• 1404 پنج‌شنبه 17 مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6159 -
  • 1404 پنج‌شنبه 17 مهر

بازیگران صلح غزه

پرهام پوررمضان

در 10‌روز گذشته میز مذاکرات غیرمستقیم برای آتش‌بس و طرح ترامپ برای پایان دادن به جنگ غزه وارد فاز حساسی شد؛ دیدارها در مصر ادامه یافته، میانجی‌گران منطقه‌ای (قطر، ترکیه و مصر) و نمایندگان آمریکا فعال‌تر ظاهر شده‌اند و هم‌زمان عملیات نظامی و تلفات انسانی در غزه ادامه دارد. طرف‌های اصلی (اسرايیل و حماس) درباره شروطِ خروج نیروها، آزادیِ گروگان‌ها و آتیه حکومت در غزه اختلاف بنیادین دارند که گفت‌وگوها را شکننده می‌سازد. در کنار تلاش‌های دیپلماتیک، تحولات میدانی نیز در 10‌روز اخیر بر فضای مذاکرات سایه انداخته است. حملات محدود اما پراکنده در شمال غزه و مناطق مرزی، افزایش فشار انسانی در اردوگاه‌های آوارگان و اختلافات داخلی در دولت اسرايیل، همگی بر حساسیت لحظه کنونی افزوده‌اند. هم‌زمان، بازیگران منطقه‌ای از این وضعیت برای تثبیت یا گسترش نقش خود در آینده سیاسی غزه بهره می‌برند؛ ترکیه و قطر با محوریت میانجی‌گری، ایران با تأکید بر «مقاومت مشروع»، و آمریکا با هدف حفظ کنترل بر روند صلح و جلوگیری از گسترش بحران در منطقه. به همین دلیل، تحولات اخیر نه فقط یک بحران انسانی یا منازعه نظامی، بلکه صحنه‌ای از رقابت ژئوپولیتیکی چندلایه است که هر بازیگر می‌کوشد از دلِ آن توازن جدیدی از قدرت و نفوذ در خاورمیانه پدید آورد.حال در ادامه به تحلیل رویکرد بازیگران خواهم پرداخت و پیشنهاداتی نیز ارائه خواهد شد:

1- ایالات متحده آمریکا:

این کشور در این دور نقش فعال‌تری گرفته، کاخ سفید و فرستادگان ویژه (از جمله استیو ویتکاف و تیم‌هایی که نام برده شده) در قاهره حضور دارند و ترامپ علنا از «خوش‌بینی» نسبت به توافق سخن گفته  اما واشنگتن دو وظیفه هم‌زمان دارد؛ تضمین امنیتی که اسرايیل بخواهد و فشار کافی بر نتانیاهو تا امتیازاتی بدهد. این دوگانه (حمایت نظامی/ دیپلماتیک از اسرايیل در کنار تلاش برای توافق) منجر به وضعیتی شده که آمریکا هم «حلال اختلاف» و هم «عامل اهرم» است.

2- ترکیه:

آنکارا همزمان با حمایت دیپلماتیک از فلسطینیان، خود را به‌عنوان میانجی/ضامن نشان می‌دهد. اردوغان به‌صراحت از اسرايیل خواسته فورا حملات را متوقف کند و مواضع حماس را «گام سازنده‌ای» خوانده که می‌تواند به صلح بینجامد؛ در عمل ترکیه می‌کوشد ترکیبی از فشار سیاسی و دیپلماسی منطقه‌ای را اعمال کند تا ایده آتش‌بس تثبیت شود و کمک‌های انسانی وارد غزه گردد. اما نفوذ آنکارا محدود است چون اسرايیل و آمریکا نقش تعیین‌کننده‌تری در ضمانت‌های امنیتی دارند.

3- قطر:

در میدان پشت صحنه ؛دوحه بار دیگر نقشِ کلیدیِ هماهنگ‌کننده را بر عهده گرفته: هم با حماس کانال دارد و هم با واشنگتن و قاهره در تماس است. سخنگوی وزارت خارجه قطر تأکید کرده که دوحه متعهد است به موفقیت طرح (و به‌خصوص جنبه‌های انسانی و تبادل گروگان‌ها) کمک کند، اما در عین حال گفته شده جزيیات هنوز قطعی نیستند؛ به این معنا که قطر می‌کوشد تا توافقی عملیاتی/قابل را خلق کند و در عین حال اعتبار و نفوذ خود را به‌عنوان تضمین‌کننده حفظ کند.

4- ایران :

ایران در ماه‌های اخیر دیدگاهی دوگانه نشان داده؛ به‌طور رسانه‌ای از «مقاومت» و آتش‌بسِ عادلانه حمایت کرده و هرگاه لازم دیده، نسبت به هرگونه تهدید مستقیم به منافعش هشدار داده است. در مجموع، رویکرد ایران «حمایت از گزینه‌های سیاسی پیروز برای فلسطینیان» به همراه حفظ گزینه بازِ فشار و هشدارِ نظامی در صورت گسترش درگیری بوده است؛ اگرچه در 10‌روز گذشته تهران اعلام رسمیِ طرح جدیدی برای مذاکرات نکرده، اما ظرفیت تأثیرگذاری بر گروه‌های هم‌پیمان منطقه‌ای را حفظ می‌کند و رفتار آن می‌تواند یکی از متغیرهای تعیین‌کننده ثباتِ هر توافقی باشد.

