ما، برجام و روسيه
كوروش احمدي
سخنان چهارشنبه گذشته ولاديميرپوتين، رييسجمهور روسيه، در مورد بحران جاري بين ايران و امريكا كه در يك نشست مطبوعاتي به همراهي رييسجمهور اتريش مطرح شد، طي چند روز گذشته توجه بسياري در داخل و خارج را جلب كرده است. يكي از سوالاتي كه در مورد اظهارات پوتين، از جمله عبارت «ما آتشنشان نيستيم و نميتوانيم چيزي را كه كاملا به ما وابسته نيست، نجات دهيم»، مطرح شده، اين است كه خطاب او به ايران بوده يا اروپا يا امريكا. به باور نگارنده مهم نيست كه مخاطب كيست چراكه اين اظهارات پوتين به نوعي اعلام بيطرفي او در قضيه تحريمها و تهديدات نظامي است و تاكيدي است بر اينكه كسي نبايد از مسكو انتظاري داشته باشد. روشن است كه تاكنون روسيه هميشه از جهات سياسي از ايران پشتيباني و با خروج امريكا از برجام مخالفت كرده است. در اين دوره، مهم اين بود كه بدانيم با توجه به عملكرد و ايستادگي قابل توجه روسيه طي همين چند سال اخير در ارتباط با بحرانهايي مانند ونزوئلا و سوريه، اين كشور در مورد «فشار حداكثري» و تقويت قواي نظامي امريكا در منطقه ما چه سياستي دارد. انتظار ما حداقل اين بود كه مشابه آنچه را اروپاييها دوشنبه گذشته در ملاقات با پمپئو در بروكسل گفتند، از پوتين هم خطاب به امريكا ميشنيديم. به قول موگريني، او و وزراي خارجه آلمان، فرانسه و انگليس موكدا خواستار «خويشتنداري حداكثري» امريكا و «اجتناب از هرگونه تصاعد ابعاد نظامي» بحران شده بودند. اكنون اين احتمال وجود دارد كه اين نوع موضعگيري پوتين در واشنگتن به منزله اعلام بيطرفي يا بيتفاوتي روسيه در قضيه ايران تلقي و موجب تقويت تندروهاي تيم ترامپ شود.
سوالي كه اكنون مطرح است اين است كه آيا بين مسكو و واشنگتن در مورد ايران تفاهمي حاصل شده است يا خير؛ ضمن اينكه بايد اميدوار باشيم كه چنين نباشد اما نظر به نقش مهم روسيه و اينكه چين نيز معمولا در مسائل ژئوپليتيك دنبالهرو روسيه است، ضروري است كه حداكثر هشياري را در اين رابطه داشته باشيم. به ويژه بعد از اينكه طي چند هفته گذشته تماسهاي تلفني طولاني بين پوتين و ترامپ انجام شده و پمپئو بارها لاووروف را ملاقات كرده و روز قبل از مصاحبه پوتين نيز در سوچي مهمان روسها بوده است. همزمان، سخنان پوتين مجددا توجه ناظران را به بهرهمندي مسكو از مشكل بين ايران و امريكا جلب كرده است. در اين رابطه، از جمله فرض بر اين است كه با توافق برجام ايران توانست به ضرر روسيه جايگاه معمول خود در بازار نفت را باز يابد. اين امر و نيز رفع بحران در منطقه خليج فارس امكان تعديل قيمت نفت را فراهم كرد. به علاوه، اروپا با دسترسي به نفت ايران، امكان يافت تا قدري وابستگي خود به انرژي روسيه را تعديل كرده و به موازات تحريمهاي امريكا كه در پي بحران اوكراين و كريمه روي داده بود، در برابر روسيه مقاومت بيشتري كند؛ ضمن اينكه اين تحول موجب تعديل قيمت نفت نيز شد. بيترديد، دور جديد بحران تا اينجا توانسته قيمت نفت را بالا نگه دارد و اروپا را نيز از نفت ايران بيبهره كند؛ لذا، ادامه اين بحران ممكن است بتواند هم از نظر استراتژيك و هم اقتصادي (به خاطر كسب بازارهاي بيشتر و افزايش قيمت نفت) به سود روسيه باشد. در اين رابطه، همكاري مسكو و رياض براي مديريت بازار و قيمت نفت نيز قابل توجه است. اين روند ميتواند براي اقتصاد روسيه كه از تحريمها آسيب ديده، تحول مثبتي باشد، يعني به مسكو امكان دهد تا بدون نگراني از تحريمها يا درگيري با رياض توليد و صادرات نفت خود را افزايش دهد. بحران در خليج فارس همچنين ميتواند باعث جذابيت مسير درياي شمال باشد كه طي دوره اخير مورد تاكيد پوتين قرار داشته است. ناتواني اروپا در كمك به ايران و درگير شدن امريكا در يك بحران ديگر در خاورميانه نيز ميتواند از يك سو ايران را به همكاري بيشتر با روسيه متمايل و از سوي ديگر دست مسكو را براي پيشبرد سياستهايش در مورد اوكراين و اروپاي شرقي باز كند. نكته مهم ديگر حساسيت بالاي رابطه بين پوتين و ترامپ است. ترامپ تقريبا تنها نقطه روشن براي روسيه در سياست داخلي امريكا و تنها اميد پوتين براي رفع تحريمهاي امريكا است. در حاليكه همه بدنه سياسي امريكا خواستار تقابل با روسيه هستند، اين تنها ترامپ است كه موجب قدري تعادل در اين حوزه است. به علاوه، روسها ميدانند كه مساله ايران براي ترامپ با سياست داخلي و پايگاه انتخاباتي او گره خورده و ناتواني در پيشبرد سياستهايش در مورد ايران يك نقطه ضعف بزرگ براي ترامپ در انتخابات آتي خواهد بود؛ با اين حال در اين مقطع حساس، ما به پشتيباني همه كشورها، به ويژه روسيه و چين، نياز داريم. روسيه تاكنون نقش مهمي در دفاع سياسي از برجام داشته و حفظ و توسعه رابطه با مسكو بايد همچنان يكي از اولويتهاي ايران باشد.