خيز بلند جهاني شدن
همايون عليآبادي
واقعيت اين است كه نصرالله قادري، از آن جمله اهالي قلم است كه به قولي مصداق بارز اين شعر است: پريرو تاب مستوري ندارد/ چو دربندي ز روزن سر برآرد. حتي در بدترين شرايط و در عصر عسرت شرايط تئاتري ويژه، او كار خودش را ميكند. بيگمان در اين بيست سال اخير كه قادري صاحب عله صحنههاي تئاتر بوده، از نظر ادبيات نمايشي، يك تئوريسين تمامعيار هم بوده است و از اين نظر مفيد فايده همه دستاندركاران هنرهاي نمايشي به او ديني عظيم دارند. صرفنظر از علايق و تمايلات نمايشي او، بيگمان قدم و قلم تئاترياش، بيهرگونه شبهه و شائبهاي سردمدار و كاروان سالار تئاتر مكتوب اين ديار بوده است. حاليا پس از مدتي كه اين مثنوي تاخير شده بود، نصرالله قادري به قول معروف پاشنهها را وركشيده و به دستي پر و پيمان به عرصات هنرهاي نمايشي و در راس آن تئوريهاي تئاتري برگشته است. صحنه، خيزي بلند براي جهاني شدن است و هر ذوق و ذائقهاي را حتي به ميزان بسيار فارق و فاحش پاسخگو شده است.
مجله صحنه يك جنگ تئاتري مفيد و مستوفاست كه در اين شرب اليهود، فيالواقع جاي سپاس بيقياس از شخص نصرالله قادري را دارد. آخرين شماره صحنه را كه ورق ميزنيم، در بخش سرمقاله، با نگاه تيز و واقعگراي سردبير، فيالواقع يك هديت و تحفت ويژه دارد و آن سربلند و والامقام و بزرگ و برين، مطالب مفيد و ارزشمند جهانشمولي را در ابعاد گسترده و متوسع آن به خواننده پيشكش ميكند. دوستداران آن قلم هميشه از نگاههاي رنگ رنگ وي، تمتعها گرفتهاند. اينبار نيز مجله صحنه از اين ويژگي خالي نيست و توانسته با نگاهي چند سويه به تئاتر معاصر، خيزي بلند به سمت جهاني شدن بردارد. آخرين جنگ صحنه، با نگاه واسعي كه به ادبيات معاصر ايران دارد، يك برگ برنده ديگر را نيز با خود حمل ميكند و آن نگاهي به زندگي و آثار زندهياد شاهرخ مسكوب است كه از تبار خوبان و نيكان است. گروهي كه توانستهاند كاروان شعر و ادب مسكوب را در اين شماره صحنه راهاندازي كنند، در حقيقت كاري كارستان كردهاند و توانستهاند در كنار مطالبي ايرانيتر، سيري از زندگي روشنفكري و روشنگري صاحب دو كتاب مقدمهاي بر داستان رستم و اسفنديار و سوگ سياوش را نيز به اهل قلم هديه كنند. چرا جهانيتر؟ اينجا آن نكته پيش ميآيد كه مرتبت و رتبت صحنه در اين شماره، تعهداتي ويژه هم به اين سوي خاك و هم به جهاني ديگر دارد. شاهرخ مسكوب، از نوادر روزگار است و مايه فخر و نازش روشنگري ايران و اين نكته در كتاب صحنه اين شماره، به شدت ميدرخشد. در هر حال آنچه مهم است اين است كه به قول قائلش كم گوي و گزيده گوي چون در / تا ز اندك تو جهان شود پر.
قادري نيز سايه خود را بر سراسر كتاب افكنده و با آن سليقه پاك و پيراستهاش در تئاتر، توانسته نشريهاي آبرومند، خواندني و قابل اعتنا را به حضور همه دوستداران تئاتر عرضه كند. باري، صحنه را بخوانيد و از اين همه فراخناي نمايشي حظ وافر ببريد. سخن را درز ميگيرم و به دليل ضيق فرصت، اين مطلب را به آخر ميآورم. باشد تا به قول شاهرخ مسكوب در مقدمه ترجمه نمايشنامه اديپ شهريار، بجوييد تا بيابيد، آن را كه نجويند نيابند.