اگر ديروز به فكر بوديم
الياس حضرتي
نماينده مجلس
مجلس، مدرسه نيست كه از اعضايش بخواهيم عين اطفال دبستان منظم و بيسرو صدا بيايند، دست به سينه بنشينند، حرف گوش بدهند و با معدل بيست دوره خود را – به خوبي و خوشي- تمام كنند و بروند. مجلس پادگان نيست كه ديسيپليني سفت و سخت بر آن حكمفرما باشد و همه جز اطاعت امر حرف ديگري نزنند و كار ديگري نكنند. مجلس، اداره هم نيست كه كارمنداني مطيع و آدابدان، مطابق سلسله مراتب اداري در آن كار كنند و به فكر اضافه كار و ارتقاي رتبه و پيشرفت در چارت سازماني باشند... اگرچه مجلس هم ديسيپلين ميخواهد و هم نظم و هم آدابداني، اما چيزي كه مجلس را جلو ميبرد و مثل نيروي محركه كار مجلس را پيش ميبرد فراتر از اينهاست. اتفاقا چيزي كه ماهيت پارلمان را از نهادهاي ديگر متمايز ميكند همين شور و حال و احساسات و عواطف و هيجاناتي است كه نمايندگان را وا ميدارد تا با تمام نيرو وارد مسائل و موضوعات كشور شوند و تصميمات سخت بگيرند. از اين جهت نميتوان – بلكه نبايد- بر نمايندگاني كه احساساتي ميشوند يا هيجانات عاطفي را در كار خود دخيل ميكنند، خرده گرفت. اتفاقا اگر كسي بتواند عقل و دورانديشي و كار تشكيلاتي را با احساسات و عواطف پيوند بزند آن وقت ميتواند در كار و بار پارلمان بيش از سايرين منشاء اثر باشد. براي همين است كه در همه مجلسهاي دنيا، نمايندگان با شور و حالي فزاينده به موافقت يا مخالفت با موضوعات ميپردازند. اين شور و حال اگر مقيد به قيود عقلي و قانوني باشد خيلي هم خوب است، بلكه نيروي محركهاي است كه كار مملكت را پيش ميبرد. اما واي به حال نمايندگاني كه تمام و كمال خود را به احساسات و عواطف بسپرند و خودداري و احتياط و ملاحظه را به يك سو نهند. لابد ديدهايد تصاوير كتككاري پارلمانهاي دنيا كه مثل «لحظه»هاي خندهدار در شبكههاي مجازي به اشتراك گذاشته ميشوند. ميبينيم كه تعدادي مرد ميانسال كت و شلوار پوشيده با مشت و لگد به جان هم ميافتند و به جاي بحث و تبادلنظر، فحش و مشت بين هم رد و بدل ميكنند. هر وقت منطق و قوه استدلال از كار بيفتند، بد دهني و كتككاري مسير را ادامه ميدهند. اين بددهني و كتككاري در هر جايي بد و زشت و غيراخلاقي است. حتي اگر بين راننده مسافركش و مسافري بختبرگشته در كف خيابان اتفاق بيفتد باعث آبروريزي و سرافكندگي است، اما اگر در مجلس اين اتفاق بيفتد و نخبههاي سياسي كشور به جاي بحث و گفتوگو، مغلوب احساسات و عواطف و هيجانات شوند و به عكسالعملهاي فيزيكي روي بياورند، آن وقت بايد سرافكندهتر شويم و دريغ بخوريم كه آبرويمان ريخته و ارزش و اعتبار و احتراممان آسيب ديده، آسيب جدي هم ديده. جلوتر گفتيم كه من با توجه به تجربههايي كه در ادوار نمايندگي اندوختهام، مشكلي با ابراز احساسات ندارم و حتي مقداري هيجاني شدن را ضرورت نمايندگي ميدانم، اما به شرطي كه مهار عقل و اخلاق پاره نشود و «عصبانيت» بر وجود نماينده چيره نشود. عقل و اخلاق و دستورات ديني و شأن و مرتبه نمايندگي به مثابه قواي بازدارندهاي هستند كه احساسات و هيجانات را مهار ميزنند و دست و بال آدم را در كنترل ميآورند. اما مقدم بر دست و بال، اين «زبان» است كه بايد كنترل شود. وقتي زبان هرز شد، آن وقت اعضاي ديگر هم هرز ميشوند و كار دست آدم ميدهند. از مشكلات جدي مجلس ما – و يك جاهايي جامعه ما- اين است كه زبانها هرز شده و هيچ كنترلي بر آنها نيست. يكي به خبرنگار بد ميگويد يكي هم به علي مطهري، نايبرييس مجلس «منافق» ميبندد. اگر بخواهيم راه تكرار بر خطر كتككاري را در مجلس بگيريم، بايد فكري براي زبانهايي بكنيم كه به راحتي تهمت ميزنند، خود را به زشتي ميآلايند، پشت اين و آن صفحه ميگذارند و بيهيچ قيدي به دروغ آلوده ميشوند. بله؛ خيلي راحت ميتوانيم حركت نمايندهاي را محكوم كنيم و با جمعآوري امضا براي او خواستار برخورد و مجازات شويم. اما يادمان باشد كه اگر قبلا، همين چند ماه پيش، مقابل حرفهاي غيرموجه و غيراخلاقي او ايستاده بوديم، امروز به اينجا نميرسيديم كه راهروي مجلس محل كتككاري شود و حرف زشت در آن طنين بيندازد.
البته شأن خبرنگاران و روزنامهنگاران هم نبايد فراموشمان شود وقتي عملا آنها را در جامعه سكه يك پول كردهايم و از هر سو اتهامات ريز و درشت روانه آنها و صنف آنها كردهايم، حالا نميتوانيم يكشبه مدافع شأن آنها شويم و اعتراض كنيم كه چرا در راهروي مجلس اينگونه بيحرمتشان كردهاند. ما بايد جاي ديگري بر كار امروز مهار ميزديم. اگر جلوتر پيشبيني كرده بوديم، امروز يك صدم اين مشكلات را هم نداشتيم.