• 1404 شنبه 1 آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6196 -
  • 1404 شنبه 1 آذر

فروگذاشتن ميراث و پيامدهاي آن

نيوشا طبيبي

آنچه در حوزه آب در حال وقوع است، فاجعه‌اي است كه از چندين دهه پيش آغاز شده است. سابقه حفر چاه عميق به دهه بيست و سي و حتي ماقبل آن مي‌رسد. آمدن اصل چهار ترومن به ايران - مانند بسياري ديگر از كشورهاي اروپايي و آسيايي - موجب افزايش تعداد چاه‌هاي عميق در كشور شد. در همان سال‌ها بود كه حفر و حفاظت قنات، به كاري بيهوده و قديمي و حتي خرافي به شمار آمد. وقتي به سادگي مي‌شد چاهي كند و به آب رسيد و چند سالي از آن سيراب شد، چه حاجت به زجر احداث قنات و رنج كشيدن؟
همين يكي، دو روزه گفت‌وگويي ديدم از وزير كشاورزي ساليان پيش - كه خود در مظان اتهام نقش داشتن در وضعيت آبي امروز است - در بيان ريشه‌ها و خاطراتش از مديريت آب كشور در سال‌هاي ابتدايي دهه هفتاد مي‌گفت كه «رييس‌جمهور وقت، اساسا تصور مي‌كرد حفر چاه به دسترسي ابدي به آب مي‌انجامد و ضرري ندارد و دليلي وجود ندارد كه من با صدور مجوزها مخالفت مي‌كنم...» (نقل به مضمون) اما نهضت حفر چاه به هواي خودكفايي اقتصادي و صادرات محصولات كشاورزي چنان همه‌گير شد كه ما مثل كشورهاي حوضه آمازون به وجهي آب مصرف مي‌كرديم كه گويي دوسوم از سرزمين ما نه بيابان و كوير، بلكه جنگل‌هاي پر باران استوايي است و كسب و كار آباء و اجدادي ما هم صادرات هندوانه و سيب و مانند اينها بوده. 
در بيان خاطرات آنها كه زماني دست‌اندركار مقوله آب در ايران بوده‌اند، كارشناس محترم و سالخورده ديگري مي‌گفتند كه «در موضوع درياچه اروميه توصيه‌هاي كارشناسان آمده از هاروارد براي تغيير نظام كشت سنتي اطراف درياچه از جو و گندم و انگور ديم به باغ‌هاي سيب موجب افزايش نياز شديد بخش كشاورزي و باغ‌داري اين حوضه به آب بيشتر و بيشتر شد… جست‌وجوي من در اسناد وزارت امورخارجه سال‌هاي ۵۵ و ۵۶ كه اين هيات آمده بودند به من اثبات كرد كه آنها اهداف اقتصادي براي رونق بخشيدن به صنعت شراب‌سازي كاليفرنيا داشتند. نابودي كشت انگور مرغوب و بي‌همتاي اروميه در آن زمان و از بين رفتن صادرات محصولات كارخانه پاكديس به اروپا، بازار شراب كاليفرنيا در اروپا را دوباره جان مي‌داد…» چنين بود كه باغ‌هاي انگور ديم در اطراف درياچه از بين رفتند و باغ‌هاي سيبي برپا شدند كه براي سيراب كردنشان‌ بايد آب بسيار زيادي از دل زمين بيرون كشيده مي‌شد. 
فرو گذاشتن تجربه هزاران سال حيات در اين سرزمين، نتيجه‌اي جز خشكيدگي و نابودي نخواهد داشت. بيگانه‌ها حتي اگر غرضي نداشتند، با طبيعت ايران و رفتارش آشنا نبودند. دانش آنها درباره آب در اين سرزمين قطعا از يك استاد مقني كمتر و ناچيزتر بود. تفاوت در اين بود كه استاد مقني، لباسي روستايي به بر و دستاري به سر و چهره‌اي آفتاب سوخته و دستاني پينه بسته داشت و كارشناس خارجي مدرن و ترگل و ورگل بود و از جهاني مي‌آمد كه فكر مي‌كردند بيشتر از ما و ساكنان بومي سرزمين‌هاي ديگر بيشتر و بهتر مي‌فهمند. 
