مادرانِ خاموش فرسايش عاطفي و پيامدهاي آن
پريسا نقدي
در آستانه روز زن و روز مادر، بايد بيش از هر زمان ديگري به وضعيت عاطفي و رواني زناني توجه كنيم كه ستونهاي اصلي خانوادهاند، اما خود در سكوتي سنگين، از بيتوجهي و بيمهري در رنجند. سالهاست در پژوهشهاي جامعهشناختي هشدار داده ميشود كه يكي از مهمترين منابع افسردگي در ميان زنان، كمبود حمايت عاطفي در روابط زناشويي است؛ مسالهاي كه در بسياري از خانهها به شكل پنهان، اما مداوم تكرار ميشود. بسياري از مردان در محيط بيرون از خانه رفتاري مهربان، متين و اجتماعي دارند، اما همين مردان در مواجهه با همسر خود، از ابتداييترين نيازهاي عاطفي مانند گفتوگو، همدلي و مشاركت غافل ميمانند. اين «شكاف نقش»-خوب بودن در جامعه و بيتوجهي در خانه-براي زنان پيامدهاي عميق رواني دارد؛ زناني كه مادران فرداي جامعهاند و قرار است نيروي عاطفي خانواده را تامين كنند. مادري كه بيمحبتي ميبيند، كمكم از درون خسته ميشود. افسردگي در زنان تنها يك مشكل فردي نيست؛ بلكه يك مساله اجتماعي است. مادري كه انگيزهاش را از دست داده، توان و انرژي كمتري براي فرزندپروري دارد و اين يعني كودكي كه از نظر هيجاني و تربيتي دچار خلأ ميشود. خانوادهاي كه در آن محبت جريان ندارد، دير يا زود به سمت فرسايش ميرود و خانوادههاي فرسوده، ريشههاي جامعه را سست ميكنند. در كشورهاي توسعهيافته، مشاوران خانواده و رواندرمانگران نقش كليدي در پيشگيري از اين فروپاشي دارند. اما در جامعه ما هنوز بسياري از خانوادهها به دليل هزينه، شرم يا ناآگاهي به مراكز مشاوره دسترسي ندارند. اي كاش مشاوره خانواده به عنوان يك حق عمومي و در دسترس همگان قرار گيرد؛ نه يك خدمت لوكس و كمدسترس. اگر ميخواهيم جامعهاي سالم داشته باشيم، بايد از مهمترين نهاد آن يعني خانواده محافظت كنيم و محافظت از خانواده يعني توجه به مادر؛ مادري كه اگر احساس ارزشمندي، شنيده شدن و حمايت شدن كند، ميتواند نسل سالمتري را پرورش دهد.
اما اگر در رنج و بيتوجهي رها شود، اين رنج تنها به او محدود نميماند؛ بلكه به تدريج به جامعه سرايت ميكند.
امروز در آستانه روز مادر، لازم است بار ديگر با صداي بلند بگوييم: زناني كه بيمحبتي ميبينند، نه گلهمند و پرتوقع، بلكه رنجكشيدگانِ خاموشِ جامعهاند. حمايت از آنان، حمايت از آينده است.
دانشجوي دكتري جامعهشناسي عضو انجمن جامعهشناسي ايران