دنبال يك پيروزي بزرگ و خاتمه جنگ بود. فرداي روزي كه عراق به فرودگاه تهران حمله كرد، در ستاد مشترك ارتش جلسهاي با حضور دولت شهيد رجايي، فرماندهان نظامي، شهيد بهشتي، آقاي هاشمي و آقاي خامنهاي تشكيل شد. در آن جلسه انقلابيترين نظر اين بود كه ما بايد آتشبس را زماني بپذيريم كه در يك حركت نظامي، عراق را به سر مرزها برگردانيم و همه اراضي اشغالي را پس بگيريم. در واقع از همان ابتدا، بحث بر سر جنگ جنگ تا يك پيروزي بود. بعدها اين شعار به جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم تبديل شد.
پذيرش قطعنامه ۵۹۸ هرگز در ستاد فرماندهي كل قوا مطرح نشد
وي درباره نظر دولت درباره آتش بس، افزود: پذيرش قطعنامه ۵۹۸ هرگز در ستاد فرماندهي كل قوا مطرح نشد. در مورد نقش دولت در جنگ و چگونگي پايان آن گفتوگوي مفصلتري با همكاران رسانهاي شما داشتهام كه نميدانم منتشر شده يا خواهد شد. از تكراري بودن بسياري از مطالب پوزش ميطلبم.
در ادامه بهزاد نبوي پاسخ به سوال ديگري را سرآغاز ماجراي جناحبندي چپ و راست مسلمان و طرفدار انقلاب و نظام در كشور قرار داد و گفت: آرايش سياسي نيروها بعد از پيروزي انقلاب، دو جريان «خط امامي» و «ليبرال» بود كه بر اساس نامگذاري جبهه ملي، نهضت آزادي و بنيصدر ليبرال قلمداد ميشدند كه البته مجاهدين خلق هم در آن مقطع به آن طيف نزديك بود. حزب جمهوري اسلامي، جامعه روحانيت مبارز، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي و... خط امامي نام گرفته بودند.
چپ و راست از درون سازمان مجاهدين انقلاب آغاز شد
وي با بيان اينكه «اين آرايش بعد از رفتن بنيصدر بيمعنا شد و جرياني كه ما ليبرال ميناميديم با بيش از ۵۰ نماينده در مجلس، عملا منفعل شدند»، البته علت آن هم عملكرد غيرقابل دفاع مجاهدين خلق بود كه پيش از فعاليتهاي تروريستي خود را «فرزندان معنوي مرحوم بازرگان» به مردم معرفي كردند ولي عملكردشان در ترور مردم بيدفاع كوچه و خيابان براي هيچ كس از جمله نهضت آزادي قابل قبول نبود. به هر حال بعد از سال ۶۰، در طيف «خط اماميها» چپ و راست شكل گرفت و اين جناحبندي ابتدا از درون سازمان مجاهدين انقلاب آغاز شد. دو طيف در درون سازمان مقابل يكديگر قرار گرفتند، كه بر سر موضوعاتي چون شريعتي، روز كارگر، ستاد بسيج اقتصادي، كوپن، اصلاحات ارضي و... اختلاف نظر جدي و عميق داشتند. كمكم اين طيفبندي به درون حزب جمهوري اسلامي و سپس، جامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين حوزه علميه قم هم تسري پيدا كرد. در اواخر سال ۶۰ شوراي اقتصاد، دولت موسوي تصميم گرفت بحث زيرساختهاي اقتصادي كشور را در دستور كار خود قرار دهد. چند نفر از اعضاي جامعه مدرسين به امام نامه نوشتند و خدمت ايشان رفتند و نسبت به نفوذ افكار غيراسلامي و كمونيستي در شوراي اقتصاد ابراز نگراني كرده و از ايشان خواستند در جلسات شوراي اقتصاد شركت كرده و نظارت داشته باشند. امام هم موافقت كردند و بنا شد آقايان احمد ميانجي و سيدجعفر كريمي و سيد مهدي روحاني در جلسات شوراي اقتصاد شركت كنند. بعدها نميدانم طي چه فرآيندي آقاي سيدمنيرالدين حسيني هم به آن جمع اضافه شد به نظر ميرسد امام در عين حال براي اينكه حضور علما در آن جلسات، يكطرفه نباشد، ازآقايان موسوياردبيلي، هاشمي و خامنهاي هم خواستند كه در جلسات شوراي اقتصاد شركت كنند و آن مقدمه شكلگيري جناح چپ و راست، در دولت و مجلس شد و پس از آن دولت و مجلس بر سر همين قضايا با شوراي نگهبان درگير شدند. در آن زمان هر لايحه يا طرحي كه در مجلس تصويب ميشد وقتي به شوراي نگهبان ميرفت، شورا آن را بر اساس احكام ثانويه تاييد ميكرد و معتقد بود وقتي رفع اضطرار شود بايد اين قوانين را عوض كرد. آن بخش از اعضاي جامعه مدرسين هم كه در شوراي اقتصاد شركت ميكردند، معتقد بودند كه حكومت حق ندارد از احكام اوليه تخطي كند مگر از روي اضطرار. اين بحث خيلي گسترده مطرح بود و اصرار ميشد و فشار ميآمد كه اينهايي كه بر اساس احكام ثانويه تصويب ميشوند بايد به روال خودش برگردد.
