مورخ مصلحتانديش
ميلاد عظيمي
دكتر سيدجعفر شهيدي استاد دانشگاه، محقق، مصحح متون كهن، اديب، نويسنده، مورخ، مترجم و مدير موسسه لغتنامه، از خادمان فرهنگ ايران و اسلام بود. تحقيقات تاريخي و پژوهشهاي ادبي دو چشمانداز عمده تكاپوي علمي شهيدي است. به نظر من بخش اصلي كارنامه علمي شهيدي تحليل و تحقيق تاريخ اسلام است. «تاريخ تحليلي اسلام»، «پس از پنجاه سال»، «جنايات تاريخ» و كتابهايي درباره زندگاني حضرت زهرا، امام علي، امام سجاد، امام صادق و همچنين مقالات متعدد، نشاندهنده علاقه و اهتمام او به تاريخ صدر اسلام است. شهيدي زبان و ادبيات عربي را كه مهمترين مقدمه لازم براي تحقيق در تاريخ اسلام است بسيار خوب ميدانست. بر منابع اصلي تاريخ صدر اسلام تسلط داشت. همچنين به كتب معتبر علماي شيعه مراجعه ميكرد و در اينجا كارش از كار برخي مستشرقان كه اعتنايي به روايات شيعي در نوشتن تاريخ اسلام ندارند، متمايز ميشد. مرد معتدلي بود و منطقش متين و بيانش شيوا و رسا بود. به تحقيقات مستشرقان راجع به تاريخ اسلام انتقاد جدي داشت. تذكر ميداد كه در ميان مستشرقان افراد كممايه و غرضورز كم نيست و تازه اگر مستشرقي معاند نباشد و مقدمات علمي را نيز داشته باشد، باز از منظري مطلقا «عرفي» به سوانح ايام پيامبر و اهل بيت مينگرد. به همين دليل توصيه ميكرد براي مصون ماندن از آنچه كژنگريهاي تحقيقات مستشرقان ميخواند، محققان مسلمان كه با زبان عربي و فرهنگ اسلامي آشنا هستند و به روشهاي علمي تحقيق مجهزند، به بررسي تاريخ اسلام بپردازند.
شهيدي مردي مومن و شيفته اهل بيت پيامبر بود. به عقيده من انگيزه بزرگش در اهتمام به تاريخ صدر اسلام، حمايت از اسلام و تشيع و پاسخگويي به شبهات بوده است. با اين همه، در بررسي تاريخ اسلام در هيات يك «متكلم شيعه» وارد بحث نميشود. شهيدي مورخي است كه با ايمان و اذعان به منشا وحياني و ماوراء طبيعي حركت پيامبر و اهل بيت و از درون اين چارچوب كلان به روايت و تحليل تاريخ اسلام پرداخته است. هر چند كه بر جنبه ماوراء طبيعي وقايع زياده تاكيد نميكرد و ميكوشيد حوادث را در بستر «تاريخ» و زنجيره مولفهها و علل طبيعي قرار دهد و با عقل و منطق و اعتدال تحليل كند.
نكته ديگر اينكه نوعي «مصلحتانديشي» و توجه به منافع عامه مسلمانان در تاريخنگاري دكتر شهيدي ديده ميشود. ايشان مطلبي ننوشت كه به «وحدت مسلمانان و تقريب مذاهب اسلامي» خدشهاي وارد كند و از سر بسياري از مسائل مهم اختلافبرانگيز به اجمال گذشت. به عنوان مثال در كتاب «زندگاني حضرت زهرا(س)» وعده داد كه راجع به مسائل مربوط به جانشيني پيامبر، در كتابي كه درباره حضرت علي (ع) مينويسد، سخن بگويد. سالها گذشت و در كتاب «علي از زبان علي» هم سخني بيش از آنكه سابقا گفته بود، نگفت. روزي از ايشان پرسيدم: «وعده داده بوديد كه درباره قضيه سقيفه بنيساعده و خلافت پيامبر بحث مستوفايي بفرماييد» استاد با لبخند فرمود: «نه! همين اندازه كفايت ميكند و بيش از اين به مصلحت نيست.» همين مصلحتبيني موجب شده كه لحن ايشان نسبت به صحابه حضرت رسول خيلي ملايم باشد و اگر انتقادي دارد در پوشش ملاحظات فراوان مطرح ميكند.
شهيدي تاريخش را فقط براي محققان نمينوشت. مينوشت كه -به قول خودش- «حقايق» تاريخ اسلام را با شيوهاي جذاب براي مومنان روايت كند و چراغ عبرتي پيش پاي جامعه بگذارد. اگر گاهي لحنش عاطفي و خطابي ميشود يا روايت قصص را در سياق بحثي تحقيقي ميگنجاند، از آن رو است كه آرمانش از اشتغال به تاريخ، نهيب زدن به جامعه اسلامي است كه روزگار مجد خويش را بازجويد و از لغزشگاهها بركنار ماند. باري از اين نظرگاه است كه تاريخنگاري شهيدي، «معاصر» ميشود؛ از روزگار جواني و در بحبوحه معركهگيري حزب توده، كه كتابچه «ابوذر غفاري» را به منظور معرفي چهره واقعي آرمانخواه و عدالتطلب اسلامي نوشت، تا روزهاي آخر عمرش كه «علي از زبان علي» را نوشت...