ما براي قرن‌ها در اين سرزمين زندگي كرده‌ بوديم و رفتار و خلق و خوي اقليم و طبيعتمان را به خوبي مي‌شناختيم. ما و اين سرزمين خشك و خشن چنان با هم انس گرفته بوديم كه به خوبي مي‌دانستيم چطور با هم كنار بياييم. ما بي‌آنكه مراتع را از بيخ بركنيم و آب‌ها را خشك كنيم، هم دام‌هايمان را براي قرن به چرا مي‌برديم و هم باغ‌هاي مصفايي مي‌ساختيم. ما قدر قطره قطره آب را مي‌دانستيم و بلد بوديم چگونه از آن استفاده كنيم. 
ساختمان قنات از گام نخست تا انتهاي كار كه آب از مظهر به در مي‌آيد، بسان سازه‌اي غول‌آسا و بسيار عجيب، ابداع و ابتكار پدران ما براي روياندن بذر حيات در اين زمين بود. آنها موفق شدند يكي از بزرگ‌ترين تمدن‌هاي جهان را با همين سازه بي‌نظير پي‌ريزي كنند، تمدن و فرهنگ كاريزي براي قرن‌ها حافظ حيات ايراني باقي ماند. بيگانگان دانسته يا نادانسته، همين اصل و شيوه زندگي ما را هدف گرفتند. از صد و چند سال پيش، ما آن سويه مقتصد و صرفه‌جوي ايراني را كنار گذاشتيم و رفته رفته به ورطه مصرف بي‌رويه افتاديم. اوج اين بي‌مبالاتي و مصرف بي‌حد و حصر منابع از دهه هفتاد به اين سو آغاز شد. فقدان آموزش لازم براي ارج نهادن به درست مصرف كردن پيامدهاي شديد داشت. ريخت و پاش در عرصه‌هاي مختلف نماد دست و دلبازي و توانايي شناخته شد. در همان زمان در كشورهاي اسكانديناوي با جمعيت اندك و ثروت بسيار، فرهنگ وصله زدن ترويج مي‌شد و استفاده از لباس‌هاي دست دوم ديگران عملي منطبق با اخلاق مسوولانه شهروندي به حساب مي‌آمد. 
ما سنت و روش‌هاي آزموده‌اي براي حفظ منابع و مصرف درست داشتيم كه همه را به يك‌ سو انداختيم و هروله‌كنان به استقبال مصرف بي‌حد و حصر منابع روي آورديم. متاسفانه تمام دولت‌ها براي حفظ وضع موجودشان، هرگز كاري براي آموزش مصرف درست انجام ندادند.
بيشتر اين مفهوم به كلي غلط ترويج مي‌شد كه ما روي دريايي از منابع زيرزميني نشسته‌ايم و مي‌توانيم تا دلمان مي‌خواهد آنها را بفروشيم و بخوريم يا مصرف كنيم. گزاره‌اي كه نادرستي آن امروز به اثبات رسيده، اما باز هم كسي جرات ندارد از گران و منطقي كردن قيمت سوخت و انرژي سخني به ميان آورد. با اينكه فروش تقريبا رايگان بنزين و حامل‌هاي انرژي بي‌ترديد لطمه‌ جبران‌ناپذيري به كيان كشور زده و خواهد زد ولي باز هم اين راه را ادامه مي‌دهيم. 
امروز هم به جاي اعمال سياست‌هاي منطقي ولو دردناك و طولاني مدت، راه‌حل‌هاي نگران‌كننده ولي سريع مي‌شنويم. پاك كردن صورت مساله «تشنگي» نه ميسر است و نه چاره كار.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون