1- مردان غالبا و برخي از زنان در 40 سالگي دچار يك بحران روحي و رواني به نام سندرم آندروپوز ميشوند كه برخي از روانشناسان به آن سندرم بحران دستاورد ميگويند. در اين وضعيت فرد مبتلا با تغييرات هورموني و متابوليستي در بدن دچار «افسردگي» و نااميدي ناشي از آن ميشود. اين بحران علاوه بر آثار فيزيكي در «كاركرد»ها و «توانمندي»هاي فردي در ذهن و ضمير او نيز آثاري بهجا ميگذارد از جمله آن مواجه شدن و درگير شدن با دو سوال در ذهن خود؛ يكي آنكه «آيا من پس از 40 سال زندگي به آنچه خواستهام، رسيدهام» و ديگر اينكه «آيا اطرافيان و خانواده از من راضي و خشنودند؟» اين دو سوال مدام فرد مبتلا به «آندروپوز» را ميآزارد و شايد بههمين جهت به اين «بحران روحي» «بحران دستاورد» ميگويند. بايد گفت اين بحران اگر درست شناخته شود و پس از تشخيص درست درمان و مبتني بر اصول روانكاوي و روانشناسي باليني بگيرد...
گذرا خواهد بود و فرد مبتلا آن را از سر خواهد گذراند؛ اما اگر درست تشخيص داده نشود و در زمان مناسب درمان نگردد، با بحران و سندروم «آشيانه خالي» يك سندرم شايع در دهه ششم زندگي فرد و پس از «ترك خانه توسط فرزندان» و مرگ اطرافيان و دوستان كه بر افراد معارض ميشود پيوند خورده، موجب از پاي افتادن و نابودي فرد خواهد شد.
2- بر اين باورم كه «انقلاب اسلامي» در 40 سالگي خود دچار سندورم آندروپوز با عموم مشخصههاي اين سندرم است، از اين رو مواجهه با اين دو سوال را براي «انقلاب اسلامي» در 40 سالگي طبيعي ميدانم. اول اينكه، آيا «انقلاب اسلامي» به آرمانها و خواستههاي خود دست يافته است؟ دوم اينكه «آيا مردم از نتايج انقلاب اسلامي راضياند؟» طبيعتا «انقلاب اسلامي» زبان ندارد كه خود پاسخ اين سوالات را واكاود و از آن نتيجه آرامبخش بگيرد. اين «وفاداران» و «ماندگان» از روزگاران نخست «انقلاب اسلامي» هستند كه صادقانه بايد به اين دو سوال پاسخ دهند و به نقد و ارزيابي آن بپردازند و به هر روي به درمان «بحران دستاورد» براي «انقلاب اسلامي» همت گمارند.
3- به يقين «انقلاب اسلامي ايران» در 40 سال حيات خود و پس از تبديل «نهضت به نظام» سختيها، دشمنيها، بيتدبيريها و ناكارآمديهاي فراواني را تجربه كرده است و از ديگر سوي كاميابيها، فداكاريها، جانفشانيها و پيروزيهاي فراواني نيز به دست آورده است. اما براي تعيين و تبيين دستاوردهاي انقلاب و نظام در 40 سالگي خود «مقايسه آماري» در زمينههاي اقتصادي و اجتماعي حتي اگر مبتني بر واقعيتها باشد چندان وافي به مقصود نيست و چيزي جز مدعياتي «ابطالناپذير» و «قياساتي» معالفارق نخواهد بود. اينكه آمار بدهيم كه در سال 57 چه تعداد روستا برق داشتهاند و اكنون در سال 97 چه تعداد روستا داراي برق هستند، كاملا ابطالناپذير است چراكه معلوم نيست اگر رژيم گذشته «40 سال» ديگر دوام مييافت آيا به اين ميزان از توسعه برق روستايي دست مييافت يا خير و اينكه «توليد علم» در سال 57 چقدر بوده و در سال 97 چقدر شده است، قياس معالفارق است چراكه تحولات جمعيتي و رشد آگاهيهاي اجتماعي و اقتضائات بشري «مردم» به سمت «دانشافزايي» رهنمون شده است و چندان نميتوان باب مقايسه را در اين موضوع گشوده دانست.
4- براي پاسخ به دو سوالي كه در 40 سالگي انقلاب اسلامي با آن مواجهيم، ناگزيريم كه به سال 57 بازگرديم و ببينيم وعدهها و آرمانهاي اصلي رهبران انقلاب و مردمان انقلابي چه بوده است. اين وعدهها و آرمانها كه بهطور خلاصه در استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي نمايان است و در يك عبارت آن را به مطالبه «حق حاكميت ملت» بر سرنوشت خود ميتوان تعبير كرد را ما «گفتمان نوفل لوشاتو» ميناميم. در حقيقت آرمانهاي انقلاب اسلامي همان سخنان و پيامهايي است كه حضرت امام (ره) در طول چهار ماه اقامت در فاصله 13 آبان تا 12 بهمن 1357 در روستاي نوفل لوشاتو در نزديكي پاريس بيان كردند و امواج انقلاب با اين سخنان و پيامها جان گرفت و كاخ سلطنت را فرو ريخت.
اين عبارتها را مرور كنيد:
- «بشر در اظهارنظر خودش آزاد است»
- «مطبوعات در نشر همه حقايق و واقعيات آزادند»
- «در حكومت اسلامي اگر كسي از شخص اول مملكت شكايتي داشته باشد پيش قاضي ميرود و قاضي او را احضار ميكند و او هم حاضر ميشود»
- «حكومت اسلامي يك حكومت مبتني بر عدل و دموكراسي است»
- «شكل حكومت ما جمهوري است جمهوري به معنا اينكه متكي به آراي اكثريت است»
- «ولايت با جمهور مردم است»
- «اگر اكثريت ملت به چيزي راي دادند، متبع است ولو به ضررشان باشد»
- «رژيم ايران به يك نظام دموكراسي تبديل خواهد شد كه موجب ثبات منطقه ميگردد»
- «عزل مقامات جمهوري اسلامي به دست مردم است، برخلاف نظام سلطنتي هر يك از مقامات محدود و موقت است. يعني مقامات ادواري است، هر چند سال عوض ميشود و اگر هم هر مقامي يكي از شرايطش را از دست داد، ساقط ميشود»
اين عبارات همگي پيامها و جملات امام خميني (ره) است كه از نوفل لوشاتو پاريس به تمام جهان مخابره شده است و دنيا را با واقعيتي به نام خواست اكثريت ملت ايران براي تغيير رژيم و دستيابي به چنين آرمانهايي روبهرو ساخت و انقلابي عظيم و مردمي را برانگيخت. حال بايد ديد در 40 سالگي انقلاب به آن آرمانها بازگشت و تحقق آنان را سنجيد. نظام جمهوري اسلامي به هر ميزان به اين آرمانها نزديك شده است، موفق بوده و هر چه از اين آرمانها فاصله گرفته دچار ناكامي و بحران دستاورد شده است. بر اين باورم نه فقط انقلابيون نخستين بلكه نسلهاي دوم و سوم و چهارم چنانچه طعم شيرين تحقق آن آرمانها را بچشند و از مواهب آن بهرهمند باشند از «انقلاب اسلامي» راضي خواهند بود و آماده ايثار و فداكاري در پاي آن آرمانها خواهند بود. آرمانهاي انقلاب اسلامي برخاسته از فطرت پاك انسانهايي بزرگ خسته از «خودكامگي سلطنت» بودند و ميخواستند به جهان نشان دهند كه «ملتي رشيد» هستند كه نه قيم موروثي ميخواهند و نه قيموميت بيگانه را برميتابند. امروز هم اگر به فطرت پاك ملت رشيد ايران نظاره كنيم چيزي جز اين نخواهيم يافت.