نبوي سپس به خطبههاي نمازجمعه مبني بر لزوم بازگشت به احكام اوليه بعد از رفع اضطرار اشاره كرد و گفت: امام در پاسخ به اين خطبه، نظريه معروف خود را در مورد ولايت مطلقه فقيه مطرح كردند و تشكيل مجمع تشخيص مصلحت نظام حاصل اين نظريه بود. در واقع امام با طرح موضوع ولايت مطلقه فقيه، بحثها را خاتمه دادند. اما بعدها در مبحث ولايت مطلقه فقيه موضوعات ديگري مطرح شد كه اصلا مد نظر امام نبود. در واقع امام، بحث ولايت مطلقه را در تقابل با ديدگاههاي دوستان راست آن روز يا بخشي از اصولگرايان امروز مطرح كردند، اما بعد از رحلت ايشان، مخالفان آن زمان، مدافعان سرسخت ولايت مطلقه فقيه شدند. وي تصريح كرد: نظر امام اين بود كه فقيه صاحب ولايت يا به عبارت ديگر حكومت ميتواند اجراي احكام اوليه را با توجه به مصلحت جامعه و حكومت اسلامي متوقف كند و حتي نماز و روزه را تعطيل كند كه اين نظريه بسيار مترقي بوده و هست. اما بعد از رحلت امام، مخالفان اين نظريه با استناد به آن قانون اساسي را ذيل ولايت فقيه دانستند؛ در حالي كه مراد امام اين نبود. وقتي ما هم اعتراض ميكرديم ميگفتند چطور ولي فقيه حاكم بر حكم خدا هست ولي نميتواند دست به قانون اساسي بزند؟ در ظاهر هم استدلالشان قوي بود. البته ما پاسخمان اين بود كه اگر حاكم اسلامي، حكم اوليهاي را ميتواند متوقف كند، از آن روست كه ارتباط با شارع كه از طريق وحي برقرار شده، امروز وجود ندارد. ديگر پيامبري نيست كه به او وحي شود. ولي صاحبان قانون اساسي، همين مردمي هستند كه به آن راي دادهاند و اگر قرار باشد تغيير كند، بايد توسط مردم اصلاح شود.
وي با اشاره به روند تشكيل مجمع تشخيص مصلحت نظام گفت: در ابتدا امام معتقد بودند كه اگر دوسوم نمايندگان مجلس، قانوني را تصويب كردند ديگر لازم نيست به شوراي نگهبان برود. اما با اعتراضاتي كه به امام شد، امام بحث مجمع تشخيص مصلحت را مطرح كردند.
دعواي خصوصي – دولتي براي برخورد با جناح چپ به كار برده ميشد
نبوي سپس به جدال اصلي بين دو جناح چپ و راست در دهه اول انقلاب اشاره كرد و گفت: جدال اصلي برسر اقتصاد دولتي و آزاد و اقتصاد بيبرنامه و اقتصاد برنامهريزي شده بود. برخي در جلسات شوراي اقتصادي مطرح ميكردند كه ما قرآن و منابع فقهي را داريم كه اگر تقوا پيشه كنيم. به تصريح قرآن نياز به برنامهريزي نيست.