5- اسرايیل :

دولت اسرايیل (و به‌طور مشخص جناحِ سخت‌گیرترِ رهبری) شرطِ اصلی خود را به‌روشنی اعلام کرده؛ پایان عملیاتِ گسترده نظامی تنها پس از بازگشتِ همه یا بخش قابل‌توجهی از گروگان‌ها ممکن است و خلع سلاح کامل حماس یا تضمین‌های امنیتی بلندمدت از دیگر مطالبات اساسی است. این موضعِ «الزام آزادی گروگان‌ها پیش از عقب‌نشینی» مهم‌ترین گلوگاه مذاکرات است، زیرا حماس خواستار عقب‌نشینی قبل از تحویل کامل گروگان‌ها شده است  و این تعارض ساختاری، گفت‌وگوها را شکننده و زمان‌بر می‌کند. نگارنده معتقد است که در عملِ مذاکرات، چند واقعیت تعیین‌کننده وجود دارد؛ ۱) میانجی‌گری قطر و ترکیه توانسته کانال‌های ارتباطی را حفظ کند، ۲) آمریکا می‌تواند اهرم‌های مالی/نظامی را برای متقاعد کردن اسرايیل به کار بگیرد، اما موافقت نهایی نیازمند همزمانیِ امتیازِ امنیتی برای اسرايیل و تضمینِ خروج/اداره غزه برای فلسطینیان است، ۳) ایران به عنوان بازیگری که می‌تواند تبعات منطقه‌ای ایجاد کند، عملا هر توافقی را از منظر واکنش‌های احتمالی متحدانش می‌سنجد. مجموع اینها یعنی توافق امکان‌پذیر است اما بسیار شکننده و بستگی مستقیم به پذیرفتن «انتقال مرحله‌ایِ امتیازها» (مثلا آزادی تدریجی گروگان‌ها در برابر خروج مرحله‌ایِ نیروها و آوردن ناظران بین‌المللی) دارد.باتوجه به این امر سه سناریو محتمل است :

سناریو شماره 1: تحقق آتش‌بس مرحله‌ای  و گذار به مدیریت بین‌المللی

در این سناریو، مذاکرات قاهره به توافقی گام‌به‌گام منتهی می‌شود که در آن آزادی بخشی از گروگان‌ها در برابر توقف موقت حملات و عقب‌نشینی تدریجی نیروهای اسرايیلی انجام می‌گیرد. آمریکا و قطر تضمین‌های اولیه را ارائه می‌دهند و ترکیه و مصر به‌عنوان ناظران اجرایی وارد عمل می‌شوند. در ادامه، نهادهای بین‌المللی (احتمالا سازمان ملل و اتحادیه اروپا) چارچوبی برای بازسازی و اداره موقت غزه طراحی می‌کنند تا از بازگشت فوری درگیری جلوگیری شود. مزیت این سناریو، کاهش فوری تلفات انسانی و ایجاد فضای تنفس سیاسی برای بازسازی است؛ با این حال، پایداری آن به توانِ میانجیان برای کنترل رفتار جناح‌های داخلی اسرايیل و حفظ انسجام سیاسی حماس وابسته است. در صورت موفقیت، این مدل می‌تواند مبنایی برای «نظام نظارتی چندجانبه» در غزه باشد که برای نخستین بار حضور مستقیم کشورهای منطقه را در مدیریت پس از بحران پیش‌بینی می‌کند.

سناریو شماره 2: شکست مذاکرات  و بازگشت به منازعه تمام‌عیار

اگر هیچ‌یک از طرفین از خطوط قرمز خود عدول نکند  اسرايیل بر تداوم عملیات تا نابودی کامل حماس پافشاری کند و حماس نیز آزادی کامل اسرا را مشروط به عقب‌نشینی کلی نیروها بداند  احتمال شکست گفت‌وگوها بالا می‌رود. در این حالت، درگیری نظامی بار دیگر تشدید می‌شود و دامنه آن ممکن است به جنوب لبنان، دریای سرخ یا حتی جبهه‌های سوریه و عراق گسترش یابد. ایران به‌صورت غیرمستقیم از محور مقاومت حمایت می‌کند و فشار منطقه‌ای بر اسرايیل افزایش می‌یابد. آمریکا نیز درگیر توازن دشواری میان حمایت از اسرايیل و پرهیز از ورود به جنگ منطقه‌ای می‌شود. از دید علمی، این سناریو نمونه‌ای از «تله امنیتی متقابل» است که در آن هر اقدام بازدارنده، توسط طرف مقابل به‌عنوان تهدید تعبیر می‌شود و چرخه خشونت تکرار می‌گردد. نتیجه چنین روندی، فرسایش دیپلماتیک میانجیان و افزایش خطر مداخله‌های پراکنده در سطح منطقه است.

سناریو شماره 3: تثبیت نسبی بحران  با تداوم تنش کنترل‌شده

در این مسیر میانی، هیچ توافق جامع یا جنگ فراگیر شکل نمی‌گیرد؛ بلکه وضعیت موجود به حالت «شبه‌ثبات» درمی‌آید. آتش‌بس‌های کوتاه‌مدت برقرار می‌شوند، کمک‌های انسانی با نظارت قطر و ترکیه ادامه می‌یابد، و اسرايیل در برخی مناطق عملیات محدود انجام می‌دهد. حماس کنترل نسبی خود را در بخش‌هایی از غزه حفظ می‌کند، اما بدون توان بازسازی کامل نظامی. ایران از این حالت برای حفظ فشار سیاسی بر اسرايیل و آمریکا بهره می‌برد و واشنگتن نیز از آن به‌عنوان فرصتی برای مدیریت بحران بدون هزینه‌های گسترده استفاده می‌کند. از منظر نظری، این وضعیت را می‌توان «تعادل ناپایدار بازدارندگی» نامید؛ یعنی حالتی که در آن بازیگران ترجیح می‌دهند بحران را مدیریت کنند نه حل. هرچند این مدل به کاهش موقت خشونت منجر می‌شود، اما زمینه انفجارهای بعدی را حفظ می‌کند و در بلندمدت مانع از تحقق صلح پایدار می‌شود. در نهایت گفتنی است که ، تحولات اخیر پیرامون بحران غزه نشان می‌دهد که این منازعه از مرحله صرفا نظامی فراتر رفته و به یک بحران چندبعدی در سطوح انسانی، سیاسی و ژئوپولیتیکی تبدیل شده است. 10 روز اخیر ثابت کرده که هیچ بازیگری به‌تنهایی قادر به تحمیل صلح یا پیروزی نیست؛ بلکه هر حرکت در میدان، متغیری وابسته به تعاملات پیچیده میان قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای است. همین پیوستگیِ منافع و تهدیدات موجب شده است که حتی کوچک‌ترین تغییر در موضع یکی از بازیگران  از جمله تعدیل لحن واشنگتن یا میانجی‌گری دوحه و آنکارا  بتواند بر روند کلان مذاکرات اثر بگذارد. در این چارچوب، بحران غزه به عرصه‌ای برای بازتعریف توازن جدید قدرت در خاورمیانه تبدیل شده است. از منظر تحلیلی، سه سناریوی محتمل بیانگر سه سطح از پویایی در روابط بین‌الملل‌اند: همزیستی شکننده (در قالب آتش‌بس مرحله‌ای)، بازگشت به چرخه خشونت (در نتیجه فروپاشی مذاکرات)، و تثبیت بحرانی (به‌صورت تنش کنترل‌شده). هر یک از این مسیرها بازتابی از ساختار تصمیم‌گیری بازیگران است که میان ضرورت‌های داخلی، فشار افکار عمومی و الزامات امنیتی در نوسانند. آمریکا در تلاش است تا میان حفظ نفوذ جهانی و پرهیز از مداخله مستقیم تعادل برقرار کند؛ ترکیه و قطر سعی دارند خود را به‌عنوان محور جدید دیپلماسی منطقه‌ای تثبیت کنند؛ ایران نیز می‌کوشد وزن ژئوپولیتیکی خود را در نظم جدید پس از جنگ حفظ نماید. بنابراین، آینده بحران بیش از آنکه به تحولات نظامی بستگی داشته باشد، به سازوکارهای مدیریت سیاسی و توان میانجی‌گران در تبدیل توافقات تاکتیکی به ترتیبات پایدار وابسته است. در نهایت، مسیر صلح در غزه تنها زمانی واقع‌بینانه خواهد بود که منطق «امنیت متقابل» جایگزین الگوی سنتی «امنیت انحصاری» شود. این به معنای پذیرش تدریجیِ واقعیت‌های سیاسی از سوی اسرايیل، تضمین امنیت انسانی برای مردم غزه، و ایجاد چارچوبی بین‌المللی است که کشورهای منطقه در آن نقش فعال و مشروع داشته باشند. بدون چنین بازنگری ساختاری، حتی اگر آتش‌بس کوتاه‌مدتی نیز برقرار شود، صلحی پایدار شکل نخواهد گرفت و بحران به صورت دوره‌ای بازتولید می‌شود. در این میان، قدرت‌های میانجی مانند ترکیه و قطر می‌توانند با پیوند دادن منافع اقتصادی و انسانی به سازوکار صلح، زمینه گذار از منطق جنگ به منطق همکاری را فراهم کنند  گذار دشواری که اگرچه زمان‌بر است، اما تنها مسیر پایدار برای خروج از چرخه تاریخی خشونت در غزه به شمار می‌آید.

پژوهشگر علم سیاست

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون