روايت مسيح مهاجري
از جلسه اخيرش با رييسجمهور
روحاني براي حضور مجدد ترديد داشت اما راضي شد
گروه احزاب
مسيح مهاجري تنها يك نام و يك فعال سياسي نيست. به اندازه تاريخ انقلاب خاطره دارد و سينهاش پر از نگفتههايي است كه شايد تا سالهاي سال هنوز مهر محرمانه روي آن باقي بماند. روحاني مازندراني و انقلابي حزب جمهوري از بازماندگان فاجعه بمبگذاري در دفتر حزب است. آنقدر به هاشميرفسنجاني نزديك مينمايد كه روزنامه جمهوري اسلامي به مديرمسوولي او را به نام روزنامه هاشمي ميشناسند. روزنامهاي كه پس از ورود مهندس ميرحسين موسوي به ساختمان نخست وزيري مديرمسوولياش به مهاجري سپرده شد. ميرحسين نخستوزير شده بود و نميتوانست مانند سابق بر روزنامه نظارت كند. پس مهاجري به حكم حزب جمهوري مديرمسوول ارگان رسانهاي حزب شد. جايگاهي كه از سال 60 تاكنون به نام اوست و اين شايد يكي از باثباتترين مديريتهاي تاريخ جمهوري اسلامي ايران باشد.
مهاجري خاصه در سالهاي 88 به بعد نزديكياش به هاشمي و مخالفت با سياستهاي نابخردانه دولت دهم را چنان علني كرد كه برايش شمشير را از رو بستند، اما شمشير احمدينژاديها آنقدرها هم برنده نبود كه خللي در كار مهاجري ايجاد كند. او معمولا در روزنامه جمهوري اسلامي سرمقالهها را مينويسد و ستون جهت اطلاعش گاهوبيگاه جريانسازيهاي جدي سياسي ايجاد ميكند.
مهاجري ديروز در گفتوگويي با «عصر ايران» شركت كرد. در اين گفتوگو هم تحليل كرد و هم خبر داد. مهمترين خبرش هم اين بود: روحاني ميخواست ديگر كانديداي رياستجمهوري نشود اما راضي شد.
پس از پايان دفاع مقدس شرايط بهگونهاي پيش رفت كه جنگ قدرت رخ داد. تذكرات تهذيب نفسي امام ادامه پيدا نكرد؛ چون امام رفتند؛ در حالي كه انسان هميشه نياز به تذكر دارد. اگر تذكر نباشد چيزي حل نميشود. در عمل شاهد نوعي بياخلاقي در برخي كساني كه جزو نسل اول انقلاب محسوب ميشوند و تريبون در اختيار دارند، هستيم.
امام در بيمارستان قلب بستري بودند كه جرياني براي كوبيدن سه نفر از ياران اصلي امام به جرم تشكيل حزب جمهوري اسلامي راه افتاد؛ يكي از اين افراد آقاي بهشتي و ديگري آقاي خامنهاي و ديگري آقاي هاشميرفسنجاني بودند. در يكي از جلسات شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي به آقايان بهشتي و هاشميرفسنجاني اعتراض كردم كه چرا كاري نميكنيد و حرفي نميزنيد؛ شما به امام نزديك و با ايشان مرتبط هستيد و به ديدن ايشان به بيمارستان ميرويد، به امام بگوييد يك كلمه در مورد شما بگويند تا مساله حل شود. آنها جواب تاريخي به من دادند؛ آقاي بهشتي گفتند كه آقاي مهاجري، بگذاريد عملِ ما جواب تبليغات دشمنان و ديگران را بدهد و آنها را خنثي كند، امام را براي خودمان خرج نكنيم. آقاي هاشميرفسنجاني نيز گفتند كه ما براي انقلاب مانند مادر هستيم و آنها دايه. آقاي رفسنجاني بيان كردند نبايد اجازه دهيم كه انقلاب لطمه ببيند؛ اگر به امام چنين اخباري برسد ايشان با عارضه قلبياي كه دارند ممكن است سكته كنند و از بين بروند و ما اصل را از دست بدهيم؛ بنابراين هر قدر به ما لطمه وارد ميشود، بشود؛ ولي به انقلاب، اصل و ريشه ضربهاي وارد نشود.
هاشمي محور و پايه انقلاب
نميگويم آقاي هاشميرفسنجاني كاملا پاك هستند و ايرادي ندارند اما بايد در نظر داشت كه ايشان محور و از پايههاي انقلاب هستند. بسياري از كساني كه دستپرورده آقاي هاشميرفسنجاني بودند و به واسطه ايشان بزرگ شدند و به صحنه آمدند به ايشان ضربه زدند. وقتي قدرت مطرح ميشود برخي آقايان آخرت را فراموش ميكنند.
من در روزنامه «جمهوري اسلامي» مقالات بسياري در انتقاد به آقاي هاشميرفسنجاني منتشر كردم. يك نمونه انتقاد به آقاي ولايتي، وزير امورخارجه ايشان بود كه قصد شركت در اجلاس غيرمتعهدها در كشور مصر را داشت در حالي كه در آن برهه ايران با مصر و پس از حكم امام قطع رابطه كرده بود. من طي چند مقاله عليه آقاي ولايتي بيان كردم كه بايد نسبت به مصريها بياعتنايي كنند وقتي در سطح وزير در چنين اجلاسي شركت كنيم؛ يعني به حسني مبارك در سطح بالايي اعتنا كردهايم.
آقاي ولايتي از انتقاد من بسيار ناراحت شد و ميدانست كه اگر به من بگويد فايدهاي نخواهد داشت؛ بنابراين به رهبري و آقاي هاشميرفسنجاني متوسل شد. اين مقاله در روزنامه چاپ شد و من به آقاي هاشميرفسنجاني گفتم كه شما و اين نظام را با جان و دل قبول دارم و با آقاي ولايتي رفيق هستم؛ اما روزنامه يعني انتقاد. معني ندارد كه چيزي را بفهمم و به دليل دوستي و رفاقت به سادگي از كنارش بگذرم.
هاشمي وارد حوزه فرهنگ نشد
آقاي هاشميرفسنجاني از همان ابتداي دولتش بيان كرد كه وارد فرهنگ نميشود؛ چون فرهنگ در اختيار حوزه رهبري است و دولت كاري به فرهنگ ندارد. منظور ايشان اين بود كه راديو و تلويزيون، حوزههاي علميه، مساجد، دفاتر تبليغات قم، سازمان تبليغات و بسياري از بخشهاي فرهنگي در اختيار رهبري است و فقط وزارت ارشاد در اختيار دولت است كه آن هم چند شاخه بود كه يكي سازمان فرهنگ و ارتباطات و ديگري مجمع تقريب بود كه سبب محدود شدن آن ميشد؛ بنابراين تقريبا از صددرصد بخش فرهنگي 10 درصد آن در اختيار دولت بود به همين دليل ايشان كنار كشيد.
در مورد شعار «دشمني با آقاي هاشميرفسنجاني دشمني با پيغمبر است» كه در نماز جمعه بيان ميشد بايد بگويم كه آقاي هاشميرفسنجاني چنين شعاري را سر زبان مردم نينداخت. ستاد نماز جمعه در دوره رياستجمهوري آقاي هاشميرفسنجاني در اختيار اصولگراها بود و امروز نيز در اختيار اصولگراهاست. اصولگراهايي كه امروز بيشترين نقد را بر ايشان وارد ميكنند اين شعارها را ساختند؛ اگر ايرادي هست بر آنها وارد است.
حضور رهبري در كنسرت موسيقي
در چند سفر خارجي همراه رهبر بودم از جمله سفر كره شمالي و چين. در سفر به كره شمالي به ساختمان اركسترسمفونيك اين كشور رفتيم و در آنجا چند قطعه براي ما نواختند. وقتي به مسجد جامع كاشغر، يكي از شهرستانهاي منطقه مسلمان نشين، سينكيانگ چين رفتيم فرماندار اين شهر يك وسيله نوازندگي بزرگي به آقاي خامنهاي هديه دادند و ايشان نيز آن را تحويل گرفتند و تشكر كردند.
روحاني از علي جنتي عصباني است
در موضوع كنسرت در مشهد اما آقاي جنتي عقبنشيني كرد و شايبه ايجاد شد كه اگر برگزاري كنسرت حرام است براي همه شهرها حرام است؛ اما اگر حلال است، چرا نبايد در مشهد برگزار شود؟ آقاي روحاني در ماجراي كنسرتها از عقبنشيني وزير ارشاد عصباني هستند.
آقاي هاشميرفسنجاني بايد به نمازجمعه بازگردد؛ چون به نماز جمعه رونق ميداد. علاوه بر آقاي هاشميرفسنجاني دو نفر ديگر بايد خطيب نماز جمعه باشند؛ يكي آقاي ناطق نوري و ديگري آقاي روحاني. كساني كه حرف حساب ميزنند حضور ندارند.
