• 1404 يکشنبه 30 شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6143 -
  • 1404 يکشنبه 30 شهريور

عوامل بازدارنده‌ كنسرت‌هاي موسيقي در دهه‌هاي گذشته

اجراهای «غیرواقعی» در غیاب زیبایی‌شناسی و تدبیر

بابك بختياري

كنسرت‌ها و اجراهاي موسيقي زنده در ايران چند دهه است كه با موانع جدي روبه‌رو بوده است. از لغو ناگهاني برنامه‌ها و محدوديت‌هاي اخذ مجوز تا نابساماني در مديريت سالن‌ها و بهره‌برداري مالي بسياري از تهيه‌كنندگان، همگي سبب شده است كه كيفيت اجراهاي صحنه‌اي تضعيف شوند. اين روند نه ‌تنها هنرمندان بزرگ را در زمان حيات خود دل‌زده كرد، بلكه باعث شد هر روز شكاف عميق ميان آنچه «كنسرت واقعي» تلقي مي‌شود و آنچه امروز به نام كنسرت و اجراي زنده به مخاطبان و مردم عرضه مي‌شود، آشكارتر از گذشته شود. در حال حاضر كه كنسرت‌هاي بسياري در حال اجراست و تعداد زيادي از آنها در واقع كنسرت جدي و هنري محسوب نمي‌شوند، نگاهي خواهم داشت به نابساماني و مشكلات برگزاري كنسرت‌ها و اجراهاي صحنه‌اي موسيقي در ايران به خصوص بعد از انقلاب، اين معضلات شامل لغو اجراهاي زنده، سختي گرفتن مجوز، سوءاستفاده برخي تهيه‌كنندگان، ضعف اجراها و بسياري موارد ديگر است. 

جدي نگرفتن مخاطب در اجراها و كنسرت‌ها

يكي از مشكلاتي كه با آن روبه‌رو هستيم جدي نگرفتن و بي‌احترامي به مخاطبان در اجراهاي زنده و كنسرت‌هاست. برنامه‌گذاران بيشتر از آنكه به فكر اجراي با كيفيت باشند به فكر فروش بليت هستند و توجه نمي‌كنند كه مخاطب براي چه هدفي بليت تهيه مي‌كند. در ادامه يكي از تجربه‌هاي شخصي خودم را مي‌گويم: بهمن‌ماه سال ۱۳۷۸ برنامه بزرگداشتي را براي تجليل از استاد علي تجويدي و استاد جليل شهناز در جشنواره فجر در نظر گرفته بودند. آن روزها در خيابان اميرآباد در كلاس استاد فرهاد فخرالديني درس آهنگسازي فرا مي‌گرفتم؛ وقتي اعلان اين بزرگداشت را در تالار وحدت، روي بيلبورد ديدم، با شور و شعف همراه با يكي از رفقاي اهل موسيقي، بليت جشنواره را تهيه كرديم. شب موعود كه فرا رسيد، رفتيم و با تعجب ديديم گروه‌هاي مختلف موسيقي آذري يكي پس از ديگري روي صحنه مي‌آيند و هيچ خبري از برنامه اعلام ‌شده نيست. حتي جويا شديم كه مگر برنامه بزرگداشت نبود؟ اما هيچ‌ كس پاسخ روشني به ما نمي‌داد. صبح روز بعد با استاد تجويدي تماس گرفتم و از ايشان موضوع را جويا شدم. استاد در پاسخ گفت: «اين بزرگداشت بنا بود با حضور وزير برگزار شود، اما به دليل اينكه ايشان در مسافرت بود و حضور نداشت، به برنامه‌گذاران اعلام كرديم كه ما نمي‌آييم.» البته حق هم داشتند چون طبيعتا بزرگداشت آن‌طور كه برنامه‌ريزي شده بود، پيش نرفت و طبيعتا سطح برنامه‌هاي رسمي با حضور و بدون حضور مقامات تغيير مي‌كند و با توجه به اينكه آقاي مهاجراني وزير وقت حاضر نبود، اين اساتيد هم اعلام كردند كه در بزرگداشت شركت نخواهند كرد. خلاصه اينكه به استاد تجويدي گفتم: «استاد! اينها اعلام رسمي نكردند كه بزرگداشت لغو شده.» خاطرم هست كه مرحوم تجويدي به ‌شدت عصباني شده بود، چون خيلي‌ها مثل من به اعتبار اين نام‌ها بليت تهيه كرديم. اگرچه اين بزرگداشت هفته آخر اسفندماه همان سال، به شكل ديگري برگزار شد، اما آن برنامه در جشنواره فجر اين‌گونه پيش رفت كه عميقا بي‌احترامي به مخاطب است. اين يك نمونه از بي‌برنامگي و نابساماني اجراهاست، اما همچنان شبيه اين اتفاقات ادامه دارد، هنوز هم سال‌هاست كه به عناوين مختلف، مخاطبان كنسرت‌ها و اجراها، جدي گرفته نمي‌شوند و براي آنها احترام قائل نيستند. 

