كودتاي نرم در پاكستان ساختار سياسي اسلامآباد پوست اندازي ميكند؟
تابستان «عاصم منير»
مهرين زهرا- مالك
ترجمه نوشين محجوب- در ۲۹ سپتامبر، دونالد ترامپ، رييسجمهور امريكا، در كاخ سفيد در كنار بنيامين نتانياهو، نخستوزير اسراييل، ايستاد و از طرح جامع ۲۰مادهاي خود براي پايان دادن به جنگ غزه رونمايي كرد. در ميانه توضيح اين طرح، ترامپ لحظهاي مكث كرد و نام دو رهبري را برد كه به گفته او از اين پيشنهاد حمايت كردهاند: شهباز شريف، نخستوزير پاكستان، و ژنرال عاصم منير، فرمانده ارتش پاكستان.اين يك لحظه كوتاه، اما بسيار معنادار بود. اشاره ترامپ نه تنها نشاندهنده نگاه تازه او به پاكستان بود، بلكه تصويري دقيق از واقعيت سياسي كنوني اين كشور ارايه ميداد. رييسجمهور امريكا با يك جمله، نخستوزير غيرنظامي پاكستان و قدرتمندترين ژنرال آن را در يك سطح قرار داد؛ اعترافي صريح به اين حقيقت كه هرچند شهباز شريف ظاهرا در رأس دولت است، قدرت واقعي در دستان عاصم منير قرار دارد.از زمان استقلال پاكستان در ۱۹۴۷، اين كشور همواره ميان حكومت غيرنظامي و نظامي در نوسان بوده است. آخرين كودتاي علني در سال ۱۹۹۹ رخ داد؛ زماني كه پرويز مشرف، فرمانده ارتش، نواز شريف، نخستوزير وقت (برادر شهباز شريف) را بركنار كرد. پاكستان از سال ۲۰۰۸ به حكومت غيرنظامي بازگشت و از آن زمان تا چندي پيش، دولتهاي غيرنظامي پيدرپي با استقلال نسبي از ارتش فعاليت ميكردند، بخشي از سياستهاي داخلي را خود تعيين ميكردند و انتخابات آزاد برگزار ميكردند.اما اكنون ديگر اينطور نيست. بدون هيچ كودتاي آشكاري، فرماندهان دوباره قدرت را در دست گرفتهاند و غيرنظاميان تنها نقش نمايشي ايفا ميكنند.ميتوان آن را «مدل منير» ناميد: كنترل نظامي در پوشش يك نظام دموكراتيك. اين برجستهترين بازسازي ساختار قدرت در پاكستان از زمان پايان حكومت مستقيم نظامي در سال ۲۰۰۸ تا امروز است. در اين مدل جديد، ارتش ديگر از پشت صحنه و از سايه امور را هدايت نميكند؛ بلكه آشكارا و در كنار نهادهاي غيرنظامي (و در ديد همه) حكومت ميكند: سياستگذاري ميكند، ديپلماسي را رهبري ميكند، اقتصاد را جهت ميدهد و البته سلطه سنتي خود بر امنيت و اطلاعات را حفظ كرده است.اين تثبيت قدرت اكنون بهصورت قانوني درآمده است. در ماه نوامبر، پارلمان اصلاحيه قانون اساسي را تصويب كرد كه عاصم منير را به رياست همه شاخههاي نيروهاي مسلح ارتقا ميدهد، به او مصونيت قضايي مادامالعمر ميبخشد و دوره فرماندهياش را پنجساله و قابل تمديد تعيين ميكند؛ يعني عملا او ميتواند تا 10 سال در اين سمت بماند و يك ساختار فرماندهي گسترده و متمركز حول شخص فرمانده ارتش بهطور رسمي ايجاد شده است.خواجه آصف، وزير دفاع پاكستان، اوايل امسال در گفتوگويي صريح با من گفت: «نظام سياسي فعلي يك نظام تركيبي است كه در آن ارتش و دولت غيرنظامي با هم مالكيت ساختار قدرت را در اختيار دارند.» او بدون كوچكترين عذرخواهي افزود: «به نظر من، اين آرايش تركيبي معجزه ميكند».حاميان عاصم منير قطعا به «معجزههاي» سال گذشته اشاره ميكنند. در دوره فرماندهي منير، پاكستان وامهاي جديدي از صندوق بينالمللي پول گرفت، كانالهاي ديپلماتيك با ايالات متحده را دوباره فعال كرد و خطوط ارتباطي سطح بالا با عربستان سعودي، امارات متحده عربي و چين را گشود كه نتيجهاش تعهدهاي تازه سرمايهگذاري بود. شوراي ويژه تسهيل سرمايهگذاري كه ارتش آن را رهبري ميكند، به ابزار اصلي دولت براي جذب سريع سرمايهگذاري خارجي (بهويژه در بخشهاي انرژي، كشاورزي و معدن) تبديل شده است. از نگاه حاميان اين مدل، اين شيوه متمركز و ارتشمحورِ حكومتداري، انسجام و كارايي را به كشوري بازگردانده كه سالها از بيثباتي سياسي و فلج شدن دستگاه بوروكراتيك رنج ميبرد.اما حالا كه ارتش عملا قدرت را در دست دارد، ژنرالها ديگر جايي براي پنهان شدن ندارند. آنها نه تنها مسوول موفقيتها، بلكه مسوول همه شكستهاي كشور نيز خواهند بود.
