عادت ميكنيم پس هستيم
اسدالله امرايي
«شبي كه انتو با درد خويش آشنا شد» نوشته احمد آرام، نويسنده باتجربه و متفاوت بوشهري است. اين رمان درباره زوجي است كه تا قبل از كرونا به دليل مشغلههاي كاري از واقعيتهاي زندگي خود بيخبر بودهاند، اما اين ويروس مهلك موجب هوشياري آنها نسبت به خود و موقعيتشان ميشود. اسم رمان تلميحي از رمان «روزي كه بومون با درد خويش آشنا شد» نوشته ژان ماري گوستاو لوكلزيو است. «شبي كه انتو با درد خويش آشنا شد» رماني آخرالزماني است كه انتظار در آن بسيار پررنگ است. اثري پر از نشانه كه مخاطب با خواندن اثر ميتواند آنها را كشف كند. «اندكاندك از ماندن در خانه لذت ميبرديم و وقتي به خودمان آمديم، فهميديم كه داريم به اين كار عادت ميكنيم. درست مانند پرندگاني كه هنگام توفان سهمگين ترس برشان ميدارد و جرات ندارند از آشيانهشان بيرون بزنند، ما هم عادت كرديم چمباتمه بزنيم در سه كنج خانههامان. به راحتي فهميديم كه ما مردم عادتكردنيم؛ عادت ميكنيم و خيال برمان ميدارد كه اين عادتكردنها حق ماست: عادت ميكنيم، پس هستيم.»
ابوالقاسم با نام مستعار اِنتو، راوي چهلوچند ساله و اولشخص رمان «شبي كه اِنتو با درد خويش آشنا شد» در طبقه پنجم آپارتماني در يك مجتمع مسكوني با همسرش، ميشا، در دوران همهگيري كوويد زندگي ميكند. او، پس از ورشكستگي شركتي كه در آن كار ميكرده با حقوق ناچيز بيمه بيكاري و همچنين نويسندگي براي شركت انيميشن، امرار معاش ميكند. در ضمن از طريق بالكن با همسايه و دوستش كيخسرو در مراوده است، دوستي كه هرازگاه خبرهاي متناقضي از مرگ و زندگي همسايه و همبازي بيليارد اِنتو، ابوالحسن ميدهد. همسر كيخسرو هم مدتي است كه او را ترك كرده و مرد خبرهاي مرگومير كوويد را فعالانه پيگيري ميكند. داستان درباره كرونا نيست، بلكه درباره حواشي آن است. بنابراين كرونا بر فضاي داستان مسلط نيست. اين رمان به روابط انساني در مجتمعي در تهران ميپردازد كه براي مشغول كردن خود در اين دوران كارهاي عجيب و غريب انجام ميدهند. براي مثال آنها تصميم گرفتهاند در اين ايام از طريق فضاي مجازي هر كدام در تراسهاي خانهشان متنخواني كنند. در متن هر كدام از آنها تراژدي كه در زندگي آنها چه در قبل و چه بعد از شيوع كرونا وجود داشته، روايت ميشود.
همه ما انزوا و تنهايي دوران قرنطينه را به ياد ميآوريم. انتو در اين دوران است كه داستاني مينويسد: داستاني استعاري درباره مردي است كه با تبر سرِ دخترش را بريده و در تاريخ ماضي ناپديد شده است. رمان از خردهداستانهايي متفاوت كه در بخشهايي با نامهايي شاعرانه از هم تفكيك شده كه استعارههايي از رابطه انسانها در وضعيت بغرنج همهگيري و دشواريهاي زندگي در جهان معاصر است. داستان پُر است از خرگوشهاي خاكستري. خرگوش چه ربطي به كرونا و قرنطينه و مرگِ مدرن دارد؟ در برخي كشورهاي آفريقايي از قبر مردگان كرونايي خرگوشهاي خاكستري بيرون زدهاند. سرانجام همين خرگوشها سببِ وحشت و آوارگي انتو ميشوند. اثر سرشار از كابوس و روياست.
احمد آرام، داستاننويس و نمايشنامهنويس سرشناس بوشهري، سال ۱۳۳۰ در بوشهر به دنيا آمد. وي تاكنون موفق به دريافت چندين جايزه ادبي شده. حلزونهاي پسر، غريبه در بخار نمك، آنها چه كساني بودند؟! كسي ما را به شام دعوت نميكند و مردهاي كه حالش خوب است از جمله آثار او است كه در نشر افق منتشر شده. آرام فارغالتحصيل رشته هنرهاي نمايشي است. اين نويسنده جستوجوگر با تكيه بر فرهنگ و باورهاي مناطق بومي جنوب ايران، شكلهايي تازه و نوآورانه از روايت و تصويرسازي را تجربه ميكند.