حديث روشني
امروز (دوشنبه) شرمالشيخ ميزبان مراسم امضاي رسمي توافق آتشبس در غزه خواهد بود؛ توافقي كه با حضور دونالد ترامپ، رييسجمهور امريكا و به رياست مشترك او با عبدالفتاح السيسي، رييسجمهور مصر نهايي ميشود. اسپانيا، ژاپن، جمهوري آذربايجان، ارمنستان، مجارستان، هند، السالوادور، قبرس، يونان، بحرين، كويت و كانادا جزو مدعوين واشنگتن براي حضور در شرمالشيخ هستند. به نقل از يك منبع مطلع، ايران نيز به اين نشست دعوت شده است. اين نشست در شرايطي برگزار ميشود كه اعضاي جنبش حماس از شركت در آن خودداري كردند و تاكيد دارند كه اين توافق در چارچوب مذاكرات مستقيم ميانجيگران مصري و قطري شكل گرفته است. نمايندگان اسراييل نيز به عنوان طرف ديگر توافق، در اين نشست حضور ندارند. گفتني است در دهم اكتبر، برقراري آتشبس در غزه بهطور رسمي اعلام شد. با اين حال تحليلگران و نشريات جهان همچنان گمانهزنيهاي متفاوتي را درباره آثار آنچه «طرح صلح» ترامپ ناميده ميشود، مطرح كردهاند. با وجود اعلام زمان و مكان امضاي توافق صلح، به نظر ميرسد ناظران هنوز درباره جزييات توافق و آينده آن ترديد دارند. در همين راستا گروهي از تحليلگران با اشاره به رهبري اين توافق صلح توسط واشنگتن و نقش پررنگ جرد كوشنر و استيو ويتكاف، به عنوان نمادهاي تصميمگير مستقيم دونالد ترامپ، چنين صلحي را به پشتوانه تلاشهاي امريكا پايدار قلمداد ميكنند. همزمان، گروهي ديگر از زاويهاي متفاوت، اين توافق را مورد ارزيابي قرار داده و بر اين باورند كه در شرايط متزلزل خاورميانه و پيچيدگي معادلات منطقهاي طي سالهاي اخير، كشورهاي عربي به واسطه مراودات خود با واشنگتن، با تمام توان در تلاشند تا با برقراري آتشبسي پايدار در غزه، بحران نسلكشي در اينباريكه به پايان برسد و همزمان، منافع استراتژيك خود را با ايالات متحده هماهنگ كنند. تلاشهايي كه به ادعاي ناظران، ميتواند بخشي از طرح ادعايي گستردهتر ترامپ براي ايجاد «نظم جديد خاورميانه» تعبير شود؛ فرآيندي كه در آن احتمالا ديپلماسي، فشار و همگرايي منطقهاي همزمان به كار گرفته ميشود. در همين راستا روزنامه «اعتماد» با هدف ارزيابي سناريوهاي احتمالي در دوران پساصلح در غزه با كارشناسان گفتوگو كرده است. كوروش احمدي ديپلمات پيشين كشورمان در گفتوگوي خود با «اعتماد» ضمن اشاره به اينكه طرح صلح غزه و تحولات اخير منطقه نشان ميدهد امريكا با نفوذ مستقيم بر اسراييل و حمايت نسبي كشورهاي عربي، بازيگر اصلي مديريت بحران خاورميانه است، همزمان تاكيد كرد در اين معادله اعراب عملا گزينهاي جز همكاري با واشنگتن ندارند. اين درحالي است كه ربيعي در گفتوگو با «اعتماد» ضمن تاكيد بر اينكه توافق فعلي ميان حماس و اسراييل بهطور موقت پايدار است، همزمان بر اين باور است كه آينده آن بستگي كامل به رفتار اسراييل دارد و حماس نيز ممكن است در صورت نقض تعهدات اسراييل دوباره عمليات نظامي را از سر بگيرد، ضمن اينكه نقش كشورهاي عربي و اسلامي در كنترل يا اصلاح اين وضعيت محدود خواهد بود.
مشروح اين گفتوگو را در ادامه ميخوانيد.
كوروش احمدي: جنگ دوساله اسراييل با حمايتهاي واشنگتن، زمينه را براي افزايش نفوذ امريكا در خاورميانه فراهم كرد
كوروش احمدي ديپلمات پيشين كشورمان در پاسخ به پرسش «اعتماد» در خصوص ارزيابياش از رويكرد خاورميانهاي ترامپ با تمركز بر صلح غزه تشريح كرد: مساله فلسطين طي هفت تا هشت دهه گذشته همواره يكي از موضوعات حاد روابط بينالملل بوده و همواره در دستور كار جامعه بينالمللي ازجمله سازمان ملل، كشورهاي اروپايي، امريكا و همچنين دولتهاي عربي و اسلامي قرار داشته است. چرا كه به واقع جنگهاي متعددي بر سر اين مساله رخ داده است و منشأ بيثباتيهاي مزمن و طولانيمدت در خاورميانه بوده و در دو سال گذشته، بهويژه پس از رويداد هفتم اكتبر و حملات گسترده رژيم اسراييل به نوار غزه و رقم خوردن فاجعه نسلكشي توسط اين رژيم، اين موضوع هميشه در صدر دستور كار سياسي و رسانهاي جهان قرار داشته است. به باور احمدي طبيعي است كه در چنين شرايطي، اغلب دولتها بهويژه كشورهايي كه از نفوذ يا توان ميانجيگري برخوردارند، خود را ناگزير به مداخله و تلاش براي مديريت اين بحران ديدهاند. با اين حال، تجربه اين دو سال گذشته نشان داد كه اين تنها ايالات متحده بود كه نفوذ واقعي و تعيينكننده بر اسراييل دارد. در گذشته نيز روشن بود و اكنون واضحتر است كه حتي كشورهاي اروپايي نيز نفوذ چنداني بر تلآويو ندارند. در نتيجه، نقش امريكا بهطور طبيعي و خودكار در اين قضيه پررنگتر شد و اين كشور در صف نخست ابتكارهاي ديپلماتيك براي مهار بحران و تنش قرار گرفت. اين ديپلمات پيشين كشورمان در ادامه به «اعتماد» گفت: البته اين وضعيت بيسابقه نيست؛ در بحرانهاي مشابه بينالمللي نظير بوسني و كوزوو كه در حياط خلوت اروپا جريان داشت، نيز نهايتا اين ايالات متحده بود كه با اتكا بر قدرت نظامي و اقتصادي خود ابتكار عمل را به دست گرفت و نقش تعيينكنندهاي ايفا كرد. در پرونده غزه نيز واشنگتن تلاش كرد همان الگو را تكرار كند و نوعي صلح امريكايي برقرار سازد؛ صلحي كه در چارچوب قواعد و ضوابط مطلوب ايالات متحده تعريف شده باشد و هدف نهايي آن، حفظ و گسترش نفوذ واشنگتن در خاورميانه است. احمدي همچنين در ادامه با اشاره به ويژگيهاي شخصيتي دونالد ترامپ گفت: ترامپ همواره درصدد بوده است خود را به عنوان عامل برقراري صلح معرفي كند و همزمان كوشيده است خود را به عنوان سياستمداري به نمايش بگذارد كه در پي پايان دادن به جنگهاي بيپايان و خودداري از ورود به جنگ جديد است. هرچند بسياري از اين ادعاها بيش از آنكه بر واقعيت استوار باشند، رنگ تبليغاتي دارند. با اين همه تبليغات نيز مزيد بر علت بوده تا اين بازيگر بر برقراري صلح در غزه متمركز شود.
احمدي در پاسخ به ديگر پرسش «اعتماد» در زمينه ادعاي شكلگيري خاورميانه جديد به عنوان كلاناستراتژي دونالد ترامپ در منطقه توضيح داد: توجه داشته باشيم كه امروز ايالات متحده نسبت به ساير بازيگران بينالمللي در خاورميانه موقعيت برتري دارد. روسيه نيز به عنوان رقيب امريكا در پي تحولات سوريه، آخرين پايگاه نفوذ خود در خاورميانه را از دست داد؛ هر چند هنوز دو پايگاه نظامياش در سوريه را از دست نداده است. همزمان چين نيز روابط خود با خاورميانه را عمدتا بر پايه مناسبات اقتصادي با 6 كشور عضو شوراي همكاري خليج فارس و تأمين نياز نفتياش و برخي سرمايهگذاري متقابل شكل داده و حضور نظامي قابل توجهي در منطقه ندارد. شايد غير از تاسيساتي محدود كه در جيبوتي دارد، اما در مقايسه با تعدد پايگاههاي نظامي امريكا و گستردگي كمكهاي نظامي واشنگتن به كشورهاي منطقه، نفوذ چين عملا قابل مقايسه نيست. به گفته اين كارشناس مسائل سياست خارجي، بنابراين قدرتهاي رقيب امريكا امروزه حضور ملموس و اثرگذار و موثري مشابه دوره شوروي سابق در خاورميانه ندارند؛ ميدانيم كه در گذشته بلوك شرق حضور اقتصادي، نظامي و سياسي گستردهاي در منطقه داشت. احمدي همچنين اضافه كرد: افزايش نفوذ اسراييل در منطقه به واسطه تحركات اين رژيم طي دو سال اخير و بالاخص بعد از 7 اكتبر نيز به تقويت موقعيت امريكا كمك كرده است. ضربههايي كه گروههاي محور مقاومت طي دو سال گذشته متحمل شدند، محدود شدن فعاليتهاي برخي از اين گروهها و فروپاشي دولت اسد در سوريه، همه به ايجاد فضاي بيشتري براي واشنگتن براي پيشبرد اهدافش در منطقه كمك كرده است. اسراييل نيز با لحاظ كردن اين تحولات به عنوان متحد اصلي امريكا و نقطه اتكاي استراتژيك آن كشور، نقش كليدي در اين فرآيند داشته است. به گفته احمدي در حوزه ديپلماسي نيز تحولات قابل توجهي رخ داده است. دونالد ترامپ توانست در جريان سفر به نيويورك و شركت در نشست اخير سازمان ملل ملاقات مهمي با مقامات 8 كشور عربي و اسلامي داشته باشد كه بسيار مهم بود. در اين ملاقات بود كه زمينههايي براي هماهنگي و در مورد طرح آتشبس در غزه ايجاد شد. صدور فوري بيانيهاي در استقبال از طرح غزه بلافاصله بعد از اعلام آن از سوي اين كشورها، نشاندهنده آمادگي اين كشورها و همآهنگي قبلي براي حركت در مدار واشنگتن بود. در مورد اينكه چرا اين 8 كشور بهرغم تحفظها و ملاحظات در مجموع با امريكا همكاري كردند ميتوان به ملاحظات و نيازهاي اين كشورها در حوزههايي مانند ثبات منطقه، مشروعيت داخلي دولتهاي اين 8 كشور، دستور كار اقتصادي و ديپلماتيك آنها، محدود كردن جنگافروزيهاي مستمر اسراييل و افزايش سطح تنش و جنگ در منطقه، فراهم كردن امكان كمك به مردم غزه و جلوگيري از ادامه نسلكشي و داشتن درصدي نفوذ و حضور در روندهاي سياسي بعد از آتشبس اشاره كرد. مضاف بر آن اين دولتها به كمكهاي نظامي و اطلاعاتي و تضمين امنيتشان توسط امريكا و نيز كمكهاي اقتصادي امريكا نياز دارند و رد آشكار طرح ترامپ ميتوانست براي آنها بسيار پرهزينه باشد. به هر حال اين تحول به ويژه نشان داد كه موقعيت امريكا در منطقه در حال حاضر به نحو محسوسي بهتر از موقعيت آن كشور در دوره قبل از اتفاق هفتم اكتبر است.
احمدي در پاسخ به ديگر پرسش «اعتماد» درباره آينده مراودات متحدان عربي ترامپ در دوران پساصلح غزه گفت: طرح صلح كنوني را ميتوان خروجي وضعيت موجود خاورميانه به شمار آورد. طي دو سال گذشته، نفوذ بخشي از بازيگران منطقهاي و فرامنطقهاي كاهش يافته است: حضور چين و روسيه در خاورميانه محدود شده، نفوذ ايران و محور مقاومت نيز تحت تاثير قرار گرفته و در مقابل، فشار اسراييل و ايالات متحده افزايش يافته است. به باور احمدي اين تحولات موجب شده تا كشورهاي منطقه تصور كنند كه گزينههاي اندك و محدودي در اختيار دارند و عملا چارهاي جز قرار گرفتن در مسير اصلي كه همان مسير همكاري با واشنگتن است را ندارند. اين وضعيت بهويژه در ارتباط با كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس مشهود است. سفر دونالد ترامپ به اين كشورها به عنوان نخستين سفر خارجي بعد از ورود به كاخ سفيد نشاندهنده اهميت اقتصادي، نظامي و سياسي واشنگتن براي اين كشورها است؛ حضور پايگاههاي نظامي امريكا، سرمايهگذاريهاي اقتصادي و چتر دفاعي واشنگتن، همگي باعث شدهاند اين كشورها بهنوعي در مدار امريكا قرار بگيرند. هرچند روابط اقتصادي و سياسي آنها با كشورهاي اروپايي و چين و روسيه نيز اهميت دارد، اما در مقايسه با مناسبات آنها با امريكا، به مراتب محدودتر است. ديپلمات پيشين كشورمان در ادامه گفتوگويش با «اعتماد» خاطرنشان كرد: در اين چارچوب، اسراييل بسان قبل بيشترين امتياز را از نزديكي با شخص ترامپ به دست آورده و از اين وضعيت براي تقويت موقعيت خود نهايت بهرهبرداري را كرده است. ساير بازيگران منطقهاي نظير تركيه و قطر و مصر نيز عملا گزينه ديگري نداشتند و ناچار بودند كه با طرح صلح ترامپ همسو شوند. لذا حمايت اين كشورها از ابتكار ترامپ بيش از آنكه ناشي از تمايل واقعي آنها باشد، محصول محدوديتهاي موجود و فقدان مسير جايگزين براي مديريت بحرانها در خاورميانه است. پيش فرض اين كشورها اين است كه نتانياهو و رژيم اسراييل از هيچ كشور ديگري حرفشنوي ندارند و تعامل با امريكا تنها مسير عملي براي برقراري صلح در غزه بود.
حسين ربيعي: اسراييل ممكن است پس از تضعيف توان نظامي حماس، مفاد توافق صلح غزه را نقض كند
حسين ربيعي، تحليلگر مسائل خاورميانه در پاسخ به پرسش «اعتماد» در رابطه با ارزيابياش از گام بعدي حماس در نهايي شدن توافق صلح با اسراييل تشريح كرد: تا اين مرحله، حماس عملا با طرح صلح همكاري كرده و به توافق اوليه پايبند بوده است، هرچند تا اجرايي شدن كامل اين طرح هنوز فاصله وجود دارد. مساله اصلي، تحقق تعهدات هر دو طرف است؛ چرا كه اسراييل حتي بعد از نهايي شدن طرح آتشبس نيز اهدافي در نوار غزه را بمباران كرده است. به باور ربيعي اگرچه فاز نخست توافق عملياتي شده و عقبنشيني نسبي رخ داده، اما تجربه رفتار سياسي اسراييل نشان ميدهد كه اين رژيم به تعهدات خود پايبند نيست و بارها پيمانها و توافقات را نقض كرده است. بهطور نمونه با وجود مغايرت با طرح صلحهاي پيشين و مخالفت نهادهاي بينالمللي، شهركسازي در كرانه باختري را ادامه ميدهد. بنابراين، در اين مورد نيز اجراييشدن كامل توافق، تضمينشده نيست. پس از تبادل اجساد و اسرا و آزادي اسراي اسراييلي، اين احتمال وجود دارد كه اسراييل با تجديد قوا و به بهانههاي مختلف نقض عهد كند. اين استاد دانشگاه در ادامه و در رابطه با موضوع خلع سلاح به عنوان يكي از چالشهاي مهم طرح صلح غزه تاكيد كرد: در صورت نقض عهد اسراييل تضميني براي سكوت حماس و پايبندي به خلع سلاح وجود ندارد و احتمالا حماس نيز از پذيرش كامل خلع سلاح خودداري خواهد كرد و مجددا به عمليات نظامي روي خواهد آورد. چرا كه هماكنون نيز صداهاي متفاوتي از رهبران اين گروه شنيده ميشود و برخي مخالف خلع سلاح هستند. به اين ترتيب، موفقيت نهايي و مراحل بعدي مذاكرات صلح از جمله مساله خلع سلاح حماس به ميزان پايبندي طرفين به تعهداتشان بستگي دارد.
