تهديد ركن چهارم دموكراسي
فريدون مجلسي
1) اهميت رسانهها در دنياي جديد به اندازهاي است كه نظريهپردازان مهم دوران پسارنسانس، رسانهها را به عنوان ركن چهارم دموكراسي معرفي كرده و نقش آن را غير قابل جايگزين ميدانند. چهرههايي مانند جان لاك و آنتونيو گرامشي، رسانهها را «سنگر ملت» معرفي ميكنند و حافظ مطالبات مردم. مبتني بر اين تفسير، تحقق مردمسالاري بدون بهرهمندي از مطبوعات و رسانههاي آزاد، پرسشگر و مستقل امكانپذير نيست و از طريق جريان سيال رسانهاي است كه ميتوان جامعه را در مسير پالايش از ناهنجاريهايي چون، فساد، رانت و سوداگري قرار داد. جوامع مختلف تلاش ميكنند با مصوبات قانوني بازدارنده از هرگونه فشار به رسانهها جلوگيري كرده و از جايگاه و شأن رسانهها حفاظت كنند. در نقطه مقابل، طبيعي است كه گروهها و جريانات تماميتخواه و انحصارطلب نيز همواره فعالان رسانهاي را مانند استخواني در گلو، دانسته و تلاش ميكنند در مسير فعاليتهاي روتين رسانهها، سنگاندازي كنند. با نگاهي به تاريخچه فعاليتهاي رسانهاي ملل مختلف با دامنه وسيعي از نمونهها و مواردي روبهرو خواهيم شد كه در آنها، خبرنگاران قرباني مطامع و خواستههاي صاحبان قدرت و ثروت شده و جان و مال و آبروي خود را از دست دادهاند.
2) ماجرايي كه اخيرا در فضاي عمومي كشور در جريان برخورد فرماندار رفسنجان با يكي از خبرنگاران رخ داد، يكي از نمونههاي عدم تحمل فعالان رسانهاي از سوي اصحاب قدرت است. خبرنگاري مبتني بر اسناد و مدارك، پرسشي را از فرماندار مطرح ميكند، پرسشي كه طبيعتا ميبايست پاسخي قانعكننده به آن داده شود، اما آقاي فرماندار ناگهان چهره برانداخته و خبرنگار را تهديد به «تو دهني» و برخورد شديد ميكند. بايد توجه داشت، ارتباط ميان خبرنگاران و اصحاب قدرت يك ارتباط دو طرفه است. يعني از يك طرف خبرنگار موظف است در دايره قانون، اخلاق و رفتارهاي متعارف، فضاي شفافي در جامعه ايجاد كند و از سوي ديگر صاحبان قدرت و مسوولان هستند كه ميبايست ابتدا سواد رسانهاي خود را بالا ببرند و سپس پاسخگوي اعمال و رفتار مديريتي خود باشند.
3) متاسفانه برخي برخوردهاي قهرآميز با رسانهها طي دهههاي گذشته، باعث شده برخي مديران ايراني با اعتماد به نفس بالا، روبهروي خبرنگاران ايستاده و آنها را تهديد به برخوردهاي سخت فيزيكي، تودهني و بگير و ببند كنند. وقتي در ساختاري يك چنين برخوردهايي عادي شد، مسوولان جامعه تصور خواهند كرد، ميتوانند هر عملي را انجام دهند، بدون اينكه كسي به آنها بگويد بالاي چشمتان ابروست. نمونهاي از يك چنين رفتارهاي غير متعارف مدتي قبل در جريان برخورد يكي از نمايندگان مجلس با سرباز راهور تجربه شد، زماني كه نماينده مجلس در پاسخ به درخواست سرباز براي رعايت قانون، سيلي به صورت او زد و در ادامه هيچ برخوردي نيز با نماينده متخلف صورت نگرفت.
4) سالها قبل در زمان مواجهه ايرانيان با پديدههاي نوين اداري و رسانهاي، واژههايي در كشورمان باب شدند كه در درون خود معاني عميقي داشتند. از جمله اين واژهها، «ارباب جرايد» و «ارباب رجوع» بودند كه بيانگر طرز تفكر ايرانيان در مواجهه با اين پديدههاي جديد بودند. مبتني بر اين تعاريف، عنوان ميشد مردم عادي كه براي پيگيري امور جاري خود راهي ادارات ميشوند در جايگاه ارباب و ولي نعمت متوليان و مديران قرار دارند و بايد به بهترين وجه، امورات آنها پيگيري شود. از سوي ديگر معني واژه ارباب جرايد نيز اين بود كه فعالان رسانهاي در شمايل ولينعمت مسوولان قرار دارند و هر نوع پيگيري از سوي آنان بايد با پاسخ معقول از سوي مسوولان همراه شود. متاسفانه اين واژهها، نيز مانند بسياري از واژههاي ديگر از معنا تهي شدهاند و امروز اصحاب قدرت به خود اجازه ميدهند هر نوع برخوردي با فعالان رسانهاي داشته باشند.
5) به نظرم هر فردي كه قصد دارد در جايگاه مديريت و مسووليت قرار بگيرد، بايد آموزشهاي لازم براي برخورد با ارباب جرايد و اصحاب رسانه را پشت سر بگذارد. در واقع قبول مسووليت بدون بهرهمندي سواد رسانهاي لازم، مانند فردي است كه بدون داشتن گواهينامه، فرمان هدايت خودرويي را به دست گرفته باشد. بايد توجه داشت كه جامعه بدون بهرهمندي از رسانههاي آزاد، مستقل و پرسشگر، هيچ نسبتي با توسعه نميتواند برقرار كند. بايد شأن فعالان رسانهاي و ارباب جرايد حفظ شود تا بتوانند از مردم در برابر سوداگريها، مفاسد، ويژهخواريها و... محافظت كنند. بدون ركن چهارم، اساسا هيچ نوع مردمسالاري در كار نخواهد بود... .