ماجرا اين است كه چنين اتفاقاتي كه پيش‌بيني نشده است در سراسر جهان رخ مي‌دهد، اما نه پرتكرار و البته وقتي اين دست اتفاقات مي‌افتد برنامه‌گذاران خيلي سريع براي حفظ اعتبار خودشان مخاطب را در درجه اول آگاه مي‌كنند و خسارتش را به او مي‌پردازند، اما در اينجا هيچ ‌كس پاسخگو نيست و همين موضوع است كه باعث مي‌شود عده‌اي به خود جرات بدهند و اعلام كنند كه براي مثال اجراي زنده دارند، اما مخاطب كه در برنامه حاضر مي‌شود با پلي‌بك‌خواني خواننده مواجه مي‌شود. كسي هم نيست كه در چنين مواردي از حقوق مخاطب دفاع كند.

مخالفت ريشه‌اي با موسيقي

متاسفانه وضع نابسامان اجراهاي صحنه‌اي كنسرت‌ها در اين چهل ‌و ‌اندي سال به علت مخالفت ريشه‌اي برخي با موسيقي، همواره مشكلات خود را داشته است و همچنان اين مشكلات به شكل‌هاي مختلف ادامه دارند. هر كس پروسه مجوز گرفتن را مرور كند يا در اين مسير قرار بگيرد، متوجه خواهد شد كه يك هنرمند با چه معضلاتي روبه‌رو است. 

به ياد دارم زماني استاد عزيزم، پرويز ياحقي، بنا به اصرار اطرافيان تصميم به برگزاري كنسرت همراه با استاد فرهنگ شريف گرفتند؛ آنقدر اين مشكلات شديد بود كه واقعا در شأن هنرمنداني همچون ايشان نبود كه با چنين معضلاتي روبه‌رو شوند. وقتي اين ناملايمات و مشكلات را مشاهده كردند به‌طور كلي از اجراي كنسرت منصرف شدند. سال 85 بود، وقتي استاد ياحقي فوت كرد، قرار شد مراسم چهلم او در تالار وحدت برگزار شود. حدود يك هفته قبل، جناب حميدرضا نوربخش و آقاي پيرنياكان از خانه موسيقي ايران پيگيري كردند. استاد داوود گنجه‌اي در آخرين شب به من گفتند: «بابك، تمام كارها را برايت انجام دادم. به قسمت هنري شهرداري هم گفتم كمك و همراهي كنند.» همه‌ چيز آماده و در مرحله چاپ كارت‌هاي دعوت بوديم كه وزير وقت وزارت ارشاد به راحتي برنامه را لغو و منتفي كرد. من كه در آن سال‌ها هنوز سن كمي داشتم و در آن روزها عزادار و سياه‌پوش رفتن استادم بودم، به ‌شدت ناراحت و عصباني شدم. وقتي پيگيري كردم، فهميدم وزير وقت ارشاد فرموده‌اند: «از پرويز ياحقي به اندازه كافي در زمان شاه تجليل شده.» اين مساله واقعا براي من تعجب‌برانگيز بود. مگر بايد هنرمندان را اين‌گونه سنجيد؟ اين واقعا غيرمنصفانه است، اما هميشه برنامه‌هاي مربوط به موسيقي، اجراها و كنسرت‌ها همگي تحت تاثير اين همه سياست‌زدگي بوده و همچنان هست. استاد گنجه‌اي آن زمان براي برگزاري مراسم چهلم پرويز ياحقي به من گفتند: «بابك، بي‌خود بالا و پايين نرو، بي‌خود هم خودت را خسته نكن. گفتند نه؛ كاري نمي‌شود كرد.»

هفت خوان اخذ مجوز

اجراهاي صحنه‌اي هميشه با مشكلات اخذ مجوز همراه بوده است. گرفتن مجوز براي اجراي موسيقي پيش از هر چيز با تاييد شعر است؛ جالب اينكه آثاري كه يك‌بار در آلبوم روانه بازار مي‌شوند، هنرمند براي اجراي صحنه‌اي همان اثر كه منتشر شده باز هم بايد براي اجراي همان قطعات، مجوز دريافت كند. يعني هم موسيقي آثار و هم اشعاري كه استفاده شده هر كدام چندين ماه وقت گروه و تهيه‌كننده‌اي را كه باني برنامه است، مي‌گيرد. از اين مرحله وقت‌گير و بي‌جا اگر بگذريم تازه به مرحله‌اي نو خواهيم رسيد كه نوع لباس و سالني است كه براي اجرا انتخاب مي‌شود، همه و همه مشكلات خودش را دارد. 

به علت برخورد پر از التهاب با هنر موسيقي، هيچ‌گاه مبدا و معياري براي اجراها و كنسرت‌ها تعيين نشد. از حقوق مخاطب گرفته تا حقوق هنرمند. از قيمت‌گذاري بليت گرفته تا در اختيار گذاشتن سالن‌ها به هنرمندان. مسوول اين عدم اعتماد بين هنرمند و تماشاچي و تهيه‌كنندگان واقعا چه كسي مي‌تواند باشد؟ يعني ضعف اجراها يك ‌طرف، سوءاستفاده برخي تهيه‌كنندگان كه فقط براي پول كار مي‌كنند هم يك ‌طرف ديگر. از زماني كه شيوه‌هاي نوين صدابرداري و صحنه‌اي پيشرفت بيشتري پيدا كرد، متاسفانه اجراها بسيار ضعيف‌تر شدند. زماني براي اجراي يك اثر، يك گروه، يك خواننده يا چند نوازنده ساعت‌ها و روزها و هفته‌ها تمرين مي‌كردند و زحمت مي‌كشيدند؛ حتي اجراهاي خوانندگان پاپ اين ميزان نازل نبود. متاسفانه با آمدن نرم‌افزارها و برنامه‌هاي كامپيوتري و آسان شدن كار، بسياري از كساني كه كنسرت اجرا مي‌كنند هم، به جاي آنكه دقيق‌تر شوند، تنبل شد‌ه‌اند. اين موضوع نشانگر عدم تعهد هنرمند به مخاطب است. همه اينها به‌طور طبيعي درك جامعه و مخاطب را هم از هنر، بسيار پايين آورده است. همچنانكه شاهد هستيم يك خواننده و يك گروه موسيقي كه سال‌هاي سال زحمت كشيدند و حرفه‌اي كار كرده‌اند، به علت استقبال كم، بليت اجراي خود را ارزان مي‌گذارند ولي يك خواننده درجه چندم به علت استقبال زياد، چنان مبالغ عجيبي براي اجرايش دريافت مي‌كند يا بليت مي‌فروشد كه آدم انگشت به دهان مي‌ماند.

مشكلات صد چندان شهرستان‌‎ها 

زماني در ابتداي دهه شصت، در اوج توانايي، هنرمندان بزرگي مانند گلپا، ايرج، محمودي‌خوانساري، ياحقي، شريف، تجويدي و امثال آنها را خانه‌نشين كردند؛ درست در دوره‌اي كه از اين هنرمندان تكرار ناشدني چه آثاري را كه مي‌توانستيم روي صحنه شاهد باشيم و دريغ! اينها مي‌توانستند الگوهاي اصيلي براي برگزاري اجرا و كنسرت براي جوان‌تر باشند. اما اين اجازه داده نشد و حالا هم مي‌بينيم كه وضعيت چگونه است كه البته دور از انتظار هم نبود و نيست. حالا هم خيلي از هنرمندان حرفه‌اي در خانه هستند و عده‌اي كه از موسيقي فهم درستي ندارند و حتي شايد به كل، موسيقي خوب را نمي‌شناسند در حال برگزاري كنسرت‌هاي پي در پي هستند و صحنه برايشان منبع درآمدزايي شده است، بدون آنكه به اصول برگزاري برنامه توجه داشته باشند؛ مشكل، برگزاري كنسرت‌هاي مختلف با رويكرد و سطوح مختلف نيست و اصل ماجرا اين است كه ديگر اينها موسيقي حرفه‌اي نيستند و موسيقي جدي به حاشيه رفته و مجالي براي آن نمانده است. تمام اينها گوشه‌اي از مشكلات برگزاري چنين برنامه‌هاي موسيقي، اجراهاي زنده و كنسرت‌ها هستند. اين موارد تمام نكات‌ ريزي هستند كه وقتي كنار هم چيده مي‌شوند، ارزش هنري تا مالي يك اجراي صحنه‌اي يا كنسرت را تشكيل مي‌دهد. اما يك نكته كه جا مانده و بد نيست اينجا به آن اشاره شود، مشكلات صد چندان در ديگر نقاط كشور است. آنچه گفتم حال و روز تهران و در حقيقت پايتخت بود. شما فرض كنيد هنرمندان در شهرستان‌ها كه هر كدام براي خود سليقه و حكمرانان خاصي دارند، در اخذ و رد مجوز چه مشكلاتي را از سر مي‌گذرانند؛ چگونه بايد كار كنند؟ اصلا مي‌توانند كار و فعاليت موسيقايي كنند؟ پيگيري چه، آيا توان و بستر پيگيري مهياست؟ آيا جايي وجود دارد كه مشكلات عجيب و غريب هنرمندان پيشكسوت و جوان را بررسي و پيگيري كند يا اينكه هر كدام براي مشكل خود بايد بلند شوند از شهرستان خود به تهران بيايند كه شايد و البته شايد آقايان مشكل و معضل آنها را بررسي كنند. اين خود موضوعي ديگر است كه بنا دارم اگر مجال بود در آينده به اين موضوع، مفصل نگاهي داشته باشم، چراكه خود مشكلي بزرگ و اساسي است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون