اين همه بيمسووليتي هنگام توفانها!
جعفر گلابی
هفته گذشته دو موضوع توجهها را به خود جلب كرد و از هر دو حاشيههاي بسيار پديد آمد. حادثه دلخراش براي خانواده معاون رييسجمهور و اقدام تحسينبرانگيز او در اهداي اعضاي بدن فرزندش در كنار جنجال يك مناظره پيرامون نحوه وفات دختر پيامبر اسلام (ص) اگرچه هيچ ارتباطي با يكديگر نداشتند ولي حقايق مهم و مشتركي را به جامعه گوشزد كردند. وقتي رييسجمهور وراي معيارهاي جناحي براي مديريت مصرف انرژي، آقاي سقاب اصفهاني را به معاونت خود برگزيد، موجي از مخالفتها برخاست و برخي منتقدان با نام او هم كلنجار رفتند تا سوژه به دست آمده را از دست ندهند! اما هنگامي كه آن حادثه پيش آمد سكوتي حكمفرما شد و گويي برخي منتقدان متوجه شدند كه تند رفتهاند و در انتقاد خود جانب انصاف و ادب و عدالت را رعايت نكردهاند. البته بديهي است كه وقوع حاثه براي خانواده آقاي اصفهاني در سقم و صحت انتصاب رييسجمهور و شخصيت و كاربلدي معاون انتخاب شده هيچ دخالتي ندارد، ولي در چنين مواقعي اگر كسي راه خطا رفته، انگيزههاي ناصواب داشته است با سرزش وجدان خود روبهرو ميشود. آيا اين ماجرا باعث خواهد شد كه از اين پس در انتقادهايمان جانب اخلاق را رعايت كنيم و مقبول افتد كه با هياهو چيزي درست نميشود و فقط به پايههاي استحكام و عواطف و شؤون انساني جامعه ضربه ميخورد؟ اما ازسوي ديگر امسال در سالگرد شهادت حضرت زهرا (س) ابتدا زمزمههايي آغاز شد كه ماجراي برخورد با آن بانو را مورد تشكيك قرار ميداد و سپس مناظرهاي صورت گرفت و عجيب آنكه بيشتر آن قسمت از مناظره منتشر شد كه موضوع شهادت را به كلي نفي ميكرد. البته روشن است كه در هر موضوع مجال بحث و گفتوگو مبارك و لازم است ولي باتوجه به اوضاع خاص كشور فعلا سوژهسازي و جنجالآفريني تا نقطه خطر هم پيش ميرود. هر دو موضوع نشان از مشكلات عميق در جامعه و موقع ناشناسي بسياري از صاحبان تريبون و رسانهداران است.
ما از يك جنگ بزرگ با ۳۲ كشور بيرون آمدهايم و تحت شديدترين تحريمهاي تاريخ بهسر ميبريم. در كنار اينها با خشكسالي مواجهيم كه به تنهايي ميتواند يك كشور را به زانو در آورد. وارث انواع ناترازيها هستيم كه از سالها پيش به وجود آورده شدهاند چندانكه اگر قضاوت كنيم كه برخي از آنها خصوصا مديريت معكوس نگهداري از منابع آبي عمدي بودهاند، اغراق نكردهايم. در چنين شرايطي چه بسيار كه افراد مختلف در معركهسازي پيشقدم ميشوند و حتي زخمهاي كهنه را سر باز ميكنند! اگر از تئوري توطئه در هر موضوع استفاده حداكثري نشده بود اتفاقا در زمان حال است كه بايد چراغ به دست به دنبال منشا اين همه بيمسووليتي بگرديم و سرچشمه برخي غائلهسازيهاي بيمورد را شناسايي كنيم. اگر بنا بر مجادله محوري باشد و از فرط آرامش خسته شدهايم! نه تنها در تاريخ اسلام و نه تنها در تاريخ ايران و نه تنها در مسائل سياسي و مشكلات مرزي بلكه در دعواي صدها روستاي حيدري، نعمتي ميشود ورود كرد و سرخوشانه به تلاطمها دامن زد. واقعا به جز در زمانهاي خاص و عبرتآموز در كدام كشور و كي شاهد بودهايم كه در كنار توفانهاي تند، نخبگان و چهرههايي آستين بالا بزنند و مسالهسازي كنند و نسبت به حوصله جامعه حساس و مسوول نباشند؟ اگر در انتقاد از انتصاب آقاي رييسجمهور خطوط احترام و ادب و انصاف رعايت ميشد قطعا شرمندگي بعدي پيش نميآمد، اگر صاحبان فضل و مطالعه نحوه وفات زهراي مرضيه را به محافل حوزوي محدود ميكردند بازتاب گناهآلود اسائه ادب و توهين و قذف هم نميداشت. وقتي از سوي عالمان و صاحبان قلم از سهو لسان و تندي قلم عبور ميشود ديگر چه انتطار داريم كه يك طنزپرداز شاهنامه را به سخره نگيرد و چند هنرمند نمادهاي ايران باستان را سنگباران نكنند؟! بر ماست كه در هر گوشهاي و بر سر هر موضوعي ايران و تهديدهايش را دردنظر آوريم و به جاي كينهآفريني و اختلافسازي و التهابجويي همه مساعي خود را در جهت رفع مشكلات اصلي و عبور از بحرانهاي تحميلي و طبيعي و خودساخته كنيم. ما جامعه مهربان و مسووليتشناس و اخلاقمحوري داريم با اين حال در شرايط سخت امكان پرخاش و تنش و مجادله وجود دارد و بايد ازسوي نخبگان مديريت شود. كساني كه خود بخشي از مشكلات ميشوند، نخبه نيستند و اگر هوش و ذوقي دارند متعهد به منافع كشور و مردم نيستند.