• 1404 يکشنبه 16 آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6208 -
  • 1404 يکشنبه 16 آذر

بلن؛ از خاموشي تا صدا

ساره بهروزي

فيلم «بلن» (Belén) يك درام حقوقي-تاريخي آرژانتيني است كه بر اساس كتاب Somos Belén نوشته آنا كورئا ساخته شده و در سپتامبر ۲۰۲۵ به نمايش درآمد. دلورس فونسي كه هم كارگرداني فيلم را برعهده دارد و هم نقش اصلي را بازي مي‌كند، از همان آغاز نشان مي‌دهد كه قصد روايت يك پرونده جنجالي را ندارد؛ بلكه مي‌خواهد آن را از زاويه‌اي انساني، آرام و بي‌تظاهر از دل تجربه يك زن بازگو كند.
داستان فيلم بر پايه پرونده واقعي زن ۲۴ ساله‌اي از استان توكومان شكل گرفته است كه نيمه‌شب با درد شديد به اورژانس بيمارستان مراجعه مي‌كند؛ در حالي كه نمي‌داند چه بر بدنش گذشته است. فيلم در همان دقايق ابتدايي، با لحني آرام اما تكان‌دهنده، نشان مي‌دهد كه چگونه بدن يك انسان پيش از درمان و حتي قبل از شنيده شدن صدايش وارد چرخ‌دنده‌هاي قضاوت نهادي مي‌شود. خيلي زود بلن با اتهام قتل جنين روبه‌رو مي‌شود؛ اتهامي كه براي خودش نيز مبهم و غيرقابل باور است.
يكي از سكانس‌هاي كليدي فيلم همين‌ جاست: بلن روي تخت اتاق عمل، گيج، بي‌رمق است كه چند پليس به اتاق وارد مي‌شوند و بدون توجه به وضعيت پزشكي‌اش او را متهم شناخته و به دستش دستبند مي‌زنند. اين صحنه نشان مي‌دهد كه او پيشاپيش «مقصر» فرض شده است.
نقل‌وانتقال قدرت در ميدان حقوقي در سكانس معرفي وكيل نخست بلن نيز روشن مي‌شود. وكيلي كه نه مي‌پرسد، نه شك مي‌كند و نه تلاشي براي درك وضعيت موكلش انجام مي‌دهد. از بالا حرف مي‌زند، روايت متناقض بيمارستان را بي‌چون‌وچرا مي‌پذيرد و حتي لحظه‌اي مكث نمي‌كند تا جايگاه طبقاتي، بي‌سوادي حقوقي و تكان عاطفي بلن و خانواده‌اش را در نظر بگيرد. در اين رابطه نابرابر، «سرمايه حقوقي» وكيل در برابر «بي‌سرمايگي» زن جوان قرار مي‌گيرد و تبعيض از همين ‌جا طبيعي جلوه مي‌كند.
از نظر پي‌ير بورديو، جامعه‌شناس فرانسوي، اين رفتار و منطق نه فقط محصول نيت افراد، بلكه نتيجه ساختارهاي پنهان قدرت در «ميدان» حقوقي است. ميدان جايي است كه كنشگران با انواع سرمايه‌ها (مالي، اجتماعي، فرهنگي و نمادين) بازي مي‌كنند و قواعد نانوشته‌اي بر اين ميدان حاكم است كه رفتارها را شكل مي‌دهد. هبيتوس، يعني همان مجموعه عادت‌ها و طرز تفكر ناخودآگاه، باعث مي‌شود كنشگران، حتي بدون قصد بد در مسير بازتوليد قدرت مسلط قرار بگيرند و كساني كه سرمايه‌هاي كافي ندارند در موقعيت‌هاي ضعيف بمانند. اين همان چيزي است كه فيلم «بلن» به تصوير مي‌كشد: زنان طبقه پايين كه فاقد سرمايه‌هاي كليدي‌اند، چگونه در اين ميدان به‌ راحتي قرباني مي‌شوند.
روايت فيلم به شكلي هوشمندانه نشان مي‌دهد كه گاهي تغيير از لحظه‌اي بسيار كوچك آغاز مي‌شود. نقطه چرخش، ورود وكيل دوم-سولداد دِزا-است. دزا به‌طور تصادفي در راهروي دادگاه ماجراي بلن را مي‌شنود و تصميم مي‌گيرد پرونده را از وكيل تسخيري بگيرد. همين تصميم كوتاه، ميدان قدرت را براي لحظه‌اي مي‌لرزاند. دزا گوش مي‌دهد، شك مي‌كند و به ‌جاي پذيرش روايت رسمي سراغ شواهد خاموش ‌شده مي‌رود. او خيلي زود درمي‌يابد كه پرونده پزشكي بلن ناقص است؛ گزارش‌ها با هم همخواني ندارند و بخش‌هايي از آن متناقض يا تحريف شده‌اند.
فيلم در ادامه يكي از انساني‌ترين صحنه‌هاي خود را روايت مي‌كند: ديدار دِزا با بلن در زندان. او نه‌تنها به بلن مي‌گويد: «تو مقصر نيستي، قرباني‌اي»، بلكه يك دستبند دستباف و كتابي به او مي‌دهد كه روايت زنان ديگري با تجربه‌هاي مشابه در آن ثبت شده است. اين هديه ساده، آغاز شكل‌گيري همبستگي است؛ همبستگي‌اي كه فقط ابزار حقوقي نيست، بلكه پلي ميان رنج فردي و آگاهي جمعي است.
در لحظاتي مهم، دِزا و همكارش براي گرفتن نسخه كامل پرونده از دادگاه به ‌شدت با مقاومت روبه‌رو مي‌شوند. گويي دستگاه قضايي آرژانتين نمي‌خواهد شفافيت ايجاد شود. وقتي سرانجام پرونده را به دست مي‌آورند، تناقض‌ها يكي‌يكي آشكار مي‌شود و سازوكار بازتوليد بي‌عدالتي را روشن مي‌كند. لحظه‌اي كه يك كنشگر با استفاده از سرمايه حقوقي و اجتماعي خود، ساختارهاي پنهان قدرت را به چالش مي‌كشد.
فيلم سپس نشان مي‌دهد كه مبارزه دِزا فقط به دادگاه محدود نمي‌شود. او به ميان مردم مي‌رود، با خانواده بلن صحبت مي‌كند، در برنامه تلويزيوني حاضر مي‌شود و كاري مي‌كند كه روزنامه‌ها درباره پرونده ‌بنويسند. دِزا با همين حضور اجتماعي، سرمايه حقوقي‌اش را به سرمايه نمادين تبديل مي‌كند؛ سرمايه‌اي كه مي‌تواند ساختار سكوت را بشكند و پرونده‌اي خاموش را به موضوعي عمومي و مطالبه‌گرانه تبديل كند طوري كه ساختار قدرت آرژانتين را به چالش مي‌كشد و جامعه را به صحنه مطالبه حقوقي وارد مي‌كند. در اين مسير، فيلم لايه ديگري از همبستگي را به تصوير مي‌كشد: همبستگي خانوادگي.
همسر دِزا در برابر تهديدهاي ناشي از پرونده به او جمله‌اي مي‌گويد كه ستون حمايتي فيلم را شكل مي‌دهد: «من خانه را ترك نمي‌كنم. تا آخر كنارت مي‌مانم. همين خشونت‌ها (شكستن پنجره خانه، نامه تهديدآميز و...) يعني مسيرت درست است.» همچنين پدر دزا كه در اين مسير موافق كنش‌هاي دخترش است. اين حمايت‌ها، يادآوري نقش سرمايه عاطفي در كنشگري زنان است؛ سرمايه‌اي كه بسياري از روايت‌هاي حقوقي را ناديده مي‌گيرند، اما براي ايستادگي ضروري است.
فيلم «بلن» تا پايان ميان دو سطح رفت‌وآمد مي‌كند: تجربه انساني زن جوان و سطح اجتماعي جنبشي كه آرام‌آرام شكل مي‌گيرد. همبستگي مردم، گروه‌هاي محلي و فعالان زنان كه پرونده بلن را از سكوت بيرون مي‌كشد. همان‌طور كه در واقعيت نيز رخ داد، اين همبستگي در نهايت چهار سال بعد به تغيير قانون در آرژانتين منجر شد.
در نهايت روايت «بلن» يادآوري مي‌كند كه بي‌عدالتي هميشه با صداي بلند به ميدان نمي‌آيد، اما عدالت اغلب با يك تصميم كوچك آغاز مي‌شود، تصميمي كه اگر در دل جامعه شنيده ‌شود، مي‌تواند مسير قانون را براي هميشه تغيير دهد و از خاموشي به صدا برسد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون