راه صداقت مسير آينده
خسرو قاضيزاده
در روزگاري كه بحرانها و ناترازيها بر اقتصاد، اجتماع و روان عمومي سنگيني ميكند، نخستين و بنياديترين نياز كشور بازسازي سرمايه اجتماعي و اعتماد ملي است. اين سرمايه نه با شعارهاي پر زرقوبرق و وعدههاي توخالي كه تنها از مسير صداقت و گفتوگو با مردم به دست ميآيد. دماگوژي و تكيه بر هيجانسازيهاي مقطعي، در اين دوران نميتواند ابزار انتخاب سياستمداران و حكمرانان باشد، مردم امروز بيش از هر زمان ديگري به دنبال واقعيتهاي عريان و بيپيرايهاند. رخدادهاي اخير نيز اين ضرورت را آشكارتر كرده است. جنگ تحميلي ۱۲روزه-با هر اثر مثبت يا منفي كه داشت-پردههاي زيادي را كنار زد و نشان داد كه جامعه چگونه ميتواند در معرض حقايق غيرقابل انكار قرار گيرد. همانگونه كه بعد از مساله مرگ مظلومانه مهسا اميني (ژينا)، واقعيت مساله حجاب و بحران مديريت آن، پس از سالها بيتدبيري، از زير تلي از انكار و تعلل سر برآورد. اين رخدادها گواهي است بر اينكه حقيقت، حتي اگر مدتي پنهان شود، دير يا زود خود را آشكار ميكند و جامعه را وادار به مواجهه ميسازد. با اين همه هنوز كساني بر اين باورند كه بايد با همان روشها و دستفرمان چهار دهه پيش حركت كرد! همان رويكردي كه حاصلش انباشت مشكلات و گسترش شكاف ميان حاكميت و مردم بوده است. پنهانكاري شايد در كوتاهمدت آرامش ظاهري ايجاد كند، اما در بلندمدت همچون سدي فرسوده زير فشار واقعيتها فرو ميريزد و بحرانها را تشديد ميكند. حتي امروز هم توصيههايي شنيده ميشود كه رييسجمهور آقاي مسعود پزشكيان از گفتن همه واقعيتها به مردم خودداري كند! غافل از اين حقيقت كه مشاركت و مطالبهگري تنها بر بستري از آگاهي شكل ميگيرد. جامعهاي كه در جريان موانع و مشكلات باشد، نهتنها در برابر دشواريها تابآورتر است، بلكه خود به بخشي از راهحل بدل ميشود. اگر خواهان آيندهاي متفاوت هستيم، بايد شجاعت گفتن حقيقت- حتي اگر تلخ باشد- را داشته باشيم.
مردم ايران در طول تاريخ نشان دادهاند كه شنيدن حقيقت برايشان سختتر از تحمل آن نيست، بلكه ناديده گرفته شدن و بيخبري است كه اميد را فرسوده ميكند. امروز زمان آن است كه با پرهيز از نسخههاي ناكارآمد گذشته، راهي تازه بر پايه صداقت، شفافيت و اعتماد متقابل گشوده شود، راهي كه در آن مردم نه شنونده منفعل، بلكه شريك فعال در ساختن آينده باشند.