«اعتماد» در گفتوگوي اختصاصي با رحمن قهرمانپور بررسي میکند
ديپلماسي نمايشيياآزمون صبراروپا
نشست آلاسكا اگرچه فرصتي براي تبادل ديدگاهها است، اما بدون هماهنگي اروپا و حضور اوكراين، نميتواند به توافق عملي و پايدار منجر شود
شايد زماني تصور اينكه رهبران امريكا و روسيه براي بسترسازي جهت صلح احتمالي ميان مسكو و كييف در آلاسكا دور هم جمع شوند، بعيد به نظر ميرسيد، با اين حال امروز بزرگترين و دورافتادهترين ايالت امريكا ميزبان دونالد ترامپ و ولاديمير پوتين است.درباره اين نشست كه به عنوان نقطه عطفي در تاريخ رياست دوم ترامپ و جنگ اوكراين تلقي ميشود، تحليل بسيار است، گروهي ميگويند نشست آلاسكا بيش از آنكه به صلح فوري منجر شود، يك پيروزي ديپلماتيك براي كرملين به شمار ميرود. اما گروهي ديگر از بده و بستانهاي پنهان رهبران امريكا و روسيه خبر داده و قرباني شدن احتمالي اوكراين و فراتر از اينها انتخاب آلاسكا – سرزميني كه زماني بخشي از امپراتوري روسيه بود و در سال ۱۸۶۷ به امريكا فروخته شد – نمادين است و به پوتين اجازه ميدهد تا اعتبار مليگرايانه خود را تقويت كند، در حالي كه ترامپ بر پايان جنگ اوكراين تمركز كرده و هشدار داده كه عدم توافق با پوتين عواقب منفي خواهد داشت. با اين حال، پيشنهاد روسيه مبني بر واگذاري دونباس در ازاي صلح توسط زلنسكي رد شده و كاخ سفيد اين نشست را به عنوان «تمرين گوش دادن» توصيف كرده تا انتظارات را پايين نگه دارد. با اين همه ترامپ روز پنجشنبه در آلاسكا با نخستوزير بريتانيا ديدار داشت و ادعا كرد كه روز جمعه با پوتين به توافق خواهد رسيد، هرچند تاكنون هيچ مقام رسمي اين خبر را تاييد نكرده است. همزمان به ادعاي رسانهها، نگرانيهاي اروپا از مصالحه يكجانبه امريكا افزايش يافته و ادعا شده غيبت زلنسكي ميتواند توازن قدرت را به نفع روسيه تغيير دهد. در همين راستا روزنامه «اعتماد» در گفتوگويي اختصاصي با رحمن قهرمانپور كارشناس ارشد روابط بينالملل به بررسي جنبههاي ديپلماتيك، امنيتي و ژئوپليتيكي اين رويداد پرداخته است.قهرمانپور ضمن بااهميت خواندن نتايج مذاكرات به ميزباني آلاسكا براين باور است غيبت زلنسكي، توازن گفتوگوها به نفع روسيه را تغيير خواهد داد و اصل «هيچ توافقي بدون اوكراين» را تضعيف ميكند. مشروح گفتوگو در ادامه آمده است:
با توجه به اينكه آلاسكا تنها ايالت ايالات متحده است كه سابقا بخشي از قلمرو امپراتوري روسيه بوده و در سال ۱۸۶۷ به امريكا فروخته شد، و همچنين با در نظر گرفتن موقعيت جغرافيايي اين ايالت به عنوان نزديكترين نقطه خاك امريكا به مرزهاي روسيه و نقش آن در دوران جنگ سرد به عنوان پايگاه حياتي نظارتي و دفاع هوايي، انتخاب اين مكان را به عنوان ميزبان نشست ترامپ و پوتين چگونه ارزيابي ميكنيد؟
درباره چرايي انتخاب آلاسكا به عنوان مكان ديدار دونالد ترامپ و ولاديمير پوتين، ميتوان به اين نكته اشاره كرد كه اين انتخاب ممكن است به شكل ضمني به خريد آلاسكا توسط ايالات متحده از روسيه در گذشته اشاره داشته باشد و به عنوان نشانهاي از تلاش ايالات متحده براي نمايش برتري يا اعمال فشار بر روسيه تعبير شود. با اين حال، در تحليل اهميت مكان مذاكرات، نبايد بيش از حد اغراق كرد. اگرچه در تاريخ روابط بينالملل، بهويژه در دوره پس از جنگ جهاني دوم، نشستهايي نظير تهران، قاهره و هلسينكي از اهميت بسزايي برخوردار بودند، اما استنباط پيامهاي بيش از حد تعيينكننده بر مبناي مكان ديدار ممكن است چندان دقيق نباشد.بايد توجه داشت كه انتخاب مكان مذاكرات معمولا با توافق دوطرف انجام ميشود. از اينرو، ممكن است روسيه نيز با انتخاب آلاسكا به دنبال آن بوده كه نشان دهد توانسته ايالات متحده را به برگزاري ديدار در منطقهاي نزديك به روسيه ترغيب كند. از همين رو اهميت اين موضوع نبايد بيش از حد برجسته شود، زيرا تأثير مكان ديدار به نتايج مذاكرات و محتواي آن وابسته است. در نهايت، اين نتايج مذاكرات است كه تعيين ميكند آيا انتخاب مكان تأثيري معنادار بر روند گفتوگوها داشته است يا خير.
با توجه به سوابق نشستهاي دوجانبه پيشين همچون هلسينكي ۲۰۱۸ و ژنو ۲۰۲۱، چه تفاوتهاي بنياديني در اهداف اعلامي، شرايط بينالمللي، و تركيب تيمهاي مذاكرهكننده اين ديدار و نمونههاي پيشين وجود دارد؟ آيا تغييرات ژئوپليتيكي پس از تشديد جنگ اوكراين و بازگشت ترامپ به قدرت، سبب تغيير اولويتها و دستوركارهاي مذاكره شده يا اين نشست صرفا بهمنزله يك مرحله «سنجش متقابل» تلقي ميشود؟
بايد اشاره كرد كه اين نشست عمدتا به موضوع بحران اوكراين اختصاص دارد، هرچند اختلافات ميان ايالات متحده و روسيه فراتر از اين موضوع بوده و شامل مسائل مهمي در حوزه كنترل تسليحات نيز ميشود. به عنوان مثال، تعليق همكاري روسيه با ايالات متحده در چارچوب پيمان كاهش تسليحات استراتژيك جديد (New START) و توقف فروش اورانيوم توسط روسيه به امريكا از جمله موضوعات مورد توجه ايالات متحده هستند. با اين حال، مساله اوكراين همچنان در مركز توجه جهاني قرار دارد و پرسش اصلي اين است كه آيا اين ديدار ميتواند به پايان جنگ اوكراين منجر شود يا خير.بر اساس اظهارات مقامات امريكايي، دونالد ترامپ طرحي جديد مبتني بر مبادله سرزميني پيشنهاد كرده كه بر اساس آن، روسيه از بخشي از اراضي اشغالي اوكراين عقبنشيني كرده، اما بخش ديگري را تحت كنترل خود نگه ميدارد تا اوكراين به صلح رضايت دهد. با اين حال، مقامات اوكرايني پيشاپيش اعلام كردهاند كه واگذاري هر بخشي از خاك اين كشور به روسيه يا هر كشور ديگر مغاير با قانون اساسي اوكراين است. از سوي ديگر، كشورهاي اروپايي نگراني عميقي نسبت به اين طرح دارند، زيرا معتقدند كه تصرف سرزميني ميتواند به تشديد رقابتهاي ژئوپليتيكي و افزايش منازعات سرزميني، مشابه دوران پيش از جنگ جهاني دوم، منجر شود. به همين دليل، آنها بهشدت مخالف هستند.در مجموع، ميتوان گفت كه موضوع اوكراين اصليترين دستور كار ايالات متحده در اين نشست است. با اين وجود، انتظار ميرود موضوعات ديگري از جمله كنترل تسليحات، تحريمهاي ايالات متحده عليه روسيه و ساير مسائل مرتبط نيز در اين مذاكرات مورد بحث قرار گيرند.
با توجه به موضعگيريهاي كاخ سفيد مبني بر پايين نگهداشتن انتظارات و توصيف نشست به عنوان يك فرآيندي براي ارزيابي اوليه مواضع روسيه، چه ميزان احتمال دارد كه اين ديدار منجر به دستاوردهاي عملي و قابلسنجش مانند توافق آتشبس، تبادل اسرا، يا ترسيم خطوط تماس شود؟ آيا اين رويكرد نشاندهنده احتياط در برابر وعدههاي طرف روسي است يا بخشي از تاكتيكهاي مذاكره مرحلهاي محسوب ميشود؟
بايد توجه داشت كه دونالد ترامپ از ابتداي دوره رياستجمهورياش، اولويت را حل بحران اوكراين و دستيابي به صلح در اين منطقه خواند و براي كسب دستاورد در اين زمينه بسيار تلاش كرد. در جريان رقابتهاي انتخاباتي، او ادعا كرد كه قادر است ظرف چند روز صلح را برقرار كند. با اين حال، به دليل مقاومت ولاديمير پوتين و موانع موجود، اين هدف محقق نشد. اين امر به تدريج منجر به تغيير مواضع ترامپ شد، بهگونهاي كه او نهايتا با ارسال موشكهاي رهگير پاتريوت به اوكراين موافقت كرد.ترامپ در زمان آغاز به كار خود، نسبت به امكان دستيابي به صلح با روسيه خوشبين بود اما مقاومت پوتين و عدم همراهي اروپا با طرحهاي صلح پيشنهادياش، ترامپ را درباره نيات روسيه مردد كرد. در نتيجه، نميتوان انتظار داشت كه ديدار روز جمعه ميان ترامپ و پوتين به توافقي بزرگ منجر شود. با اين وجود، دستيابي به توافق در موضوع اوكراين همچنان براي ترامپ از اهميت ويژهاي برخوردار است، زيرا اين موضوع يكي از سه دستور كار اصلياش در كنار مسائل مرتبط با ايران و چين است كه در آنها به دنبال كسب دستاوردهاي ملموس است. با اين حال، موانع موجود براي برقراري صلح در اوكراين فراتر از آن است كه بتوان به نتيجهگيري قاطع در اين ديدار اميدوار بود. همانطور كه اشاره شد، امكان توافق بر سر تبادل اسرا وجود دارد، زيرا پيشتر تركيه و امارات متحده عربي در اين زمينه ميانجيگري كرده و تبادل اسرا ميان روسيه و اوكراين انجام شده است. بنابراين، بعيد است كه روسيه با چنين پيشنهادي مخالفت داشته باشد. اما مساله اصلي اين است كه در غياب ولوديمير زلنسكي، رييسجمهور اوكراين، و نمايندگان اروپا در اين مذاكرات، بعيد به نظر ميرسد كه ترامپ بخواهد توافق را نهايي كند. تجربههاي پيشين، از جمله درگيريهاي لفظي در كاخ سفيد، نشان داده كه ايالات متحده بدون حضور اوكراين و اروپا قادر به برقراري صلح پايدار در اوكراين نيست.از سوي ديگر، روسيه تاكنون مواضع روشني در اين خصوص اتخاذ نكرده و اظهاراتش عمدتا مبهم بوده است. هرچند روسيه تا حدي از طرح مبادله سرزمين در ازاي صلح استقبال كرده، اما همچنان ابهامات متعددي در خصوص مسائل كليدي مانند وضعيت كريمه، مناطق اشغالي توسط روسيه، حضور اين كشور در خط ساحلي درياي سياه، و موضوع پرداخت غرامت توسط روسيه وجود دارد. اين موارد، دستيابي به توافق جامع در ديدار روز جمعه را دشوارتر ميسازد.
با در نظر گرفتن اينكه رييسجمهوري اوكراين در اين نشست حضور ندارد و نگراني خود را از احتمال «فريب ديپلماتيك» توسط مسكو ابراز كرده، اين غيبت چه تأثيري بر توازن قدرت در گفتوگوها، توان اوكراين براي دفاع از مواضع خود، و ميزان مشروعيت خروجي نشست خواهد داشت؟ آيا اين ساختار دوجانبه باعث تضعيف الگوي «هيچ توافقي بدون اوكراين» ميشود يا صرفا جلسه مقدماتي بدون تاثيرات الزامآور خواهد بود؟
بايد تأكيد كرد كه اروپا بهطور قاطع از موضع اوكراين و ولوديمير زلنسكي، در مورد ضرورت حضور اوكراين در مذاكرات صلح حمايت ميكند. اگرچه دونالد ترامپ ممكن است در برخي موارد تلاش كند نقش زلنسكي را كمرنگ كند، اما تجربه نشان داده كه ناديده گرفتن اروپا براي ترامپ امكانپذير نيست. كشورهاي اروپايي به صراحت اعلام كردهاند كه با هرگونه توافقي بدون حضور اوكراين مخالف هستند. در چند ماه گذشته نيز اروپا حمايت همهجانبه خود از اوكراين را به نمايش گذاشته است. به عنوان نمونه، در حالي كه ترامپ ابتدا تمايلي به ارسال تسليحات به اوكراين نداشت، كشورهاي اروپايي با تعهد به تأمين بخش قابل توجهي از هزينههاي اين تسليحات، ايالات متحده را به موافقت با ارسال سلاح به اوكراين ترغيب كردند. اين امر نشاندهنده جديت اروپا در حمايت از اوكراين است.مساله اوكراين بهطور مستقيم با امنيت و معماري امنيتي اروپا در دوره پس از جنگ جهاني دوم پيوند خورده و در حال حاضر حياتيترين موضوع براي اين قاره به شمار ميرود. اروپا نگران است كه پيروزي قاطع و آشكار روسيه در جنگ اوكراين، نظم امنيتي اروپا را بر هم زده و اين وضعيت در شرايطي رخ دهد كه ايالات متحده به تدريج از تعهدات خود در قبال امنيت اروپا عقبنشيني ميكند. براساس چنين سناريويي، پيروزي روسيه در اوكراين ميتواند اروپا را در برابر تهديدات امنيتي اين كشور تنها گذاشته و با روسيهاي مواجه سازد كه با اعتماد به نفس مضاعف، به مراتب بيش از گذشته امنيت اروپا را به خطر مياندازد. از اين رو، اين موضوع براي اروپا از اهميت بسزايي برخوردار است. به نظر ميرسد در چند ماه گذشته، كشورهاي اروپايي توانستهاند ترامپ و تيم او را متقاعد كنند كه مساله اوكراين و آينده اين كشور بسيار فراتر از تصورات اوليهاي است كه ترامپ در رقابتهاي انتخاباتي مطرح ميكرد. اين مساله نه تنها به سرنوشت اروپا گره خورده، بلكه ميتواند تأثيرات منفي بر روابط فرااقيانوسي و حتي امنيت ايالات متحده داشته باشد.در مقابل، روسيه و ولاديمير پوتين، با توجه به موفقيتهاي نظامي اخير در برخي جبههها و همچنين خريد تسليحات از كره شمالي، خود را در موضع برتري ميبينند و تمايلي به اعطاي امتيازات مورد انتظار امريكا و بهويژه اروپا ندارند. بنابراين، بعيد به نظر ميرسد كه ديدار بين ترامپ و پوتين به توافقي جامع با جزييات كامل منجر شود. فعاليت ديپلماتيك گسترده اروپا در ماههاي اخير با هدف منصرف كردن ترامپ از ايده صلح سريع با روسيه، در كنار موضع سرسختانه مسكو، دستيابي به چنين توافقي را در شرايط كنوني دشوار ساخته است.
با توجه به نگرانيهاي مكرر كشورهاي اروپايي از احتمال مصالحه يكجانبه امريكا با روسيه، اتحاديه اروپا و ناتو چگونه ميتوانند با اقدامات پيشگيرانه، تعيين خطوط قرمز يا ارايه پيشنهادهاي جايگزين، مانع از كاهش انسجام ائتلاف غربي شوند؟
موافقت كشورهاي اروپايي با افزايش بودجه نظامي خود در چارچوب تصميمات ناتو، تا حد قابل توجهي به كاهش شكاف موجود ميان امريكا و اروپا در اين سازمان منجر شده است. كشورهاي اروپايي پذيرفتهاند كه سهم بيشتري از توليد ناخالص داخلي خود را به امور دفاعي اختصاص دهند، اقدامي كه نگرانيهاي ايالات متحده در اين زمينه را تا حدي برطرف كرده است. دولت دونالد ترامپ همواره تأكيد داشته كه بخش عمده هزينههاي ناتو بر دوش امريكا بوده است. اين افزايش تعهد مالي اروپا ميتواند به حفظ ائتلاف غربي، متشكل از كشورهاي ثروتمند ليبرالدموكرات، كمك كند.با اين حال، كشورهاي اروپايي همزمان در تلاشند تا در بلندمدت به استقلال دفاعي دست يابند. توافقهاي امنيتي و دفاعي اخير ميان بريتانيا و آلمان، و همچنين بريتانيا و فرانسه، نشاندهنده اين است كه اروپا به اين نتيجه رسيده كه نميتواند در درازمدت صرفا به تضمينهاي امنيتي ايالات متحده وابسته باشد. اين كشورها در پي اتخاذ سياست امنيتي و دفاعي يكپارچه هستند كه ميتواند به كاهش بياعتمادي امريكا نسبت به تعهدات دفاعي اروپا كمك كند.در منطقه آسيا نيز، متحدان ايالات متحده و اروپا، يعني استراليا، ژاپن و كره جنوبي، آمادگي خود را براي همكاري با ائتلاف غربي يا جبهه ليبرالدموكراسيها اعلام كردهاند. اين سه كشور حضور فعال و مستمري در نشستهاي ناتو دارند و حتي ايده ايجاد يك «ناتوي آسيايي» توسط نخستوزير ژاپن مطرح شده است. هرچند در حال حاضر تشكيل چنين ساختاري بعيد به نظر ميرسد، اما اين اقدامات نشاندهنده استحكام نسبي ائتلاف غربي است كه برخي پيشبيني ميكردند رو به فروپاشي است. نگرانيهاي امنيتي مشترك در قبال روسيه و چين، تاكنون توانسته اين كشورها را متحد نگه دارد. علاوه بر امريكا و اروپا، كشورهاي ثروتمند ليبرالدموكرات آسيايي مانند استراليا، ژاپن و كره جنوبي نيز خود را بخشي از اين جبهه ميدانند.
انتخاب پايگاه نظامي «Joint Base Elmendorf-Richardson» در آلاسكا به عنوان محل ديدار چه پيامهاي امنيتي و عملياتي براي روسيه و افكار عمومي دارد؟ آيا اين انتخاب نشانهاي از تمايل امريكا به كنترل كامل محيط نشست و جلوگيري از نفوذ اطلاعاتي است، يا صرفا انتخابي لجستيكي به دليل امنيت بالا و نزديكي به مرز روسيه به شمار ميرود؟
در مورد انتخاب پايگاه نظامي به عنوان مكان ديدار، احتمالا ملاحظات امنيتي در اولويت بوده است. با اين حال، همانگونه كه پيشتر اشاره شد، نبايد در اين مورد اغراق كرد. برگزاري نشست در هر مكان ديگري نيز با تمهيدات امنيتي لازم همراه خواهد بود. معمولا انتخاب پايگاه نظامي براي ديدارها، پيامي نمادين به طرف مقابل منتقل ميكند مبني بر آمادگي نظامي و توانايي مقابله با بلندپروازيهاي طرف ديگر. با اين وجود، اين اقدامات عمدتا جنبه نمادين دارند و تأثير مستقيم و عميقي بر نتايج يا فضاي مذاكرات ندارند.بهويژه با توجه به اينكه ولاديمير پوتين، به عنوان رهبري با تجربه سياسي، بعيد است تحت تأثير فضاي يك پايگاه نظامي قرار گيرد يا به واسطه آن امتيازاتي اعطا كند. در مقابل، دونالد ترامپ به نمايشهاي رسانهاي و اقدامات نمايشي علاقهمند است تا به طرفداران داخلي خود نشان دهد كه از موضع قدرت عمل كرده است.
اگر نشست منجر به توافق مشخصي نشود، چه پيامدهايي در حوزه ميدان جنگ اوكراين، فضاي رواني بازارهاي جهاني انرژي، و روابط دوجانبه امريكا و روسيه قابل انتظار است؟
در صورت شكست مذاكرات، با توجه به نزديك شدن به پايان فصل تابستان، بعيد به نظر ميرسد كه روسيه تمايلي به انجام عمليات زميني گستردهاي داشته باشد. استراتژي روسيه در ماههاي اخير بر اقدامات تاكتيكي محدود متمركز بوده است. همچنين شواهد موجود نشان ميدهد كه در حال حاضر، روسيه ظرفيت لازم براي اجراي عمليات زميني بزرگ به منظور تصرف بخشهاي وسيعي از خاك اوكراين را ندارد. با اين حال، در صورت عدم موفقيت مذاكرات، احتمال دارد كه روسيه به سياست كنوني خود، يعني هدف قرار دادن شهرها و زيرساختها، بهويژه زيرساختهاي انرژي، ادامه دهد و حتي دامنه اين حملات را گسترش دهد. اين اقدامات ميتواند واكنشي به فشارهاي فزاينده ايالات متحده و اروپا بر روسيه باشد. به عنوان مثال، اخيرا روسيه به يكي از پايانههاي انرژي متعلق به جمهوري آذربايجان در اوكراين حمله كرده است. درباره آينده انرژي نيز بايد گفت، در حال حاضر انتظارات در بازارهاي جهاني براي دستيابي به صلح ميان امريكا و روسيه در موضوع اوكراين چندان بالا نيست. واشنگتن و مسكو سطح انتظارات را پايين نگه داشتهاند. از اينرو، عدم موفقيت مذاكرات يا نرسيدن به توافق، تأثير عميق و قابلتوجهي بر بازارهاي جهاني نخواهد داشت. با اين حال، در صورتي كه بهصورت غيرمنتظره توافقي ميان دو طرف اعلام شود، اين امر ميتواند تأثير مثبتي بر بازارهاي جهاني بگذارد.
