ساز شكستن هنر نيست
اسدالله امرايي
مواجهه با شكستن سازها، سازهاي شكسته و هنرمندان سازشكسته، تاريخي به قدمت بشر دارد و حكايتي بس آشناست. رمان ساز شكسته نوشته آكيرا ميزوباياشي با ترجمه محمدمهدي شجاعي در نشر برج روايتي از همين سازشكستنهاست. خداپنداري امپراتوري ژاپن پس از دوران ميجي كه ميخواست همه جهان را زير سيطره امپراتوري شينتويي دربياورد با حمله نظامي و تصرف منچوري و فيليپين و شبهجزيره كره و از دهه دوم قرن بيستم تا سالهاي پاياني جنگ جهاني دوم كه شاخ امپراتوري با تسليم بيقيد و شرط ژاپن شكست، يكي از مخوفترين و خونريزترين حكومتهاي تاريخ را ژاپن تبدیل كردند. ماجراي رمان ساز شكسته در آن سالهاي خوفناك در پايان دهه سوم قرن ميگذرد و حكايت ويولنيست نگونبختي است كه به همراه دوستان موزيسينش خائن به وطن شناخته شده و جز ساز شكسته و فقدانش، چيزي از او براي پسرش رئي باقي نميماند. ميزوباياشي كه خودش نيز بريدن از زادگاه و زبان را تجربه كرده، در ساز شكسته داستان جواني داغديده و سوگوار را روايت ميكند كه ميان داغ عزيز و صداي ويولن برجاي مانده و انفصال از همه پيشينه و فرهنگ زادبودمش در حركت است و اين ترديد برآمده از ساز شكسته، گويي ابدي است.
در ۷ ژوئيه ۱۹۳۷ در حوالي شهر پكن نزديك به پلي به نام ماركوپولو، زخمي كهنه بين چين و ژاپن سر باز كرد. ژاپن با اين ادعا كه ارتش چين سربازي ژاپني را در دهكدهاي نزديك پكن ربوده جنگي را آغاز كرد كه تا ۲۰ ميليون نفر تلفات داشت و تا سال ۱۹۴۵ كه مصادف با پايان جنگ جهاني، ادامه داشت. در زير سايه اين پيكار هولناك داستانِ سازي بيان ميشود و از اين طريق بهانهاي براي پرداختن به زندگي گروهي از افراد كه از جنگ آسيب ديدهاند فراهم ميآيد. ساز شكسته با داستان گروهي از نوازندگان موسيقي در سال ۱۹۳۸ در توكيو آغاز ميشود.
اين گروه متشكل از يك پروفسور ژاپني به نام يو ميزوساوا، پسر ۱۱ ساله كمابيش كنجكاو او رئي و سه شاگرد چيني به نامهاي يانفن، چنگ و كنگ است. اين گروه شب هنگام تصميم ميگيرند تا در سالن خانه فرهنگ شهرداري جمع شوند و با نواختن موسيقي موجي گرم و پيونددهنده از احساسات را خلق كنند و خود را كمي از روزگار و سرديهاي گذران آن دور سازند. در هنگام نواختن كوارتتي از شوبرت سربازها به سالن ميريزند و با كينه و نفرت نسبت به حضور سه نوازنده چيني ويولن يو را ميشكنند و آنها را به برنامهريزي توطئه عليه امپراتوري متهم ميكند.
رئي پسر يو تنها شاهد اين داستان در كمدي قايم شده كه ستوان كوركامي او را پيدا كرده اما محل او را لو نميدهد و حتي اقدامي غريب انجام ميدهد: ساز شكسته را به دست كودك يازده ساله ميسپرد و آنجا را ترك ميكند اما اين نه پايان حيات ساز و نه پايان ماجراست. عناوين هر بخش تمي موسيقايي است. با سكوت شروع ميشود و پس از چهار فصل با فرود به پايان ميرسد و شايد به زباني استعاري بيانگر فراز و فرود سير داستان از آغاز تا انتها باشند. اين فراز و فرود گاهي همچون رودخانهاي در جريان حالتي جدي به خود ميگيرد، فضا تيره و تار ميشود، نظاميگري به ميان ميآيد و گاهي حالتي دوستانه و عاميانه پيدا ميكند.