در ادامه، يكي از اعضاي انجمن درباره تغيير نگاه نبوي از اقتصاد دولتي به اقتصاد آزاد سخن گفت كه وي پاسخ داد: بحث خصوصي- دولتي مطلبي بود كه به خاطر برخورد با جناح چپ آن زمان مطرح ميشد. حال آنكه آن زمان ما در صنايع سنگين، كه وزيرش متهم به طرفداري از اقتصاد دولتي بود، حدود ۱۲۰ واحد دولتي تحت پوشش داشت و اين در حالي بود كه بيش از ۷۰۰ واحد خصوصي تحت پوشش آن وزارتخانه بود. واحدهاي خصوصياي كه اكثريت قريب به اتفاق آنها، اگر مورد سوال قرار گيرند، هنوز هم ما را به عنوان حامي و پشتيبان خود قبول دارند. سهمخواهي از دولت روحاني، اجر كار را ضايع و همراهان معتدل و ميانه رو ما را مسالهدار ميكند.
در ادامه جلسه درباره آينده جريان اصلاحات با توجه به نوع تصميمگيريها در انتخابات مجلس دهم، شوراي شهر پنجم و رياستجمهوري يازدهم و دوازدهم و نتايج آن سوال شد كه نبوي در پاسخ گفت: اين روزها بدترين حرفي كه من ميشنوم اين است كه زحماتش را ما كشيديم، پست و مقامش به ديگران رسيد. بزرگ و كوچك هم اين حرف را ميزنند. طرح اين قبيل مطالب در واقع ضايع كردن اجر كار عزيزان است. آيا حمايت از روحاني به اميد گرفتن پست و مقام بود؟ يا اينكه انتخاب ايشان براي اداره كشور بهتر از رقباتلقي ميشد؟ متاسفانه اين روزها اعتراضات به آقاي روحاني ريشه در سهمخواهيها دارد.
نبوي تاكيد كرد: موضعگيريهاي سهمخواهانه، علاوه بر ضايع كردن كارها، همراهان معتدل و ميانه رو را هم مسالهدار ميكند. اينكه ما بگوييم در انتخابات چه كرديم و چه نقش مهمي داشتيم، جز سهم خواهي چه معنايي دارد؟ اگر دوستان كاري كردهاند به خاطر اعتقادشان و به خاطر منافع كشور و ملت شان بوده است و كارشان نزد خدا و خلق خدا ماجور است.
نبوي با طرح اين سوال كه «من در سال ۹۲ در زندان بودم، اما لازم است دوستان يك بار ديگر مرور كنند كه با چه منطقي در سال ۹۲، از آقاي عارف كه رابطه نزديكتري با اصلاحطلبان داشت، خواستند به نفع آقاي دكتر روحاني كنار برود؟» افزود: علي القاعده شرايط موجود كشور اين جمعبندي را به فعالان اصلاحطلب و بدنه حامي آنها ديكته كرد كه آقاي عارف كه به اصلاحطلبان تعلق داشت، از نامزدي منصرف كنند و به يك روحاني عضو جامعه روحانيت مبارز راي دهند اين تصميم بر اساس مصلحتي بود كه علي القاعده بايد مبناي موضعگيري دوستان در انتخاباتهاي بعدي باشد.
وي با تاكيد بر اينكه اصلاحطلبان بايد از همين امروز براي انتخابات ۱۴۰۰، خود را آماده كرده و گزينههاي مختلف را ارزيابي كنند. البته بدانند شانس تاييد گزينههاي ايده آلشان بسيار ناچيز است و بايد واقعگرا باشند. نبوي افزود: در انتخابات ۹۲، من، كه از نامزدي احتمالي مرحوم هاشمي بياطلاع بودم، از زندان به برخي دوستان توصيه كردم سراغ آقاي ناطق نوري بروند، دوستان مخالفت كردند. پاسخ اين بود كه ايشان در بين اصلاحطلبان زمينه كافي ندارند. جالب است كه شنيدم در انتخابات ۹۶ همان نوع دوستان با آقاي ناطق نوري ديدار داشتند كه با توجه به احتمال عدم حضور آقاي روحاني، ايشان نامزد شوند كه ايشان هم آمادگي پذيرش نداشت.