بلعيدن دولت
در آوريل ۲۰۲۲، عمرانخان، نخستوزير وقت، با رأي عدم اعتماد پارلمان از قدرت بركنار شد. در آن زمان تقريبا هيچكس شك نداشت كه ارتش در پشت صحنه اين سقوط نقش اصلي را ايفا كرده است. دولتي كه پس از آن روي كار آمد - به رهبري شهباز شريف - كاملا وابسته به حمايت ارتش بود و اقتدارش را ژنرالها تضمين ميكردند. ارتش دشوارترين چالشهاي كشور را بر عهده گرفت: تثبيت اقتصاد در آستانه فروپاشي، مهار ناآراميهاي سياسي، نظارت بر عمليات ضدتروريستي و هدايت روابط خارجي حساس؛ در حالي كه غيرنظاميان تنها ظاهر يك حكومت پارلماني را حفظ ميكردند.اين پويايي در انتخابات فوريه ۲۰۲۴ بار ديگر تأييد شد. حزب عمرانخان كه از سوي نهاد ناظر بر انتخابات عملا ممنوع شده بود، فقط توانست با معرفي نامزدهاي مستقل در انتخابات شركت كند. اين حزب با وجود فشارهاي سنگين، بيشترين كرسيها را به دست آورد، اما به اكثريت نرسيد. در نهايت، حزب مسلم ليگ (نواز) به رهبري شهباز شريف با تشكيل ائتلافي شكننده - همراه با حزب مردم پاكستان (رقيب ديرينه) و چند حزب كوچك ديگر - به قدرت بازگشت. دولت جديد هرچند از نظر عدد و رقم در مجلس ملي مشروعيت داشت، اما به همان اندازه قبل به حمايت ارتش وابسته بود.ارتش با كنترل نهادهاي كليدي امنيتي، تأثيرگذاري بر احكام قضايي و تصميمات اداري، و ميانجيگري ميان احزاب رقيب، عملا چشمانداز سياسي را شكل ميدهد. اين اهرمها به ژنرالها اجازه ميدهد تعيين كنند كدام ائتلاف غيرنظامي ميتواند قدرت را به دست بگيرد و تا كجا اجازه حكومت كردن دارد.
غيرنظاميان اين مسير را پذيرفتند، چون همانطور كه يكي از وزراي كابينه شهباز شريف در سال ۲۰۲۳ به من گفت: «ما ميدانستيم بدون ارتش نميتوانيم از شر عمرانخان خلاص شويم».خان در اوت ۲۰۲۳، پس از محكوميت به جرم عدم افشاي درآمد حاصل از فروش هداياي دولتي كه در دوران نخستوزيري دريافت كرده بود (در حالي كه طبق قانون پاكستان افشاي آن الزامي است)، بازداشت شد. از آن زمان تاكنون در زندان مانده است. با وجود زنداني بودن، او همچنان با فاصله زياد محبوبترين سياستمدار كشور است. آن وزير تأكيد كرد كه مقابله با خان نبردي نيست كه غيرنظاميان به تنهايي بتوانند در آن پيروز شوند.كنترل ارتش بر دستگاه امنيتي، سازمانهاي اطلاعاتي و نهادهاي كليدي دولتي، به ژنرالها اين امكان را داد كه جنبش سياسي خان را مهار كنند، ساختار تشكيلاتي حزبش را تضعيف كنند و فضاي سياسي را به گونهاي شكل دهند كه غيرنظاميان بهتنهايي قادر به انجامش نبودند. اتحاد تاكتيكي ميان مخالفان خان و ارتش، به تدريج به يك انتقال ساختاري قدرت تبديل شد.دو سال گذشته است؛ خان هنوز پشت ميلههاي زندان است، عمدتا از انظار عمومي دور نگه داشته شده و درگير پروندههاي قضايياي است كه شمار كمي از پاكستانيها آنها را عادلانه ميدانند. منطق اوليه بركناري خان در سال ۲۰۲۲ – يعني نجات يك نظام سياسي بحرانزده – ديگر موضوعيتي ندارد، اما قدرتي كه در آن دوره ضعف غيرنظاميان به ارتش واگذار شد، هرگز بازگردانده نشد؛ بلكه تنها گسترش يافت.آنچه با هدف حذف يك نفر آغاز شد، در نهايت به بلعيده شدن كل دولت انجاميد.
خروج ارتش از سايه
عصر كاتاليزور در ماه مه ۲۰۲۵ فرا رسيد؛ در جريان جنگي كوتاه اما خشن با هند، پس از حملهاي تروريستي در كشمير تحت كنترل هند كه دهلينو اسلامآباد را مسوول آن ميدانست. پس از چند روز درگيري، هر دو طرف عقبنشيني كردند و اسلحهها خاموش شدند. پاكستان ادعاي پيروزي كرد و مردم پاكستان عمدتا آن را اينگونه برداشت كردند؛ هند و مردمش هم همين كار را كردند. اما مهمتر از روايتهاي رقيب از ميدان نبرد، ديپلماسي پشت آتشبس بود: مشخص شد كه ايالات متحده مستقيما با منير همكاري كرده و عملا نخستوزير و كابينهاش را به حاشيه رانده تا به جنگ پايان دهد. حقيقتي قديمي مبني بر اينكه قدرت نهايي بر جنگ و صلح در دست ژنرالهاي پاكستان است به واقعيتي آشكار تبديل شد كه براي پاكستانيها و خارجيها به صورت يكسان قابل مشاهده بود.ماههاي بعد، اين واقعيت به يك اصل حاكميتي بدل شد. در ژوئن، ترامپ بدون حضور رهبران غيرنظامي، منير را در كاخ سفيد پذيرفت؛ اين اولينباري بود كه يك رييسجمهور ايالات متحده، فرمانده ارتش پاكستان را بهتنهايي - در حالي كه دولتي منتخب سر كار بود - به ديدار ميپذيرفت. طبق روايت خود ارتش، دستور كار اين جلسه فراتر از مسائل امنيتي ميرفت و شامل بحثهايي درباره تجارت، انرژي، فناوري، ارزهاي ديجيتال و مواد معدني كمياب بود. آنچه زماني به وزارتخانههاي غيرنظامي تعلق داشت، اكنون مستقيما روي ميز ژنرال قرار گرفته بود.تا پايان تابستان، ديپلماسي اقتصادي تازهاي با رهبري منير به جريان افتاده بود. در ماه ژوئيه، مقامات پاكستاني چارچوب جديدي براي تعرفههاي متقابل با امريكا اعلام كردند كه بر اساس آن پاكستان يكي از پايينترين نرخهاي تعرفه امريكا در منطقه، يعني فقط ۱۹ درصد، را به دست آورد. همزمان، مذاكرات رسمي با ايالات متحده درباره پروژههاي ارز ديجيتال، استخراج مواد معدني و انرژي آغاز شد.تمام اين پروندهها از مسير شوراي ويژه تسهيل سرمايهگذاري (SIFC) پيش ميروند. اين شورا در سال ۲۰۲۳ براي تمركز نظارت بر سرمايهگذاري خارجي و صنايع راهبردي ايجاد شده و تركيبي از غيرنظاميان و نظاميان است. رياست رسمي آن با نخستوزير است، اما فرمانده ارتش در بالاترين سطح تصميمگيري يعني كميته رأس حضور دارد و يك ژنرال فعال هم هماهنگكننده ملي آن است. از همين مسير بود كه قراردادهاي بزرگ يكي پس از ديگري به سرانجام رسيدند. مثلا در ۸ سپتامبر، سازمان كارهاي مرزي پاكستان (شركت بزرگي كه ارتش ادارهاش ميكند) قراردادي ۵۰۰ ميليون دلاري با يك شركت امريكايي در ايالت ميسوري براي صادرات عناصر خاكي كمياب امضا كرد. در اسلامآباد تقريبا همه باور دارند كه اين قرارداد با نظارت مستقيم شخص منير به نتيجه رسيده است.سپس ديدار ديگري در دفتر بيضي رخ داد. در ۲۶ سپتامبر، منير بار ديگر به واشنگتن رفت، اينبار همراه با شهباز شريف، براي يك نشست مشترك در كاخ سفيد. اين دومين ديدار منير با ترامپ در عرض چند ماه بود. عكسي كه در شبكههاي اجتماعي بيشترين بازتاب را داشت، لحظهاي بود كه فرمانده ارتش سيني پر از مواد معدني و سنگهاي كمياب پاكستان را به ترامپِ مشتاق و لبخندزنان تقديم ميكرد. بله، اين يك ابزار تبليغاتي بود، اما همزمان بيانيهاي روشن نيز به شمار ميرفت. در ديپلماسي جديد پاكستان، ارتش هم ضامن است، هم مذاكرهكننده و هم كسي كه معامله را به سرانجام ميرساند.مقايسه با گذشته نه چندان دور بسيار گوياست. وقتي عمرانخان در سال ۲۰۱۹ به كاخ سفيد رفت، ژنرال قمر جاويد باجوا، فرمانده وقت ارتش، با لباس فرم همراهش بود، اما در پسزمينه ماند و فقط در موارد معدودي در عكسهاي رسمي ديده شد. در سال ۲۰۲۵ اما منير نقش مراقب محتاط را نداشت؛ او به عنوان يكي از طراحان اصلي سياست، در مركز صحنه و در خط مقدم قرار داشت، درست همانطور كه از مقامات نظامي انتظار ميرود كه ديگر حتي تظاهر نميكنند قدرت واقعي در دست چه كسي است.سه روز پس از ديدار در دفتر بيضي، ترامپ در حالي كه طرح خود براي غزه را تبليغ ميكرد، نام شريف و منير را با هم آورد. اين اشاره كوچك، اسلامآباد را حسابي خوشحال كرد. به نظر ميرسيد كه اين كار تأييدي است بر چرخش ژئوپليتيكي جديد پاكستان و تلاشش براي تبديل شدن به شريكي قابل پيشبيني براي امريكا، درست در زماني كه واشنگتن در حال بازنگري در اولويتهاي خود در جنوب آسيا و خاورميانه است.
در لحظهاي كه روابط امريكا و هند دستخوش نوسان شده، اسلامآباد ميتواند روابط ديرينهاش با كشورهاي حاشيه خليج فارس و جايگاه منحصربهفردش به عنوان تنها كشور مسلمان داراي سلاح هستهاي را روي ميز بگذارد؛ تركيبي كه به واشنگتن كمك ميكند بحرانهاي منطقهاي را مديريت كند، دسترسي ديپلماتيك خود به خليج فارس را حفظ كند و كانالهايي به بازيگراني داشته باشد كه در حالت عادي نميتواند مستقيم با آنها ارتباط برقرار كند. در نتيجه، امريكا اكنون پاكستان را بيش از سالهاي گذشته مفيد ميبيند؛ تغييري در نگاه واشنگتن كه حضور ارتش در خط مقدم ديپلماسي و معاملهگري پاكستان را كاملا توجيه ميكند.اين تحول، بيش از آنكه يك گسست كامل از گذشته باشد، نسخه بهروز شده يك الگوي قديمي است. روساي جمهور امريكا هميشه وقتي موضوع سرعت و كارايي بوده، ترجيح دادهاند مستقيم با مردان قدرتمند پاكستان حرف بزنند: ايوبخان در دهه ۱۹۶۰ كه واشنگتن به دنبال شركاي مطمئن جنگ سرد در آسيا بود؛ ضياءالحق در دهه ۱۹۸۰ در جريان جنگ ضد شوروي با حمايت امريكا در افغانستان؛ و پرويز مشرف بعد از ۱۱ سپتامبر، وقتي پاكستان به محور «جنگ با تروريسم» تبديل شد.تفاوت امروز اين است كه منير، برخلاف هر سه رهبر پيشين، بدون انجام هيچ كودتايي به اين جايگاه برجسته رسيده است. ارتش به جاي آن، برتري خود را در چارچوب رسمي حكومت پاكستان تثبيت كرده، رياست نهادهاي سرمايهگذاري را به دست گرفته، سياست خارجي را شكل ميدهد، ساختار فرماندهي را بازسازي كرده و فرمانده ارتش را عملا به تصميمگيرنده اصلي در حوزههاي غيرنظامي نيز تبديل كرده است. به نظر ميرسد بسياري از دولتهاي خارجي هم اين وضوح را كه با حضور مستقيم نظاميان يونيفرمپوش در رأس امور به دست ميآيد، ترجيح ميدهند.براي خود ارتش هم پذيرش كامل اين رژيم تركيبي كاملا منطقي است. منير فرماندهاي معمولي نيست. او كه اوايل امسال به درجه مارشالي ارتقا يافت (نخستينبار پس از نزديك به شش دهه)، دوره فرماندهايش دو سال تمديد شد، به رياست همه شاخههاي نيروهاي مسلح منصوب گرديد و اكنون اقتصاد، سياست داخلي و امنيت ملي را در دست دارد؛ قدرتمندترين ژنرال پاكستان در چند دهه اخير است.تناقض ماجراي ارتقاي منير اينجاست كه ارتش در سالهاي اخير تا حد زيادي در نظر مردم پاكستان افت كرده بود. بركناري عمرانخان و آشوبهاي پس از آن باعث شد ميليونها پاكستاني كه سالها ارتش را قهرمان خود ميدانستند، كمكم آن را نيرويي بدخواه و دخالتگر ببينند. در ماه مه ۲۰۲۳، هواداران خان حتي به تأسيسات نظامي حمله كردند و از جمله به محل اقامت فرمانده سپاه در لاهور هجوم بردند؛ رخدادي كه در كشوري كه ارتش هميشه از جايگاهي تقريبا مقدس برخوردار بود، كاملا بيسابقه به شمار ميرفت.به نظر ميرسد ژنرالها به اين نتيجه رسيدهاند كه ديگر فايدهاي ندارد در سايه بمانند. بهتر است نقش اصلي را آشكارا بپذيرند و روايت را برعكس كنند: به جاي اينكه عروسكگردانِ پشت پرده و منفور به نظر برسند، حالا خود را نيرويي تثبيتكننده و نجاتدهنده معرفي ميكنند و سلطه ارتش بر قدرت را نه به عنوان يك عيب پنهان، بلكه به عنوان يك فضيلت و نقطه قوت جلوه ميدهند.محاسبهشان روشن است: پس از درگيري كوتاه ماه مه با هند كه وجهه ژنرالها را دوباره برجسته كرد، آنها دريافتند اگر ديپلماسي اقتصادي، قراردادهاي سرمايهگذاري و ديگر پروژههايي كه قبلا از پشت صحنه هدايت ميكردند قرار است در نظر مردم اعتبار و محبوبيت بياورد، بايد علنا و با نام خود ارتش دنبال شود. به عبارت ديگر، ارتش ديگر نميخواهد فقط نتيجه را بگيرد و غيرنظاميان را جلو بيندازد؛ حالا هم نتيجه را ميخواهد و هم اعتبار عمومياش را.به همين دليل امروز ارتش نه تنها قدرت را در دست دارد، بلكه خود را شريان حياتي كشور و تنها ناجي واقعي آن نيز معرفي ميكند.
دست مرئي
پاكستان پيش از اين ديكتاتوريهاي نظامي را تجربه كرده، اما آنچه امروز جريان دارد صرفا بازگشت به دوران ايوب، ضيا يا مشرف نيست. هيچ كودتايي رخ نداده، قانون اساسي تعليق نشده و پارلمان هم منحل نگرديده است. آنچه اين لحظه را متفاوت و سرنوشتساز ميكند، اين است كه ارتش ديگر بيرون از ساختار دموكراتيك عمل نميكند، بلكه درون آن و همراه با آن قدرت را به دست گرفته است. ژنرالها نظام سياسي را عملا تصاحب كردهاند، بدون آنكه بهطور رسمي آن را جايگزين كنند. اين وضعيت مرزهاي نهادي را آنقدر محو ميكند كه ميتواند سياست پاكستان را براي سالهاي طولاني تغيير شكل دهد.اينكه «نامرئيها» حالا مرئي شدهاند، بسيار مهم است. اين تغيير آشكار، هم انگيزه بازيگران اصلي را دگرگون ميكند، هم نهادهاي كشور را از ريخت مياندازد و هم فضاي بينالمللي را كه پاكستان در آن حركت ميكند، تحت تأثير قرار ميدهد.اول اينكه، علني شدن اين ترتيب، سلطه نظامي را عادي و پذيرفتهشده ميسازد. احزاب سياسي در خطر تبديل شدن به ضمائم اداري هستند، نه بازيگران واقعي. پارلمان به يك صحنهآرايي تبديل ميشود و نخستوزيران به مجريان تصميماتي كه جاي ديگري گرفته شده است. اين هزينه معاملهاي بود كه براي كنار زدن عمرانخان پرداخت شد.با اين حال، حضور آشكار ارتش يك پاسخگويي تازه و ناآشنا هم به همراه ميآورد. وقتي ارتش علنا سياستگذاري ميكند، نتايج آن سياستها هم مستقيما به نام خودش ثبت ميشود. اگر رشد اقتصادي متوقف شود، اگر سرمايهگذاري عقب بكشد، اگر امنيت بدتر شود، ژنرالها ديگر نميتوانند به راحتي كابينه «بيكفايت» را مقصر جلوه دهند. قدرتي كه در برابر چشم همه قرار گرفته، بايد هم در پيروزي و هم در شكست پاسخگو باشد.ژنرالها بدون آنكه رسما جايگزيني براي نظام سياسي موجود ايجاد كنند، عملا آن را به دست گرفتهاند.
اين پويايي همين حالا هم كاملا مشهود است. رهبري ارتش بارها به نظرسنجيهاي عمومي استناد كرده، در كنفرانسهاي مطبوعاتي با جديت از تصميمات خود دفاع ميكند و تلاش دارد اعتبار دستاوردهاي اقتصادي و ديپلماتيك را مستقيما به نام خودش ثبت كند. اين رفتار نشان ميدهد ژنرالها تازه نسبت به خطرهاي پاسخگويي حساس شدهاند، بهويژه وقتي وعدههايشان به نتيجه نرسد.دور زدن نهادهاي سنتي توسط ارتش هم ميتواند شمشيري دولبه باشد. براي نمونه، شوراي ويژه تسهيل سرمايهگذاري را در نظر بگيريد. اينكه اين شورا امور سرمايهگذاري خارجي، منابع طبيعي و صنايع راهبردي را زيرنظر مستقيم ارتش قرار داده، ممكن است تصميمگيريها را سريعتر كند و سرمايهگذاران را آرامش خاطر دهد. اما تثبيت قدرت اين شورا همزمان ميتواند وزارتخانهها را از درون خالي كند، تخصص غيرنظامي را ضعيف سازد و نظارت پارلماني، انتقاد رسانهها و مخالفتهاي سياسي را – كه همه به خوداصلاحي در دموكراسيها كمك ميكنند – سركوب نمايد. دولتي كه همه شايستگي را در يك هسته نظامي متمركز ميكند، در نهايت شكننده ميشود. رژيمهاي نظامي گذشته پاكستان اين درس را به خوبي نشان دادهاند؛ آنها اغلب دورههاي كوتاهي از ثبات به ارمغان ميآورند، اما وقتي رشد اقتصادي متوقف ميشود يا بحرانها سر ميرسند، نبود مكانيسمهاي نهادي جاذب ضربه، فروپاشي را سرعت ميبخشد.
دو سال زنداني بودن عمرانخان، فشار را بر ارتش بيشتر كرده است. حالا كه ارتش علنا و در فضاي باز حكومت ميكند، در نهايت بايد يكي از دو راه را انتخاب كند: يا سرنوشت سياسي خان را از طريق يك روند قضايي يا انتخاباتي معتبر و پذيرفتهشده حل كند، يا محروميت دايمي او را ادامه دهد. هر دو راه پرخطر است. آزاد كردن و اعاده حيثيت خان ميتواند كل نظم جديد را به لرزه درآورد؛ سركوب بيپايان هم مشروعيت اين نظام را روزبهروز نابود ميكند.هرچند برخي كشورها، از جمله ايالات متحده و كشورهاي حاشيه خليج فارس، ظاهرا از تعامل با پاكستاني كه ارتش در رأس آن است خوشحال به نظر ميرسند، اما نقش آشكار فرمانده ارتش به عنوان رهبر واقعي ميتواند سياست خارجي پاكستان را به شكل جدي محدود كند. رابطه با هند بيش از پيش امنيتي خواهد شد و عمدتا از كانال ارتش به جاي مسيرهاي معمول و بوروكراتيك غيرنظامي پيش خواهد رفت؛ اين كار گفتوگو را سختتر و خطر تشديد تنش را آشكارتر ميكند. در خاورميانه هم، جايي كه پاكستان بهتازگي پيمان دفاع متقابل با عربستان سعودي امضا كرده، كشوري كه ارتش ادارهاش ميكند عميقتر در محاسبات امنيتي ديگران گرفتار ميشود و حتي ممكن است در درگيريهايي كشانده شود كه خود انتخاب نكرده است.
صحنه كاملا روشن است
براي دههها، «دولت نامرئي» پاكستان به ژنرالها اجازه ميداد بدون تحمل مسووليت واقعي حكومت كنند و هرگاه چيزي خراب ميشد، اين غيرنظاميان بودند كه تاوان پس ميدادند. مدل منير دقيقا اين معامله قديمي را برعكس كرده است. با بيرون آوردن قدرت نظامي از سايه و نشاندن فرمانده ارتش در كاخ سفيد، وسط مذاكرات تعرفه و اكتشاف نفت، و پشت ميز گفتوگو با معدنكاران و شركتهاي فناوري، ژنرالها قول كارايي و سرعت ميدهند. در عوض، فاصله ميان يونيفرم نظامي و جمهوري تقريبا به صفر رسيده است.اين يك كودتاي خزنده نيست؛ چيزي هوشمندانهتر از آن است: يك ادغام راهبرديست كه ارتش به جاي پنهان كردن سلطهاش، آن را نهادينه كرده است.جالبتر اينكه، شهباز شريف اكنون رييس دولتي است كه برادر بزرگترش، نواز شريف، زماني تا پاي جان در برابرش ايستاده بود. نواز شريف در هر سه دوره نخستوزيرياش با ارتش درافتاد و هر بار بهاي سنگيني پرداخت كرد.در سال ۱۹۹۸، وقتي جهانگير كرامت، فرمانده وقت ارتش، پيشنهاد داد شوراي امنيت ملي به قانون اساسي اضافه شود (به سبك تركيه، يعني دخالت رسمي ارتش در حكومت)، نواز شريف آن را زيادهخواهي خواند. چند روز بعد نواز او را مجبور به استعفا كرد؛ اولينباري بود كه در تاريخ پاكستان يك ژنرال، نه نخستوزير، در كشمكش سياسي هزينه ميداد. حالا در دوران شهباز شريف، ورق كاملا برگشته است.اگر عبارات مودبانه «مالكيت مشترك» و «تسهيل» را كنار بگذاريم، اين مدل تركيبي در حقيقت فقط پوششي براي يك واقعيت قديمي است كه دوباره سر برآورده: ژنرالها نمايش را اجرا ميكنند و غيرنظاميان فقط همراهي ميكنند. تنها تفاوت اينبار اين است كه پرده كنار رفته و صحنه براي همه كاملا روشن شده است.
روزنامهنگار