با توجه به سابقه تمايل ترامپ به جلسات محدود با رهبران اقتدارگرا و استفاده از كانالهاي غيررسمي، اين سبك مذاكره چه خطراتي از منظر شفافيت، پاسخگويي و مستندسازي توافقات ايجاد ميكند؟ آيا غيبت نمايندگان رسمي يا كارشناسان فني در بخشي از گفتوگوها ميتواند فضاي لازم براي تفسيرهاي يكجانبه را هموار سازد؟
بايد توجه داشت كه سبك دونالد ترامپ براي مذاكره بر تمركز بر كليات و اجتناب از درگيري در جزييات فني و حقوقي استوار است. او معمولا ترجيح ميدهد مسائل پيچيده و فني را به كارشناسان و ديپلماتها واگذار كند. به عنوان مثال، در مناقشه ارمنستان و آذربايجان، مشاهده شد كه توافق نهايي توسط ترامپ امضا شد، اما فرآيند مذاكرات و جزييات به كارشناسان سپرده شد. با اين حال، در منازعات بينالمللي حساس و پيچيده مانند جنگ اوكراين، پرونده هستهاي ايران يا تعرفههاي تجاري با چين، ترامپ رويكرد متفاوتي در پيش ميگيرد. در اين موارد، او ابتدا خود وارد عمل شده و تلاش ميكند گره اصلي را باز كند، ريسكهاي اوليه را بپذيرد و سپس زمينه را براي مذاكرات فني توسط كارشناسان فراهم سازد.در مقابل، در مناقشاتي كه براي ايالات متحده از اهميت حياتي برخوردار نيستند، مانند مناقشه ارمنستان و آذربايجان يا هند و پاكستان ترامپ معمولا نقش كمرنگتري ايفا كرده و اجازه ميدهد كارشناسان و ديپلماتها فرآيند مذاكرات را پيش ببرند و او تنها در مرحله نهايي به عنوان امضاكننده توافق حضور يابد. در مورد مساله روسيه و جنگ اوكراين، رويكرد اول غالب است. با توجه به پيچيدگي و اهميت بالاي اين موضوع ترامپ تلاش ميكند ابتدا خود به توافقي كلي با ولاديمير پوتين دست يابد و در صورت موفقيت، جزييات فني را به كارشناسان واگذار كند.اين روش ترامپ داراي مزايا و معايبي است. از يك سو، ويژگيهاي شخصيتي او، از جمله تمايل به نشان دادن اقتدار و توانايياش در حل منازعات بزرگ بينالمللي، اين فرصت را فراهم ميكند تا او در موضوعات حساس و كليدي نقش محوري ايفا كند. اين رويكرد همچنين با هدف كسب اعتبار سياسي، از جمله تمايلش به دريافت جايزه صلح نوبل و به چالش كشيدن ميراث باراك اوباما، همخواني دارد. ترامپ ميكوشد خود را به عنوان سياستمداري صلحطلبتر از اوباما معرفي كند. از سوي ديگر، اين روش با انتقاد برخي ديپلماتها مواجه است كه معتقدند تمركز بر توافقات كلي بدون توجه كافي به جزييات، ميتواند مذاكرهكنندگان را در برابر عمل انجامشده قرار دهد و فرآيند ديپلماتيك را پيچيدهتر كند.با اين حال، مزيت اين رويكرد در آن است كه ترامپ با بهرهگيري از پتانسيلهاي شخصيتي خود، ميتواند در برخي مناقشات قديمي و پيچيده بينالمللي پيشرفتهايي ايجاد كند. در موضوع جنگ اوكراين، برخلاف نظر برخي كارشناسان امريكايي و اروپايي، او ترجيح ميدهد ابتدا خود مستقيما مذاكرات را آغاز را كند تا توافق كلي را شكل دهد و سپس جزييات را به كارشناسان واگذار كند. اين استراتژي، هرچند ممكن است با روشهاي مرسوم ديپلماتيك همخواني نداشته باشد، اما ميتواند در برخي موارد به حل منازعات بينالمللي كمك كند.