در ميان دولتهاي حاشيه خليجفارس، عمان جايگاهي يگانه دارد؛ نه به دليل قدرت مالي، نه به خاطر وسعت جغرافيايي، بلكه به اعتبار نوعي «عقلانيت آرام» در حكمراني كه آن را به يكي از مهمترين آزمايشگاههاي مدرنيته عربي تبديل كرده است. كشوري كه از حاشيه خليجفارس، قدم به مركز گفتمان سياستورزي اخلاقي، توسعه متوازن و ديپلماسي مسوولانه گذاشت؛ مسيري كه اكنون ميتواند براي بسياري از دولتهاي منطقه الهامبخش باشد.
۱- عمان؛ پروژهاي تمدني در قالب يك دولت
تحليل تجربه عمان بدون فهم سه سطح بنيادين ممكن نيست: روانشناسي اجتماعي جامعهاي آرام و كمتنش؛ ساخت چندقوميتي و چندمذهبي كه نيازمند سازوكارهاي ظريف همزيستي است؛ و ريشههاي دولتسازي مدرن كه سلطان قابوس پايهگذاري كرد. قابوس تنها يك برنامه توسعه آغاز نكرد، بلكه پروژهاي فلسفيتر را پي گرفت: ساختن «دولتي بدون دشمن»؛ دولتي كه به جاي بازتوليد خصومتهاي مذهبي و قبيلهاي، آنها را به حاشيه براند و توان ملي را آزاد سازد.
۲- ديپلماسي بزرگ از سرزميني كوچك با وجود جمعيت محدود، عمان در سه سطح اثرگذار ظاهر شده است:
منطقهاي: كارگزاري براي اعتمادسازي در بحرانهاي خليج فارس عربي - اسلامي: ميانجيگري در نزاعهاي مذهبي و سياسي بينالمللي: ايجاد كانالهاي ارتباطي ميان قدرتهاي متعارض. اين موقعيت حاصل تركيب «دولت مدرن»، «جامعه چندفرهنگي آرام» و «ديپلماسي بيطرفانه و صادق» است.
۳- ساختار سياسي؛ گذار آرام از سلطنت مطلقه
عمان از كميابيهاي جهان عرب است كه به جاي جهشهاي ناگهاني، مسير تدريجي اصلاحات را برگزيد: تشكيل مجلس شورای منتخب مردم، ايجاد مجلس دولت از ميان نخبگان و شكلگيري نهادهاي مدرن اجرايي در كنار فرامين سلطاني. اين روند را ميتوان شكل خاصي از مشروطهگرايي مشاركتي دانست؛ نظمي كه ثبات را با نوگرايي آشتي ميدهد.
۴- دموكراسي اخلاقي و مشاركت متعادل
دموكراسي در عمان نه رقابت حزبي، بلكه احترام اجتماعي، مشاركت تدريجي و پذيرش ديگري است. پس از اعتراضات ۲۰۱۱، اختيارات پارلمان افزايش يافت، مكانيزم استيضاح وزرا ايجاد شد و مجلس از حالت تشريفاتي فاصله گرفت. اين اصلاحات، هرچند آرام، اما عميق و پايدار بوده و شكافهاي ناگهاني را مهار كرده است.
۵- پايان نزاعهاي مذهبي - قومي؛ شكلگيري دولت بدون دشمن
تجربه عمان مبتني است بر سه اصل: پايان نزاعهاي داخلي، حل مناقشات مرزي و تربيت جامعهاي معتدل. ريشه اين مدل در سنت اباضي نيز بازخواني شده است. تسامح در عمان يك شعار نيست، بلكه ساختار رواني - اجتماعي جامعه است كه در دو سطح عمل ميكند:
۱) تسامح اجتماعي و برابرسازي شهروندي،
۲) تسامح مذهبي
۶- تغيير روز ملي؛ چرخش در خودفهمي دولت
بازگرداندن روز ملي به زمان تأسيس دولت بوسعيدي اقدامي تشريفاتي نبود، بلكه چرخشي معرفتشناختي در هويت سياسي عمان است. اين تغيير نوعي «بازگشت به لحظه آغازين دولت» و در همان حال، آغاز مرحلهاي تازه در دولتسازي است:
استقلال مقام سلطنت از فرسايش اجرايي، تقويت مسووليتپذيري سياسي و پاسخگويي، انتقال مفهوم قدرت از تقدس به عقلانيت مدني، جداسازي تجارت از سياست و حركت به سوي انتخابات برنامهمحور.
اينها نشانههايي است از ورود عمان به مرحلهاي تازه از بلوغ حكمراني.
۷- افقگشايي عمان: مدرنيته آرام، اخلاقي و صلحآفرين
مدرنيته عماني مبتني است بر سه پايه بنيادين:
الف) آرامش راهبردي: عمان قدرت را نه در هياهو بلكه در توازن، صبر و گشودگي ميبيند. اين آرامش شرط ميانجيگري موثر و استقلال ملي است.
ب) انسانمحوري: برخلاف الگوهاي توسعهگراي شتابزده، عمان انسان را محور قرار داده است؛ نه صرفا به عنوان «نيروي كار»، بلكه به عنوان كنشگري اخلاقي و شريك دولت.
ج) اقتصاد به مثابه زبان صلح: از توسعه بنادر و كريدورها تا ادغام در شبكههاي تجاري جهاني، اقتصاد در عمان ابزار «صلحسازي» است؛ سازوكاري كه خشونت را مهار و همكاري را تقويت ميكند.
۸- هويت چندگانه و نقشآفريني اخلاقي
عمان با پذيرش «تعددگرايي آرام» توانسته پلي ميان نيروهاي متعارض بسازد. اين الگو نه با ادعاهاي ژئوپوليتيكي بزرگ، بلكه با سرمايه اخلاقي شكل گرفته است؛ سرمايهاي كه در منطقهاي پر از قطببندي، كمياب است.
در پايان: تجربه عمان نشان ميدهد كه مدرنيته سياسي الزاما از دل انقلاب يا جهشهاي پرتنش نميگذرد؛ بلكه ميتواند به صورت آرام، اخلاقي و تدريجي تحقق يابد. «دولت بدون دشمن» كه عمان ارائه داده، الگويي است براي بازتعريف حكمراني در جهان عرب؛ الگويي كه ميان سنت و نوگرايي آشتي برقرار ميكند و آينده را بر پايه عقلانيت، عدالت و ثبات بنا مينهد.
رايزن سابق فرهنگي در عمان