براي امام موسي صدر
براي انسان
حافظ حكمي
در خاورميانه امروز ما جان و زندگي انسانها تبديل به يك عدد شده است با عددي كه ديگر حتي حساسيت برنميانگيزاند. صدها هزار كشته در سوريه و يمن و عراق و افغانستان و ميليونها زن و كودك و مرد آواره در كمپهاي پناهندگي براي اغلب ما تبديل به عددي در رسانهها شدهاند و حرمت جان انسان روز به روز كمتر ميشود. سياستمداران و بازيگران جهاني انسانها را بر اساس رنگ و نژاد و مذهب و جنسيت تقسيم ميكنند و در اين ميان هيچ كس براي نفس انسان بودن آناني كه اسير جهنم خاورميانه شدهاند ارزشي قايل نيست. در اين روزهاي نفرين شده، خاورميانه بيش از هر زمان ديگري در 38 سال گذشته جاي مصلحان خردورز خود را خالي ميبيند. آناني كه «براي انسان به ماهو انسان» گرد هم ميآمدند و سعادت و رفاه خود و همكيشان خود را در فلاكت و آوارگي ديگران نميديدند. آناني كه دين را نه در خدمت اهداف و اغراض سياسي كه «در خدمت انسان» ميدانستند و بشر را- فارغ از هر مشخصهاي- شايسته تكريم و سعادت ميشمردند. امروز 38 سال از جنايت ربايش مردي ميگذرد كه تمام عمر خود را صرف جنگ عليه افراط و تفريط با ابزار عشق به انسان كرد. امامي كه روزي در كليسا به منبر ميرفت و روز ديگر در كنار يتيمان بعلبك بود و تمام همت خود را صرف توانمندسازي و تربيت جامعه از طريق «هويتسازي» و «آموزش» و نه «منع» و «عادت دادن» ميكرد. در معادلات و گره كور خاورميانه امروز جاي مصلحي كه با «خوشگماني به ذات انسان» و با «آگاهيبخشي» و «ارتقاي تودهها» راه سوءاستفاده اربابان قدرت را سد كند، بيش از هميشه خالي است. جوانان مسلمان هنوز از بياعتمادي به نسلهاي گذشته رنج ميبرند و حسرت ساختن جوامعي با معيارهاي خود را ميخورند و در اين ميان كسي نيست كه به آنان اعتماد كند و
طرفدار واگذاري امور و تشكيلات جوانان به خود آنها باشد. سوريه و يمن و بحرين و عراق و افغانستان در آتش ظلم و قدرتطلبي و تكفير ميسوزند و اينكه يك رهبر مذهبي در برابر خشونت و كشتار و جنگ داخلي در مسجدي اعتصاب غذا كند تا صلح به زندگي بازگردد به رويا ميماند؛ رويايي كه تا 38 سال پيش دوشادوش مردم ايستاده بود. معرفت ديني جاي خود را به تعصب مذهبي و دگمانديشي داده است و امام صدري نيست كه وجدانهاي بيدار را خطاب قرار دهد و بگويد «دين اگر به درد امروز شما نخورد، به درد آخرتتان هم نخواهد خورد» و تلنگر بزند كه وحدت و عشق به انسان اساس همه باورها، اعتقادات و اديان است.
كار ديني از منظر امام صدر آن بود كه مومنِ خداباور بداند خدمت به انسان و جهان هستي بالاتر و والاتر از عبادت و سير و سلوك شخصي است و دريغا كه امروز راه تقرب به خدا از كمربندهاي انفجاري ميگذرد. از نگاه امام صدر انسان، شايسته آزادي است و اساس عبادت خداوند را نه تقيد و عبوديت بلكه آزادي ميدانست و مسلمان را هر چه متعبدتر، آزادتر ميدانست و همين آزادي را تنها سازوكار پرورش استعدادها و رشد جامعه اسلامي بر ميشمرد. امروز براي خاموش كردن ماشينهاي جنگي در خاورميانه راهي به جز بازگشت به «گفتوگو» بر اساس كرامت انسان وجود ندارد و در اين ميان بايد به شيوه آقاي صدر «چشمي را گشود و چشمي را بست».
اگر به هشدار امام صدر در دهه 40 و 50 توجه ميشد و همگرايي و گفتوگو در ميان مسلمانان تجربه ميشد و فاصلهها برداشته ميشد، امروز اين حجم از نفرت، تفرقه و خونريزي را شاهد نبوديم.