چرا ناطق كانديداي رياستجمهوري نشد
من دو بار خصوصي با آقاي ناطقنوري صحبت و اصرار كردم كه براي رياستجمهوري كانديدا شوند. ايشان استدلالي دارند؛ البته استدلال ايشان را قبول ندارم؛ ولي ايشان را محق ميدانم كه چنين استدلالي داشته باشند. آقاي ناطق نوري معتقد است كه نميگذارند دست رييسجمهور باز باشد؛ بنابراين من خود را هزينه و تلف كنم براي چه؟
آقاي روحاني راحت ميتوانست مانند گذشته زندگياش را داشته باشد؛ اما آمد و سختي بسياري كشيد و امروز بسيار در فشار و منگنه قرار دارد و اگر براي دور دوم كانديدا شود باز هم فداكاري ميكند به اين دليل كه همه به او ضربه وارد ميكنند و نميگذارند كه كاركند. اخيرا به آقاي روحاني گفتم كه شما كار درستي كرديد كه آمديد و الان واجب است كه ادامه دهيد و بايد بمانيد؛ اگر نمانيد همه تلاش چهار سال شما از بين ميرود. ايشان يك سال پس از شروع رياستجمهوريشان نقل كردند كه هشت سال دوران احمدينژاد سه برابر هشت سال دوران جنگ به مملكت ضربه زده است. آقاي روحاني حتما بايد كانديدا شوند و همه ما نيز به ايشان راي دهيم. اگر آقاي روحاني كانديدا نشوند هر آنچه در چهار سال بهدست آمده است از بين ميرود.
روحاني ترديد داشت اما راضي شد
ايشان مقداري دچار ترديد بودند؛ ولي به اين نتيجه رسيدهاند كه حضور داشته باشند. آقاي لاريجاني و ديگران هم معتقدند كه آقاي روحاني بايد رييسجمهور شود. با توجه به شناختي كه از شوراي نگهبان دارم به اين نتيجه رسيدهام كه آنها دوست دارند كه ايشان را رد صلاحيت كنند؛ ولي دليلي براي اين كار ندارند. من قبل از انقلاب و بعد از آن در همه مسائل حضور داشتم و آقاي روحاني را يكي از روساي جمهور موفق و آبرودهنده به نظام در مقابل هشت سال بيآبرويي ميدانم. ايشان به گونهاي سخن ميگويد كه ما سرمان را بالا نگه ميداريم؛ بنابراين شوراي نگهبان بايد با افتخار، صلاحيت چنين فردي را تاييد كند. منتها از اين شوراي نگهبان هرچه بگوييد، برميآيد.
احمدينژاد اول بايد محاكمه شود
شوراي نگهبان بايد آقاي احمدينژاد را ردصلاحيت كند. ايشان در ابتدا بايد محاكمه شوند و پس از برگزاري دادگاههايشان ميتوان دراينباره صحبت كرد. عدهاي نگذاشتهاند كه ايشان محاكمه شود. آقاي احمدينژاد به شخصه علاقه بسياري براي حضور دارد و در اين ترديدي نيست؛ ولي اين احتمال كه در مجموع به او چراغ سبزي داده نشود، وجود دارد.
در سال 92 يكي از مراجع قم به من گفت كه به آقاي هاشميرفسنجاني بگوييد واجب است در اين انتخابات ثبتنام كنند. من روز پايان ثبتنامها چند ساعتي نزد آقاي هاشمي بودم و پيام آن مرجع را رساندم. آقاي هاشميرفسنجاني بايد براي خبرگان رهبري حضور داشته باشند. واكنش آقاي هاشميرفسنجاني نسبت به ردصلاحيتشان در سال 92 اين بود كه بيان كردند كه راحت شدم؛ چون احساس وظيفه ميكردم و حالا وظيفه از گردنم ساقط شد. به رهبري هم اعتراض يا رايزني نكردند. زبان ايشان با دلشان يكي بود.
نميگويم آقاي هاشميرفسنجاني كاملا پاك هستند و ايرادي ندارند اما بايد در نظر داشت كه ايشان محور و از پايههاي انقلاب هستند. بسياري از كساني كه دستپرورده آقاي هاشميرفسنجاني بودند و به واسطه ايشان بزرگ شدند و به صحنه آمدند به ايشان ضربه زدند. وقتي قدرت مطرح ميشود برخي آقايان آخرت را فراموش ميكنند.
من در روزنامه «جمهوري اسلامي» مقالات بسياري در انتقاد به آقاي هاشميرفسنجاني منتشر كردم. يك نمونه انتقاد به آقاي ولايتي وزير امور خارجه ايشان بود كه قصد شركت در اجلاس غيرمتعهدها در كشور مصر را داشت در حالي كه در آن برهه ايران با مصر و پس از حكم امام قطع رابطه كرده بود. من طي چند مقاله عليه آقاي ولايتي بيان كردم كه بايد نسبت به مصريها بياعتنايي كنند وقتي در سطح وزير در چنين اجلاسي شركت كنيم؛ يعني به حسني مبارك در سطح بالايي اعتنا كردهايم.