• 1404 شنبه 22 آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6213 -
  • 1404 شنبه 22 آذر

ستاره نيست

احمد طالبي‌نژاد

گلچهره سجاديه در جواني و با تئاتر كارش را شروع كرد و با فيلم «كلاغ » بهرام بيضايي وارد سينما شد، او بعد از حضور در فيلم‌هاي «موج توفان» منوچهر احمدي و «ايستگاه» يدالله صمدي، با نخستين ساخته سينمايي ابوالحسن داوودي «سفر عشق» در نقش اول همكاري كرد.
من اولين فيلمي كه از گلچهره سجاديه بر پرده سينماها ديدم، «سفر عشق» بود، اثري عارفانه و عاشقانه در اواخر دهه شصت با حضور پر قدرت بازيگري كه تا آن زمان كمتر شناخته شده بود. البته خانم سجاديه تا آن موقع تجربياتي در تئاتر كسب كرده بود، اما در فيلم «سفر عشق» به عنوان بانوي مدرن امروزي حضور موثري داشت و با همان يك فيلم بيشتر شناخته شد و بعدها با فيلمسازان بيشتري كار كرد. 
از جمله چند همكاري با مسعود كيميايي، به عنوان نمونه در«دندان مار» كه فيلمنامه اوليه‌اش را خودم نوشته بودم و خانم سجاديه نقش زن جنوب شهري را در آن فيلم بازي مي‌كرد، در حالي كه همه تصور مي‌كردند چهره و استايل او به نقش زن‌هاي روشنفكر و مدرن امروزي مي‌خورد، اما گلچهره سجاديه در «دندان مار» شخصيت زن زخم خورده مهجور و درد كشيده جنوب شهري را خيلي خوب بازي كرد. 
بعدها در فيلم «گروهبان» مسعود كيميايي نقش ديگري از همين جنس برعهده داشت، زني كه شوهرش به جنگ رفته و از آنجايي كه شوهرش تعميرگاه مكانيكي داشت، زن مجبور مي‌شود لباس كار بپوشد و به تعميرات ماشين بپردازد و جاي شوهرش را در زندگي پر كند. گلچهره سجاديه بسيار بازيگر منعطفي است، او در سال‌هاي فعاليتش در نقش‌هايي ظاهر شد كه هر كدام به نوعي كليشه ذهن مخاطب را به هم مي‌ريخت، او ذهنيتي همچون اينكه بعضي بازيگران فقط براي نقش‌هاي شهري مي‌خورند را با هر نقش‌آفريني در هم شكست.  چنين هنرنمايي از گلچهره سجاديه بعيد بود و به نظر مي‌رسيد اين توانايي در او نباشد، چون در ظاهر او چهره جدي دارد و اين حالت سيما، تصوير مطلوبي براي سينما نيست، به همين دليل سينماگران در انتخاب بازيگر، كمتر سراغ او رفتند به خصوص فيلمسازاني كه جنس ساخته‌هايشان فيلمفارسي بود، اما كارگردانان باسواد و فرهنگي ما مي‌دانند كه سينماي ايران بازيگر بزرگي به نام گلچهره سجاديه دارد كه در هر كاري حضور پيدا نمي‌كند، يك‌جور بي‌اعتنايي در وجناتش ديده مي‌شود كه انگار مايل نيست در هر فيلمي يا در هر سريالي حضور پيدا كند و خودش را به رخ بكشد. مثل فرامرز صديقي كه او هم در انتخاب نقش سختگير بود و دلش نمي‌خواست در هر اثري ديده شود كه متاسفانه عاقبتش به انزوا كشيد، اميدوارم خانم گلچهره سجاديه منزوي نشود و سينماي ايران بتواند از اين سرمايه و ظرفيت‌هايش استفاده كند.  فيلمسازان ما در انتخاب بازيگران و نقش‌ها بايد دقت كنند و از ظرفيت‌هاي بالقوه در هر زمينه از جمله بازيگري در سينما را فراموش نكنند و اجازه ندهند بازيگران تواناي ما به گوشه عزلت پناه ببرند، البته گلچهره سجاديه هيچ ‌وقت ستاره نبود (ستاره به اين معني كه مخاطب با شنيدن اسمش به سينما هجوم ببرد) اما او بازيگر و هنرپيشه خوبي بود و هست.  تفاوت هنرپيشه و ستاره در اين است كه ستاره‌ها يك دوره درخشش دارند و بعد به مرور زمان به كورسويي تبديل مي‌شوند، فراموش نكنيم در سال‌هاي اخير چند بازيگر ستاره داشتيم كه دوران درخشاني داشتند و همه براي تماشاي فيلمشان سر و دست مي‌شكستند، اما امروز كسي سراغشان را نمي‌گيرد حالا ممكن است بعضي از آنها خودشان كم كار شده باشند يا از كار كنار كشيده باشند ولي به عقيده من تماشاگر ديگر اقبالي به آنها ندارد، اين فقط در مورد خانم‌ها نيست و شامل حال آقايان هم مي‌شود.
روزي تنها اسم محمدرضا گلزار كافي بود تا فيلمش فروش غيرمتعارف داشته باشد، اما امروز كسي سراغي هم از او نمي‌گيرد، براي اينكه گلزار ستاره بود، بازيگر خوبي نبود و استعداد بازيگري از خود نشان نداد در حالي كه بازيگر اگر استعداد و دانش بازيگري داشته باشد هيچ ‌وقت دورانش تمام نمي‌شود، شاهد مثال هم ميكي روني است كه يكي از بزرگ‌ترين بازيگران و كمدين‌هاي سينماي جهان است، او از سه سالگي فيلم بازي كرد تا در هشتاد و خرده‌اي سالگي فوت كرد يا آنتوني كويين كه از آغاز جواني بازيگر بود تا زمان فوتش. اين افراد بازيگراني هستند بادانش و سواد و شعور و معرفت بالا نسبت به كاراكتري كه بازي مي‌كنند؛ اما ستاره و اين موارد در كارآنها مهم نيست .
 خانم گلچهره ستاره نبود، چون نمي‌خواست فراموش شود او هيچ ‌وقت تمام نشده و تمام نمي‌شود. اميدوارم سايه‌اش همچنان بر سر سينماي ايران مستدام باشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون