هجوم بنيانكن حاشيهها عليه متنها
جعفر گلابي
چند روز پيش با يكي از مديران كه به استناد آمارها مدير موفقي است، صحبت ميكردم. وي با دلي پردرد به نكته بسيار مهم و اساسي اشاره كرد و گفت: فلاني من فقط ۱۰ درصد از توان مديريتيام روي اصل كار قرار ميگيرد، چراكه مجبورم ۹۰ درصد از توانم را روي حاشيهها بگذارم و اگر چنين نكنم اصلا امكان كار كردن نيست! با توجه به تجربه اغلب دستاندركاران و آشنايان با ساختار اداري كشور حتي پيش از انقلاب كمتر كسي يافت ميشود كه منكر اين معنا شود و طغيان حاشيهها عليه متن را انكار كند.البته آزار دائم حاشيهها در ادارات و شركتها و سازمانهاي دولتي و عمومي و حكومتي بسيار بيشتر است ولي چنگال حاشيهها در بخش خصوصي هم بر تن متنها مينشيند و چه بسيار كه كارگاههاي توليدي پس از زمان اندكي يا تعطيل ميشوند يا با حداقل ظرفيت مشغول و در سايه انواع كجسليقگيها و نادانيها و ناكارآمديها و حب و بغضها و دعواهاي شخصي و منيتها و خودمحوريها صبح را به تلخي به شب ميرسانند. اين معضل هزار تو و پيچيده و تاريخمند را بنده شخصا و هزار بار در طول ۳۰ سال كار در حدود ۱۰ روزنامه با تمام وجود لمس كردهام. در يكي از روزنامهها كه از بودجه عمومي هم ارتزاق ميكرد يادداشتي را كه برايش يك كتاب خوانده بودم يا طي چند سال در عمق يك موضوع غور كرده، انواع نتايجش را ديده بودم به خاطر كم و كسري در ويرگولگذاري يا سرهم نوشتن يك كلمه يا پس و پيش يك فعل رد ميكردند و هرگز برايشان مهم نبود كه براي اين نكات ريز كه قابل حل بود يك يادداشت مهم و اثرگذار را از دست ميدهند! جالب اينكه در اين مواقع كم مايهها از راه ميرسند و محتوايي نازل و تكراري را با رعايت نحوه ويرگولگذاري و نكات ريز ويراستاري به چاپ ميرساندند و تازه مقرب ميشدند و ترفيع ميگرفتند! يكي از همكاران خود را استاد ويراستاري ميدانست و در خراب كردن مطالب و محتواهاي نغز و اثرگذار از خود نبوغ نشان ميداد، چون روسا ميخواستند كه جز سردبير و چند يادداشتنويس قديمي هيچ كس قلم در دست نگيرد و حرفي نو به ميان نياورد!
جالب اينكه همين ويراستار حتي توان نوشتن يك يادداشت كوتاه را هم نداشت.آن روزنامه امكانات و پرسنلش به اندازه ۱۰ روزنامه بود و بيوقفه ميهماني و انواع مراسم را برگزار ميكرد تا جايي كه بچههاي تحريريه به صورت طنز ميگفتند كه اينجا رستوران است و در كنارش يك روزنامه هم سرهمبندي ميشود! حالا آن رسانه مكتوب با محوريت حاشيهها كلا در حاشيه قرار دارد و تيراژش تاثربرانگيز است، چيزي مثل صدا و سيما!
واقعا اين معضل بزرگ و پردامنه كه سرمايههاي عظيم مادي و معنوي كشور را ميبلعد از كجا نشات ميگيرد؟ البته براي اين كلاف سردرگم و فزاينده نميشود يك حكم كلي داد و نسخهاي واحد پيچيد.اگر مركزي خود دچار حاشيهها نشود و بتواند نظرات اساتيد دلسوز و كاربلد و كارشناس را گرد آورد و راهكار درماني ارايه دهد، كاري تاريخي انجام داده است. اجمالا ما دچار خودخواهيها و خويشنگري شدهايم و كار جمعي بلد نيستيم و در زيرآبزني استاديم و در منقبت رييسان و كسب رضايت آنان به قيمت فرو گذاشتن اهداف سازماني از يكديگر سبقت ميگيريم! در بعد كلانتر هم با كشور خويش همين معامله را ميكنيم.غلبه حاشيه بر متن يعني همين كه انواع مراكز و بنيادها قارچگونه سر برآوردهاند و به قول رييسجمهور اعتبار ريالي ميگيرند و خروجي ندارند و اتفاقا در ابعاد گوناگون خود به مساله تبديل شدهاند و دولتي كه تحت شديدترين تحريمهاست توان كافي براي رسيدگي مطمئن و همهجانبه به محرومان را ندارد.متن كار دولت پايين آوردن سطح فقر، همگاني كردن آموزش و بهداشت با كيفيت، تقويت سطوح علمي دانشگاهها، جلوگيري از هدررفت آب در بخش كشاورزي با روشهاي علمي، تقويت توان دفاعي نيروهاي مسلح، حفظ محيط زيست، كمك به توليدات صنعتي، افزايش خطوط ريلي و جادهاي كشور و زمينهسازي براي شكوفايي فرهنگي است، اما اگر همين حالا از دولتيان سوال شود كه چقدر از وقت خود را صرف اين امور ميكنند و چقدر به تلفنهاي مسالهساز و فشار براي انواع انتصابها و تخصيص بودجه و رفع اختلاف ميان مديران و جلوگيري از القائات منفي و تلاش براي حفظ سمت خود ميكنند؟ احتمالا سر به زير ميافكنند و اظهار تاسف ميفرمايند! ما بايد بپذيريم كه در روابط اجتماعي و اداري دچار مشكلات عميق هستيم و حتي انقلاب نتوانست اين مشكلات را كم كند.اغراق نيست اگر بگوييم روزي كه مديران ما بيش از ۵۰ درصد توان و زمان خود را صرف مسائل اساسي كشور كنند با همين تحريمها شاهد تحول عظيمي خواهيم بود. باوجود تحريمها وكمبود شديد منابع، مراكز حاشيهاي بر بودجه عمومي فشار تعيينكننده ميآورند و اگر روزي تحريمها برطرف شوند احتمالا اين فشارها جهش خواهند يافت و باز هم در خرج و مخارج اصلي كم ميآوريم!
حاشيهسازي در هر حوزهاي ناشي از جهل و ضعف و ترس و خودخواهي و فردگرايي و جمعستيزي است و اين معنا در ساحت سياست ريشهدارتر است و حتي منتقدان حكومت بعضا بيشتر به آن گرفتارند، برخي بيش از آنكه قصد و عمل اصلاحي داشته باشند به وادي شهرت فرو ميافتند كه بازشكافي آن در اين مختصر نميگنجد.