اين استاد دانشگاه در ادامه و در پاسخ به ديگر سوال «اعتماد» درباره ارزيابياش از رويكرد راست افراطي در اسراييل در قبال چنين توافقي گفت: در مرحله فعلي، به نظر ميرسد عقبنشيني جزیي در بخشهايي از نوار غزه توسط اسراييل پذيرفته شده است، ولي مخالفتهايي جدي در داخل كابينه و ميان جريانهاي راست افراطي اسراييل وجود دارد. بسياري از اين افراد، مخالف پذيرش شرايط كنوني و خواهان نابودي كامل حماس و الحاق غزه به اسراييل هستند. به گفته ربيعي، با اين حال در شرايط فعلي، طولاني شدن جنگ و واكنشهاي منفي افكار عمومي جهان باعث شده است كه مرحله نخست توافق در اسراييل پذيرفته شود. اما پيشبيني ميشود كه در ماههاي آينده و با فروكش كردن گرد و غبار موقت اين توافق، جريانهاي افراطي و تماميتخواه اسراييلي تلاش كنند تا كنترل كامل غزه و را مجددا در دست گيرند يا آن را به اسراييل الحاق كنند. لذا سرنوشت نهايي توافق، تا حد زيادي به رفتار امريكا در تعامل با اسراييل و حماس و مديريت دوران گذار بستگي دارد. اين كارشناس مسائل خاورميانه همچنين به «اعتماد» گفت: با اين همه احتمال نقض كامل پيمان صلح وجود دارد، زيرا در هر توافقي اگر هر دو طرف درصدد باشند كه به منافع حداكثري خود برسند و خواستههاي طرف مقابل را ناديده بگيرند، ثبات توافق قابل ترديد خواهد بود.
در همين راستا در صورت تلاش اسراييل براي تصرف غزه، گروههاي مقاومت و حماس قطعا سكوت نخواهند كرد. از سوي ديگر، اگر حماس به هيچ امتيازي دست پيدا نكند، اين جنبش نيز ممكن است مجددا عمليات نظامي خود را آغاز كند.
اين استاد دانشگاه در ادامه و درباره حيات سياسي نتانياهو متاثر از چنين توافق صلحي خاطرنشان كرد: از ديدگاه تحليلگران، بنيامين نتانياهو در دو سال گذشته و به ويژه پس از عمليات هفتم اكتبر، دستاوردهاي قابلتوجهي براي اسراييل به دست آورده است. اين موفقيتهاي ادعايي شامل محدودسازي گروههاي مقاومت، از بين بردن بخش قابل توجهي از رهبران حماس و حزبالله و همچنين اعمال فشارهايي به ايران بوده است. لذا در حال حاضر، رقباي نتانياهو در عرصه سياسي و نظامي اسراييل، توانايي همپايي با او را ندارند. به گفته ربيعي جايگاه سياسي نتانياهو به واسطه اقدامات اخيرش باعث شده كه جايگاه او در داخل اسراييل تقويت شود. علاوه بر اين، رابطه نزديك نتانياهو با دونالد ترامپ و حمايت مستمر ايالات متحده نيز جايگاه او را در سطح داخلي و منطقهاي مستحكم كرده است. با توجه به اين عوامل، انتظار نميرود كه نتانياهو در آينده نزديك، دستكم طي يك تا دو سال آينده، جايگاه خود را ميان احزاب و جريانهاي سياسي اسراييل از دست بدهد. اين تحليلگر مسائل خاورميانه در ادامه گفتوگويش با «اعتماد» تشريح كرد: با اين همه حتي در صورت برگزاري انتخابات، بعيد است كه او موقعيت خود را بهطور جدي تهديد شده ببيند. بنابراين فروپاشي كابينه اسراييل در كوتاهمدت چندان محتمل به نظر نميرسد و صداهاي مخالف صلح و انتقاداتي كه طي دو سال گذشته عليه نتانياهو مطرح شده، تهديد جدي عليه موقعيت او نيست. بنابراين، بعيد است كه كابينه دچار فروپاشي شود هر چند، امكان تغييراتي محدود در تركيب كابينه وجود دارد، اما اين تغييرات، جايگاه سياسي نتانياهو را به خطر نخواهد انداخت.
ربيعي در پاسخ به ديگر پرسش «اعتماد» درباره نقش كشورهاي عربي و اسلامي به عنوان پايههاي مهم شكلگيري طرح صلح غزه گفت: در زمينه اجرايي شدن توافق صلح توسط ديگر بازيگران، دو نكته وجود دارد: مسائل امنيتي و نظامي، و بازسازي و سرمايهگذاري اقتصادي در نوار غزه. در حوزه امنيتي و نظامي، قرار است نيرويي متشكل از كشورهاي منطقه تحت فرماندهي مستقيم ايالات متحده، اجراي توافق صلح در غزه را مديريت كند. اين نيروها مسووليت نظارت بر روند اجراي توافق و تضمين اجراي تعهدات طرفين را بر عهده خواهند داشت. اين اقدامات نظارتي احتمالا شامل تأمين نفرات، تجهيزات و پشتيباني مالي ميشود كه امريكا براي آن حساب ويژهاي باز كرده است و بهاحتمال زياد، كشورهاي متحد اين بازيگر از جمله قطر، تركيه و مصر نيز نقش مهمي در اين بخش خواهند داشت. در حوزه اقتصادي، بازسازي غزه و سرمايهگذاريهاي آتي تصور ميكنم عمدتا تحت هدايت سرمايههاي غربي و كشورهاي اروپايي انجام خواهد شد. هدف از اين سرمايهگذاريها، نه تنها بازسازي زيرساختها، بلكه تغيير ماهيت و چهره اسلامي نوار غزه است. در اين بخش، به احتمال زياد كشورهاي خاورميانه و مسلمان نقش محدودي خواهند داشت و مانور سياسي يا اقتصادي آنها محدود خواهد بود. به گفته اين استاد دانشگاه به اين ترتيب، دوره گذار صلح، تركيبي از مديريت امنيتي توسط نيروهاي امريكايي و شركاي محدود منطقهاي و سرمايهگذاري اقتصادي توسط غربيها خواهد بود؛ وضعيتي كه نقشي محوري براي ايالات متحده و كشورهاي اروپايي در شكلدهي آينده غزه تعريف ميكند و احتمالا نفوذ بازيگران منطقهاي را محدود ميسازد.
اين تحليلگر مسائل خاورميانه در ادامه و درباره پيشبينياش از آينده توافق آتشبس اسراييل و حماس خاطرنشان كرد: در اين زمينه شايد بتوان مشابهتهايي ميان اين طرح صلح و «ابتكار ابراهيم» مشاهده كرد؛ توافقي كه با نقشآفريني و حمايت ايالات متحده و شخص ترامپ و مشاركت كشورهايي مانند بحرين و امارات شكل گرفت و پايدار شد. در طرح صلح كنوني نيز اگر واشنگتن نقش خود در حمايت از آتشبس و گردآوري بازيگران منطقهاي پيرامون ميز مذاكره را حفظ كند، به احتمال زياد توافق فعلي نيز با ثبات نسبي ادامه مييابد مگر اينكه اتفاق پيشبيني نشدهاي در درون اسراييل رخ دهد. به گفته ربيعي كشورهاي مداخلهكننده از جمله ايالات متحده و كشورهايي كه پيرامون فلسطين هستند و همزمان متحد واشنگتن تلقي ميشوند از جمله تركيه، عربستان، قطر، مصر دليلي براي نقض احتمالي اين آتشبس نخواهند داشت و نقض آن بستگي خيلي زيادي به رفتار اسراييل دارد. اين استاد دانشگاه در ادامه به «اعتماد» گفت: در اين مورد يعني نقض احتمالي توافق بايد توجه داشت كه به دليل دامنهدار شدن جنگ غزه و ايجاد چالشهايي براي اسراييل، در كوتاهمدت آتش بس نقض نخواهد شد. اما احتمالا پس از دورهاي از تجديدقوا و بازآرايي نيروها زمينه براي تجاوزات سرشتي اسراييل و نقض آتشبس فراهم خواهد شد. با اين همه سناريوي محتمل اين است كه تلآويو پس از كسب اطمينان از نابودي يا ضعف توان نظامي حماس از جمله پاكسازي تونلها و از بين بردن ساختار و توان نظامي كامل حماس و در صورتي كه واكنش شديدي از سوي اين گروه متصور نباشد، اين رژيم در پي تحقق ايده ادعايي اسراييل بزرگ كه پيشتر مطرح كرده بود، بخواهد غزه را به صورت كامل تصرف كند يعني مشابه آنچه در ۱۹۶۷ درباره بلنديهاي جولان و كرانه باختري اتفاق افتاد، اين محدوده را نيز به اسراييل الحاق كند. اما اين امر بهاحتمال زياد در كوتاهمدت رخ نخواهد داد و نيازمند زمان براي بازسازي وجهه و قدرت نظامي - سياسي اسراييل است.