فقدان وحدتتصميمگيري
سينا قنبرپور
طبق آنچه «رضا اردكانيان» وزير نيرو در مصاحبه با روزنامه اعتماد گفت ما در ايران 6.5 ميليارد مترمكعب مصرف آب شرب و بهداشتي داريم كه از اين ميزان 4.3 ميليارد مترمكعب آن تبديل به پساب ميشود. به تعبير وزير نيرو اين «مطمئنترين منبع آب كشور» است. باز هم به تصديق وزير نيرو از اين 6.5 ميليارد مترمكعب آب شرب و بهداشتي كه ما مصرف ميكنيم و
4.3 ميليارد مترمكعب آن را به پساب تبديل ميكنيم فقط 1.2ميليارد مترمكعب را جمعآوري ميكنيم.
به عبارت ديگر ما اساسا كاري براي بازچرخاني آب نميكنيم. حال باتوجه به اين موقعيت، به پاييز و زمستان امسال و بارشها و سيلابها نگاه نكنيد و مساله كمآبي ايران تاريخي ايران را از نظر بگذرانيد. آسمان خيلي سال است كه به زمين ما بدهكار است. علاوه بر اين ما در سرزميني خشك و بياباني زندگي ميكنيم كه تنها در دو ناحيه نوار حاشيه درياي خزر و جلگه خوزستان رطوبت زيادي داريم. در چنين شرايطي و در حالي كه كارشناسان حوزه آب تاكيد ميكنند ما بحران مديريت منابع آب داريم از يك زخم عميق در رنج هستيم؛ فقدان وحدت و انسجام در سياستگذاري و مديريت منابع آب. توضيح اين وضعيت خيلي ساده است. براي مثال نگاه كنيد به وضعيت شهرهاي نوار ساحلي جنوب ايران. هيچ كدام از شهرهاي جنوبي ايران از داشتن آب سالم و بهداشتي بدون دغدغه بهرهمند نيستند. در همين شهرها ميتوانيد به سادگي شاهد آن باشيد كه فاضلاب جمعآوري شده چگونه به منابع آب بازگردانده ميشود. در اهواز فاضلاب جلوي چشم مردم به داخل كارون ميريزد در حالي كه مردم آبادان، خرمشهر، دارخوين، اروندكنار و شادگان از همين آب برداشت ميكنند. در بوشهر هم همين وضعيت است. در بندرعباس فاضلاب به داخل خليجفارس ميريزد و مردم آب شرب و بهداشتي بيدغدغه ندارند. چرا بيدغدغه؟ چون منابع آب شيرين براي اين شهر محدود است. در چابهار آب شرب و بهداشتي وضعيت به مراتب بدتري دارد و روستاها با تانكر آبرساني ميشوند. اما در بندرعباس بنا بر تصميم وزارت نيرو شركتي عهدهدار اجراي شبكه جمعآوري و تصفيه فاضلاب شده است تا هم پساب شهر به خليجفارس نريزد و هم كارخانهها و صنايع به جاي مصرف آب شرب و بهداشتي از پساب تصفيه شده براي توليد استفاده كنند. باوجود اين تصميم وزارت نيرو به صنايع و كارخانههايي كه بايد از پساب تصفيهشده استفاده كنند، مجوز داده تا با استفاده از آبشيرينكن آب موردنياز خود را تامين كنند. در حالي كه چرخه جمعآوري فاضلاب و تصفيه آن بدون خريد آب توسط كارخانهها و صنايع بازدهي اقتصادي نميداشت و عملا وزارت نيرو با چنين تناقضي در برنامههايش علاوه بر ايجاد ضرر اقتصادي موجب ضرر و زيان به محيطزيست شده است زيرا شيرين كردن آب دريا زهآب تلخ و شور ايجاد ميكند كه خود باعث آلايندگي دريا و خاك ميشود. حال پرسش اين است كه چرا وزارت نيرو و نهادهاي تصميمگير بالادستي نظير سازمان مديريت و برنامهريزي متفقالقول تصميمي واحد اتخاذ نميكنند؟ منافع چه كساني در ميان است كه هركس از راه ميرسد، ميتواند خارج از سياست كلان، مجوز آبشيرينكن بگيرد يا مجوز انتقال آب. اگر آنطور كه وزير نيرو در گفتوگو با «اعتماد» تاكيد كرده بود كه مطمئنترين منبع آب ما همين 4.3 ميليارد مترمكعب پساب است، همه دستگاهها و همه برنامهها بايد در خدمت جمعآوري و توسعه تصفيه فاضلاب باشد نه آبشيرينكنها. جاي تاسف است كه در برخي كشورها آب تا هفتبار بازچرخاني ميشود ولي در ايران ما به سادگي هم بيرويه مصرف ميكنيم و هم بدون بهرهوري و تازه پساب آب را هم به هدر ميدهيم. شايد بد نباشد يكبار ديگر سخنان «رضا اردكانيان» در گفتوگو با «اعتماد» كه
7 اسفند 96 منتشر شد را مرور كنيم كه گفت: «از حيث ضريب تامين پساب اين مطمئنترين منبع است چون آب شرب با اولويتترين منبع براي مصرفكننده است در نتيجه فارغ از اينكه آب شرب از چه طريق و از چه پيچ و خمهايي تامين شود پسابش قطعي است؛ ٣/٤ ميليارد مترمكعب كه ما الان فقط ٢/١ ميليارد مترمكعب آن را كنترل ميكنيم.» آيا بهتر آن نيست كه همه دستگاهها و همه نهادها و پيمانكاران با اين اولويت پروژه بگيرند كه فاضلاب شهرهاي بزرگ و كوچك را جمعآوري و نسبت به تصفيه آن و بازچرخاني آب همت گمارند. به راستي ما چگونه مصرف منابعمان را اولويتبندي ميكنيم؟