پاكستان ناميانجيگر است
پرهام پوررمضان
در سالهاي اخير، نقشآفريني ميانجيگرانه در روابط بينالملل به يكي از ابزارهاي مهم قدرت نرم كشورها تبديل شده است؛ ابزاري كه نيازمند ثبات داخلي، بيطرفي ژئوپوليتيكي، اعتماد بينالمللي و توانايي مديريت بحرانهاي منطقهاي است. پاكستان به عنوان كشوري مهم در جنوب آسيا، از نظر جغرافيايي و سياسي در موقعيتي قرار دارد كه ميتوانست بالقوه ميان كشورهاي آسيايي و ايالات متحده پيوند برقرار كند. با اين حال، بررسي شاخصهاي سياسي، امنيتي و منطقهاي نشان ميدهد كه اين كشور نتوانسته چنين نقشي را بهطور موثر بر عهده بگيرد. پيچيدگيهاي ساختار داخلي، روابط چندلايه با قدرتهاي جهاني و چالشهاي امنيتي باعث شدهاند كه ظرفيت ميانجيگري پاكستان با محدوديتهاي جدي روبهرو شود. در ادامه، دلايل اين محدوديتها با رويكردي تحليلي توضيح داده ميشود:
1- روابط ناپايدار سياسي و اقتصادي داخلي
پاكستان، كشوري كه در موقعيتي راهبردي ميان آسياي جنوبي، آسياي ميانه و خاورميانه قرار دارد و از نظر جمعيتي، نظامي و ژئواستراتژيك، ظرفيتهاي بالقوه قابلتوجهي دارد. با اين حال، در سالهاي اخير اين پرسش مطرح شده است كه چرا پاكستان نميتواند به عنوان ميانجي موثر ميان كشورهاي آسيايي و ايالات متحده عمل كند، بيثباتي ساختاري در سياست داخلي پاكستان از جمله جابهجايي مكرر دولتها، نفوذ نظاميان در فرآيند تصميمگيري و بحرانهاي اقتصاديدورهاي زيربناي ظرفيت اين كشور براي ميانجيگري را تضعيف ميكند. ميانجيگري موفق نيازمند اعتبار، پيشبينيپذيري رفتاري و ثبات نهادي است، در حالي كه پاكستان اغلب در حل مشكلات داخلي خود با چالش مواجه است. اين ناپايداري باعث ميشود بازيگران بينالمللي توانايي و وزن سياسي پاكستان را براي ايفاي نقشي بيطرفانه و پايدار زير سوال ببرند. از سويي ديگر جايگاه پاكستان در ژئوپوليتيك آسيا همواره موضوع توجه قدرتهاي جهاني بوده است؛ با اينكه از بسياري جهات به نظر ميرسد ميتواند چنين نقشي را بر عهده گيرد. بررسي تحليلي اين مساله نشان ميدهد كه عوامل ساختاري، سياسي، اقتصادي و امنيتي، همگي دست به دست هم دادهاند تا امكان ايفاي نقش ميانجي را براي اين كشور محدود كنند. در واقع، پاكستان نهتنها با چالشهاي داخلي و منطقهاي روبهروست، بلكه در چارچوب رقابت قدرتهاي بزرگ نيز در موقعيتي قرار گرفته كه بيطرفي آن از سوي بسياري از بازيگران پذيرفته نميشود. اين مجموعه پيچيده از عوامل، سبب شده است كه هرچند پاكستان يك بازيگر مهم منطقهاي است، اما نتواند نقش ميانجيگري در سطح بينالمللي را بهطور موثر بر عهده گيرد.
2- وابستگي راهبردي به چين
شراكت راهبردي پاكستان با چين، بهويژه در قالب «كريدور اقتصادي چين–پاكستان (CPEC) » و همكاريهاي گسترده نظامي، اين كشور را در مدار نفوذ سياسي پكن قرار ميدهد. چنين وابستگي موجب شكلگيري تصوري از عدم بيطرفي پاكستان در مسائل منطقهاي ميشود. براي ايالات متحده و بسياري از كشورهاي آسياي شرقي كه با چين رقابت يا تنش دارند، كشوري كه در حوزه امنيتي و اقتصادي تا اين حد درگير با پكن است، نميتواند به عنوان ميانجي قابلاعتماد ايفاي نقش كند.
3- روابط پيچيده و گاه تنشآلود با امريكا
رابطه پاكستان و امريكا طي دههها همواره تركيبي از همكاري و بياعتمادي بوده است. از مشاركت امنيتي در دوره جنگ سرد و جنگ افغانستان گرفته تا اختلافنظرها درباره مبارزه با تروريسم، اين روابط هيچگاه به سطح اعتماد استراتژيك پايدار نرسيده است. اين پيچيدگي باعث ميشود امريكا نسبت به نيت و توانايي پاكستان در ايفاي نقش ميانجي بدبين باشد؛ زيرا اسلامآباد در مقاطعي سياستهاي متناقض و دوگانه نسبت به گروههاي مسلح و اهداف منطقهاي نشان داده است. يكي از اصليترين چالشها، تصور امريكا از «رفتار دوگانه» پاكستان در برخورد با گروههاي مسلح است. واشنگتن معتقد است پاكستان با برخي گروهها كه عليه منافع امريكا يا افغانستان فعاليت ميكنند، برخورد قاطع ندارد؛ در حالي كه اسلامآباد اين ادعاها را رد ميكند. اين موضوع يكي از بزرگترين منبعهاي بياعتمادي در روابط دو كشور است.نكته مهم ديگر اين است كه؛ برنامه تسليحات هستهاي پاكستان و نگرانيهاي امريكا درباره امنيت اين زرادخانه، از موضوعات حساس روابط دو كشور است. واشنگتن همواره نگران است كه بيثباتي داخلي يا نفوذ بازيگران غيردولتي تهديدي براي امنيت هستهاي باشد.
4- تنشهاي منطقهاي با همسايگان (بهويژه هند)
يكي از معيارهاي مهم براي ميانجيگري بينالمللي، برخورداري از تصويري بيطرفانه و روابط باثبات با كشورهاي كليدي منطقه است. در مورد پاكستان، اختلافات ديرينه با هند بر سر كشمير، رقابتهاي نظامي و عدم اعتماد متقابل، موجب ميشود بسياري از كشورهاي آسيايي كه روابط نزديكي با هند دارند، اسلامآباد را بازيگري بيطرف تلقي نكنند. اين تنشهاي ساختاري توان پاكستان براي ايفاي نقش همزمان ميان چند بلوك سياسي بزرگ را محدود ميكند.
5- نفوذ گروههاي مسلح و تصوير امنيتي منفي
فعاليت گروههاي شبهنظامي و شبكههاي افراطي در داخل پاكستان، بهويژه از دهه ۱۹۸۰ تا امروز، موجب شكلگيري نگرانيهاي امنيتي در سطح بينالمللي شده است. حتي با وجود اقدامات ضدتروريستي گسترده، تصوير بينالمللي پاكستان همچنان تحت تأثير سابقه حضور و فعاليت اين گروهها قرار دارد. اين موضوع اعتماد بازيگران جهاني بهويژه كشورهاي غربي به توانايي پاكستان براي مديريت بيطرفانه و پايدار بحرانها را كاهش ميدهد، زيرا ميانجيگري نيازمند مشروعيت اخلاقي، كنترل كامل بر سرزمين و توانايي جلوگيري از مداخله بازيگران غيردولتي است.
در نهايت گفتني است كه؛ ميانجيگري موفق در روابط بينالملل نيازمند مجموعهاي از شرايط ساختاري، از جمله ثبات سياسي داخلي، مشروعيت بينالمللي، بيطرفي راهبردي و توانايي اعمال نفوذ مثبت بر طرفينِ درگير است. پاكستان به دليل بيثباتي سياسي مزمن، مشكلات اقتصادي گسترده، تنوع مراكز قدرت در داخل كشور (بهويژه نقش ارتش در سياست خارجي) و فقدان انسجام نهادي، قادر نيست تصوير يك بازيگر باثبات و قابل اعتماد را ارايه دهد. اين عوامل موجب ميشود ديگر بازيگران منطقهاي و جهاني، قابليت پاكستان را براي مديريت پيچيدگيهاي يك فرآيند ميانجيگري طولانيمدت، محدود و شكننده ارزيابي كنند. در نتيجه، حتي اگر پاكستان بهطور رسمي تلاش كند نقش ميانجي را برعهده بگيرد، ضعفهاي داخلي و ساختاري آن مانع از شكلگيري اعتماد لازم براي پذيرفتهشدن در اين جايگاه ميشود. از سوي ديگر، موقعيت ژئوپوليتيكي پاكستان و وابستگيهاي راهبردي آن بهويژه در رابطه با چين و همچنين روابط پرتنش با امريكا بيطرفي اين كشور را از ديد ديگر قدرتها مخدوش ميكند. ميانجيگري نيازمند استقلال نسبي از بلوكهاي قدرت و توانايي تعامل يكسان با همه طرفين است؛ اما پاكستان در بسياري از موارد به عنوان بازيگري جانبدار يا دستكم وابسته تلقي ميشود. اين تصور با وجود تنشهاي مداوم با هند، مساله گروههاي مسلح و تصوير امنيتي منفي تقويت ميشود. بنابراين، پاكستان نميتواند با تكيه بر ميانجيگري، جايگاه بينالمللي خود را ارتقا دهد؛ زيرا فاقد «سرمايه اعتبار» و «سرمايه بيطرفي» لازم براي ايفاي چنين نقشي است، و ساختارهاي داخلي و منطقهاي آن اجازه نميدهند به سطحي از نفوذ و اعتماد برسد كه بتواند نقش ميانجي را به سكويي براي قدرتيابي تبديل كند.
پژوهشگر علم سياست