رضا دستجردي
باور به برتري مردان بر اساس ويژگيهاي زيستي آنان از منظر قدرت و عقلانيت باعث شده كه حتي اگر زني در فضاي كار رشد ميكند، اطرافيان به او همچنان به مثابه جنس ضعيف و ناتوان نگاه كنند، مديريت او را نپذيرند و او را در احاطه زيباييهاي جنسي ظاهري و هيجانات ببينند كه مانع عقلانيت او ميشود. «يكصد روايت از آزار جنسي در محيط كار و راههاي عبور از آن» بهقلم كتايون مصري دانشآموخته مطالعات زنان، پژوهشگر حوزه مطالعات زنان و جنسيت و مدير گروه زنان انجمن علمي مطالعات صلح ايران، از جمله تازههاي نشر گلآذين است. كتاب، حاصل پژوهشي پنجساله است كه يكصد روايت از آزارهاي جنسي در محيط كار را از زبان قربانيان و آزارگران گردهم آورده و ضمن تحليل تجربه زنان آزارديده و تبيين ريشههاي زيستي فرهنگي - اجتماعي و سازماني، به ارايه بسته سياستي پيشگيري از اين پديده ميپردازد. به باور مولف، استمرار نظام اجتماعي پدرسالار در سازمانها، زنانگي به مثابه ابژه جنسي، مردانگي سمي، زنانگي سمي، جامعهپذيري جنسيتزده، مقصرانگاري زنان و همچنين ناديدهانگاري آنان، ممنوعيت ورود زنان به شبكههاي لابي مردانه بر اساس ريشههاي تاريخي، توجيهات ايدئولوژيك و فرودستي نهادينهشده زنان، از مصاديق بومي آزار جنسي در فضاي كار ايران است. كتاب خواننده را به رويكرد جديدي در حمايتها و مداخلات مددكاري و نيز جرمانگاري در آزار جنسي ميرساند. به باور مولف، رويكردهاي ترميمي در تدوين بستههاي سياستي آني و آتي ميتواند در كاهش آسيبهاي آزار جنسي و پيشگيري از جريحهدار شدن احساسات دوطرف موثر باشد و به اصلاح رفتار آزارگر و جبران خسارت وارده به آزارديده و در نتيجه حفظ محيط امن كار كمك كند. آنچه از نظر ميگذرد ماحصل گفتوگوي «اعتماد» با كتايون مصري است.
چه چيزي باعث شد تصميم بگيريد كتابي با موضوع بهظاهر «پنهان و ممنوع» آزار جنسي در محيط كار بنويسيد؟
دقيقا پنهان و ممنوع بودن آزار جنسي، انگيزه من براي پرداختن به موضوعي بود كه ابتدا از دل رساله دكتراي من در رشته مطالعات زنان خارج شد و طي پنجسال اين پژوهش آنقدر وسعت پيدا كرد كه كمتر كسي را پيدا ميكردم وجود آزار جنسي در محيط كار و حتي فضاي عمومي را انكار كند.
در آغاز پژوهش، بيش از هر چيز نگران چه بوديد؟
من از 21 سالگي وارد بازار كار شدم. محيط كار ايران را بهدليل فعاليت در رسانه و ارتباط مستمر با مردم ميشناختم. ميدانستم پديدهاي به نام آزار وجود دارد، ولي تعريف دقيقي از آن موجود نيست. نگراني من از انكار آن بود. نگراني از بياعتمادي آزارديدگان در روايت پنهانيترين رسوايي كاريشان. در آغاز حتي استادان دانشگاهي كه طرف مشورت من بودند ميگفتند پيدا كردن آزارديدهها بسيار سخت است و اين پژوهش به نتيجه مطلوب نميرسد.
دسترسي به راويان (آزارديدگان و آزارگران) چگونه امكانپذير شد؟ آيا اعتمادسازي دشوار بود؟
قطعا در ابتدا، هركاري سخت است. جلب اعتماد براي روايت آزار جنسي كه حتي اعضاي خانواده از آن بيخبرند، ساده نبود. براي همين، در ابتدا از حلقه آشنايان خودم شروع كردم، آنها دوستانشان را معرفي كردند و همينطور اين دايره وسعت پيدا كرد. در مورد آزارگران هم مصاحبهها بهطور مستقيم نبود، هيچكس قبول نميكند كه به عنوان آزارگر جنسي مصاحبه شود ولي در گروههاي كانوني و با شگردهاي مصاحبه و طرح سوالات غيرمستقيم، ديدگاههاي افراد جمعآوري شد كه بسياري از اين ديدگاهها و رفتارها در زمره آزار جنسي خانم همكارشان جاي ميگرفت.
چرا تصميم گرفتيد بهجاي پژوهش كمي، از روايتهاي كيفي استفاده كنيد؟ اين رويكرد چه مزيتي براي فهم پديده آزار جنسي داشت؟
فكر ميكنم در اين باره بسيار صحبت شده كه براي مطالعات دانشپژوهانه درباره لايههاي زندگي و تجربه زيسته انسانها، اعداد و ارقام، نمودارها و جدولهايي كه از دل پرسشنامههاي خشك و غيرقابل انعطاف و بدون شناخت دقيق از ابژه بيرون ميآيد، ممكن نيست. ضمن اينكه در آزار جنسي كه هنوز تعريف و مصاديق آن روشن نيست و در هر بستر فرهنگي، تعريف و مصاديق متفاوتي دارد، بيان تعداد و درصد آزار جنسي مشكلي را حل نميكند؛ بنابراين، علاوه بر مطالعات مبتني بر پديدارها، توجه به زمينه مورد مطالعه الزامي بود، در چنين شرايطي استفاده از سنت كيفي را ترجيح داديم.
مفهوم «مردانگي سمي» و «زنانگي ابژهاي» در اين كتاب پررنگ است. فكر ميكنيد چقدر از آزار جنسي محصول همين نگاههاي نهادي و تاريخي است؟
اگر نگاه نهادي را «برساختي» معني كنيم، در اين كتاب انواع آزار جنسي مورد تبيين قرار گرفته و يكي از مهمترين ريشههاي وقوع آزار، ساختارهاي جنسيتزده جامعه است كه ساختارهايي عامل فرآيند جامعهپذيري، تفكيك نقشهاي جنسيتي و استمرار نگاه ابژگي يا شيءانگاري زنان از خانواده، جامعه به محل كار است. در واقع، باور به برتري مردان بر اساس ويژگيهاي زيستي آنان از منظر قدرت و عقلانيت باعث شده كه حتي اگر زني در فضاي كار رشد ميكند، اطرافيان به او همچنان به مثابه جنس ضعيف و ناتوان نگاه كنند، مديريت او را نپذيرند و او را در احاطه زيباييهاي جنسي ظاهري و هيجانات ببينند كه مانع عقلانيت او ميشود. اين امر يك برساخت اجتماعي است و نهادهاي سنتي اين انگارهها را بازتوليد ميكنند. نتيجه آن در جامعه مدرن، مردانگي سمّي است كه آزار رواني و كلامي بر زنان را امري طبيعي ميداند.
چه تفاوتهايي ميان آزار جنسي پنهان (محيط خصمانه) و آزار جنسي آشكار وجود دارد؟
جواب اين سوال بهطور مفصل در كتاب بحث شده و فقط به اختصار عرض ميكنم كه آزار محيط خصمانه الزاما پنهان نيست، بلكه نسبت به آزارهايي كه جنبه جسماني دارند، قابل لمس نيستند، ضمن اينكه پيامدهاي اينگونه آزارها در تخريب و تضعيف عزت نفس آزارديده كمتر از آزارهاي معاوضهاي نيست. بهميزاني كه بر آگاهي جنسيتي زنان افزوده ميشود و آنان در محيط كار به رقبايي سرسخت براي كسب قدرت سازماني تبديل ميشوند، شكل آزار به سمت ايجاد ناامني و محيط خصمانه براي آنها ميل ميكند.
فكر ميكنيد تعريف ما از آزار جنسي تا چه حد بايد بومي باشد و تا چه اندازه متأثر از استانداردهاي جهاني؟
در اين كتاب هم به دستورالعملها و سياستهاي ضد آزارجنسي در سازمانهاي جهاني پرداخته شده و هم دستورالعملهايي براي سازمانها و موسسات داخلي ارايه شده است. ما براي تعيين مصاديق آزار جنسي نميتوانيم فقط به مولفههاي جهاني توجه كنيم، چرا كه يك برساخت اجتماعي در بستر تاريخي و گفتماني متفاوت، داراي مصاديق متعددي است، ما براي تعريف آزار جنسي علاوه بر استانداردهاي جهاني، نيازمند توجه به مولفههاي بومي هستيم. آزار جنسي نه فقط از ساختار خانواده تأثير ميپذيرد كه يك امر سياسي، ايدئولوژيك و فرهنگي است و با اين نهادها ميتواند توجيه شود و در جامعه استمرار يابد. قطعا در اين كتاب، به مساله بومي بودن چنين پديدهاي توجه شده است.
در اين كتاب، بهجاي مجازات صرف، از «مددكاري ترميمي» و «جرمانگاري ترميمي» سخن گفتهايد. در خصوص اين مفاهيم توضيح دهيد؟
پاسخ اين سوال بسيار مفصل است و به راههاي پيشگيري از آزارجنسي و موانع كاهش و تكرار آن مربوط است. رفتارهاي نامتعارف، ذيل عنوان آزارجنسي در بسياري موارد با هويت فردي و حرفهاي آزارديده و آزارگر گره خورده و برخوردهاي قهري مانند توبيخ و تنبيه و اخراج در بسياري موارد ميتواند به تشديد آزارها و انتقامجويي آزارگر و پشيماني آزارديده و پنهانكاري او منتهي شود. دراين كتاب، موارد متعددي از تجربه زيسته زنان ذكر شده كه با افشاي آزار، مجبور به ترك محيط كار و از دست دادن ابزار معيشتي خود شدهاند. چاره را بايد در استفاده از راهكاري ترميمي دانست كه تاحد امكان، به اصلاح رفتار آزارگر و جبران خسارت روحي و اعتبار حرفهاي آزارديده منجر شود. ضمن اينكه در برخي موارد، آزارگر از نامتعارف بودن رفتار خود بياطلاع است و نميداند با برخي كلامها يا رفتارها مرتكب آزار همكارش شده، پس رويكرد ترميمي ميتواند براي هردو طرف مفيد باشد.
اميد داريد كه تجربه پژوهشي اين كتاب به سياست رسمي، آييننامه يا دستورالعملي در نهادهاي كشور منجر شود؟ اگر نه، چرا؟
هدف هر پژوهشگري اين است كه نتايج كارش، به اصلاح و تغيير منجر شود، بهخصوص در حوزه زنان كه به سياستگذاريهاي جديدي نياز داريم، اما اين امر، بهميزان بصيرت، تدبير و توجه به مسائل زنان در جامعهاي كه پيوسته نياز اعضاي آن جامعه درحال تغيير است، بستگي دارد. اميدوارم با توجه به افزايش ورود زنان به بازار كار و نياز زنان به استقلال مالي، اين كتاب، قدمي براي ايجاد محيطي امن براي اشتغال زنان باشد.