حسرت و دريغ
سعيد رجبي فروتن
اين روزها فيلم سينمايي «هايكپي» به كارگرداني و تهيهكنندگي علياكبر ثقفي در سينماهاي كشور اكران شده است. فيلم، افتتاحيه خوبي نداشته، اما مهمتر از ميزان فروش فيلم «هايكپي» و استقبال تماشاگران از آن، فراهم شدن حضور و هنرنمايي بازيگري از نسل بازيگران سينماي قبل از انقلاب است كه در دوران جواني خود، شمار زيادي فيلم بازي كرده و براي خود برو و بيايي داشت.
اسم و چهره او كافي بود تا عده زيادي راهي سالنهاي سينما شوند و گيشهها را داغ كنند. در كارنامه سينمايي مرتضي عقيلي فيلمهاي كمدي و جدي ديده ميشد. او بازيگري را به پشتوانه كسب تجربه در تئاتر شگرد داشت.
مرتضي عقيلي بعد از ۴۵ سال اجازه ظاهر شدن در برابر دوربين را يافت تا بار ديگر سياست ممنوعيت بازيگران قديمي از ادامه حضور در سينما مورد انتقاد قرار گيرد. عقيلي پيش از اين در سال ۱۴۰۰ در تئاتري به تهيهكنندگي پرويز پرستويي بازي كرده بود تا خاطرات حضورش در گروه نمايشي شاهين سركيسيان در دهه چهل خورشيدي برايش زنده شود. مرور كممهري در حق بازيگراني كه ديگر در بين ما نيستند، جز تاثر و تاسف حاصل ديگري در بين ندارد. خوشبختانه از اوايل دهه هفتاد با همراهي و مساعدت وزير وقت فرهنگ و ارشاد دكتر علي لاريجاني، زمينه بازگشت برخي چهرههاي سينمايي ازجمله ايرج قادري به سينما فراهم شد، اما پس از او اين سياست ادامه نيافت و وزرا و معاونان سينمايي پس از او محافظهكارانه پيگير برطرف كردن موانع موجود در مسير بازگشت ساير هنرمندان به ويژه آن عده كه در خانه خود - ايران - مانده بودند، نشدند.
با گذشت زمان هنرمندان پيش از انقلاب پا به سن گذاشتند و خيليها به ديار باقي شتافتند تا
صورت مساله از اساس براي حضور دوباره آنها در صحنه منتفي شود.
نكته جالب توجه آن است كه اگر بر پيشاني بسياري از عوامل سينماي پيش از انقلاب انگ فيلمفارسي خورده بود، در اين سالها بيحضور آنها سنت فيلمفارسي زنده و عينا قصه فيلمهاي گذشته بازآفريني شد، گيرم كه جاي فردين، ظهوري و همايون و ديگران را بازيگران تازهاي گرفتند.
«هايكپي» آگاهانه بنا را بر تداعي شمايل عقيلي در سينماي قبل از انقلاب گذاشته است تا بينندگان و تماشاگران سالمند و ميانسال با او تجديد خاطره كنند. چنين نگرشي سبب شده تا نسلهاي متاخر با فضاي فيلم همدلي مورد انتظار را نشان ندهند.
به نظرم در ادامه بايد با توجه به تواناييها و استعداد ذاتي عقيلي، تيپ كلاه مخملي او را فراموش كرد و بدون تكرار نقشهاي پيشين، فرصت تازهاي را براي او فراهم ساخت تا نقشهاي تازهاي را تجربه كند.
حسرت و دريغ از نبود هنرمندان قديمي به خاطر نقشهايي است كه هنوز بازي نكردهاند يا شخصيتهايي است كه ميتوانستند به زيبايي خلق كنند. البته اذعان دارم براي ابراز اينگونه نظرات دير شده است و جز تعدادي انگشت شمار از بازيگران قديمي كس ديگري از آنها در بين ما نيست و اگر هست قدرت و توان ايستادن در برابر دوربين را ندارد. حسرت وقتي دوچندان ميشود كه در برابر مهاجرت بيبازگشت فيلمساراني همچون بيضايي، نادري و فرهادي بيتفاوت باشيم و آنها را از ياد ببريم. معرفي فيلمهايي از سينماي ايران به اسكار ۲۰۲۶ به نمايندگي از ساير كشورها و پرچم آنها شايد در ظاهر پتانسيل سينماي ايران را نشان دهد، اما از سوي ديگر نشان از عدم اجماع و همدلي خانواده سينما در ايران و ديدگاه متفاوت برخي فيلمسازان با سياستهاي رسمي دارد.
در سالهاي گذشته اگر معرفي فيلمي از برادران محمودي به نمايندگي از سينماي افغانستان به اسكار توجيه داشت و آن را حمل بر افغانستانيتبار بودن آنها ميكرديم، اما همين توجيه براي سه فيلمسازي كه آثار آنها امسال مورد قضاوت آكادمي اسكار قرار ميگيرند، پذيرفتني نيست و خبر از فاصله و گسلي ميدهد كه در سطور بالا به آن اشاره شد. حضور فيلمسازان ايراني با پرچم كشورهاي ديگر مثل عرصه ورزش افتخاري به همراه ندارد و حس خوبي را در ايرانيها زنده نميكند.
زماني ميتوانيم نقطه پاياني بر اين حسرتها بگذاريم كه بستر فعاليت براي سينماگران با نگرشهاي متفاوت مهيا شود و مديران ارشد با سعه صدر و در چارچوب سياستهاي كلي ناظر بر فرهنگ و هنر كشور، به اعتلاي همهجانبه سينماي ايران انديشه كنند.