جايزه صلح جايزه جنگ
جعفر گلابي
ماجراي غمانگيز غزه براي غرب بيش از آنكه تصور ميرود گران شد و تبعات سنگين آن به سادگي دامنشان را رها نخواهد كرد. سوگليشان در يكي از مهمترين مناطق جهان بيش از ۷۰ هزار نفر غير نظامي را كشت كه فقط ۲۰ هزار نفر آنها كودك بودند. تا همين چند وقت پيش، پيش از توفاني شدن عكسالعمل افكار عمومي جهان دولتهاي غربي شعار كهنه حقدفاع از خويش را فرو نميگذاشتند و كمكهاي نظامي سيلآسايشان به اسراييل قطع نشد.ولي كميت و چگونگي يكي از بزرگترين كشتارهاي هدفمند تاريخ چيزي نيست كه در عصر ارتباطات قابل مخفي كردن يا عبور از آن امكانپذير باشد. اكنون اين سوال هزاران متفكر و ناظر و فيلسوف و جهانپژوه را جدا به خود مشغول ميكند كه غرب با كدام معيار انساني واخلاقي و عرفي چنين موجودي را در غرب آسيا تعبيه كرده و حدود ۸۰ سال از آن بيدريغ حمايت ميكند؟ سوال مقدر و رو به فربه شدن ديگر اين است كه نكند در بقيه مناقشههاي جهاني هم راه و رسم غربي همين است و قدرت پول و رسانه است كه بر آنها سرپوش ميگذارد؟ حالا غربدوستان منصف غير غربي هم سر به زير افكندهاند و توجيهي براي آن همه احترام و اكرام به يك فرهنگ مدعي انساندوستي را ندارند. اگر نبودند وجدانهاي بيدار مردمي و دانشجويي كه سراسيمه با جمعيتهاي دهها هزارنفري به خيابانهاي اروپايي و امريكا ريختند و بعضا كتكها خوردند وزندانها رفتند آبرويي براي غرب باقي نميماند. البته دولتمردان اروپا سياستمداران قابلي هستند وخطر را حس كردند، لذا دولت فلسطين را به رسميت شناختند تا از توفان تناقضهاي حيثيتي و فكري بكاهند. البته اين خوابيده پاس دادن كار شاق و مشعشعي نيست و از روي لطف و كرامت صورت نگرفته است. يك مانور سياسي است كه اگر جوانب عملي پيدا نكند وحقي از انبوه حقوق فلسطينيان را برآورده نسازد خونبهاي يك كودك غزهاي هم نميشود. صداقت غرب در رفتار آتي آنان نسبت به مساله فلسطين نمايان خواهد شد. آنان هنوز با شعبدهاي تبليغاتي سياستهاي اصلي خود در خاورميانه را پي ميگيرند و درصددند تا اين چالش عميق را هم رفع و رجوع كنند. شاهد ماجرا در داستان جايزه صلح نوبل بهخوبي خود را نشان ميدهد. در جايي به مدت دوسال دو ميليون و چهارصد هزار نفر روزانه شكنجه شدند، آواره شدند، كشته دادند، زخميها بدون درمان زجر كشيدند، خانههايشان خراب شد، كودكان گرسنه ماندند، گم شدند و اغلب تا سرحد مرگ ترسيدند، ولي جايزه صلح نوبل در اين داستان كمنظير تاريخي سكوت اختيار كرد.جايزه صلح را طي دو سال گذشته به كساني دادند كه آشكارا مدافع مباني غربي و حتي منافع غربيند! همانها كه قاعدتا بايد از اين همه خشونت وقصابي به فرياد وفغان بيايند ولي با سكوت و سخن مدافع دخالت بيگانه در امور داخلي خود شدند! دخالتي كه هم مرز با جنگ است و بيگناهان را زير بمب و موشك برده و ميبرد.چه تلخ و واقعگرايانه گفتهاند كه فاجعه بزرگ جهاني تهي شدن مفاهيم بلند از معاني درست خود است . امريكا چند كشتي را فقط به اتهام قاچاق منفجر ميكند و خدمه بيگناه و باگناه را به قعر دريا ميفرستد بدون اينكه بازرسي انجام بشود و يك مقام قضايي مستقل به اتهامات اعلام شده رسيدگي كند، ارتش ايالات متحده ظاهرا براي حمله به كشور مستقل ونزوئلا آماده ميشود و درست در همين زمان جايزه صلح به كسي داده ميشود كه از اين تجاوز احتمالي در پوست خود نميگنجد و هديه خوش خدمتي خود را به رييسجمهور امريكا تقديم ميكند! لابد پيكر آقاي نوبل در گور در حال لرزش است كه جايزهاش تمهيد يك جنگ شود كه خدا ميداند چه تعداد انسان بيگناه كشته شوند! آري تا هژموني يكطرفه غربي با انواع امكانات و ابزارها در جهان حكم ميراند داستان غزه و غزهها استمرار دارد، داستان مظلوميت مردم ايران كه قريب ۲۰ سال است تحت شديدترين تحريمها هستند و دولتهاي غربي با انواع دسيسهها و سياستكاريها حتي با يك توافق اساسي حاضر نشدند ستم زشت تحريم را از سر مردم بيگناه بر دارند. لذا جهان تا رسيدن به يك صلح فراگير و پايدار فاصلهاي به اندازه سالهاي نوري دارد و اگر جايزه صلح روزي به جايزه جنگ معنا شود فقط كمي اغراق شده است و تعجب زيادي برنميانگيزاند.جايزهاي كه روزي شخصيتهاي بزرگي چون هانري دونان، نلسون ماندلا، مارتين لوتر كينگ، مادر ترزا به آن اعتبار دادند حالا اسير سياست شده است و بهكار صلح و برادري ملتها و كم كردن ارتشها كه وصيت آقاي نوبل بود نميآيد.جايزه صلح چه ميكند در جهاني كه بزرگترين ارتش دنيا نامش را از وزارت دفاع به وزارت جنگ تبديل ميكند و تازه فرماندهاش مدعي اين جايزه ميشود! چون آقاي ترامپ هم خوب ميداند و اعلام هم كرده است كه اين جايزه سياسي است .