نواي جاودان و ممتاز
مهدي نوعي
در آسمان پرستاره موسيقي اصيل ايراني، نامهايي هستند كه نهتنها با آثارشان كه با روح و جانِ هنر اين مرز و بوم عجين شدهاند. پرويز ياحقي، نوازنده چيرهدست و آهنگساز نابغه، بيترديد يكي از درخشانترين اين ستارههاست. جاي تامل دارد كه بدانيم او كه بود و نواي ويولنش چه گفت كه پس از گذشت دههها، هنوز روح و جان شنوندگان را مينوازد؟ ياحقي، متولد 31 شهريور 1314 در تهران، از همان كودكي، نواي ويولن را به جان خريد. شاگردي نزد استادان بزرگي چون ابوالحسن صبا و حسين ياحقي (دايي هنرمند و بزرگوارش) ذوق ذاتي او را نمايان ساخت. او بسيار زود، نهتنها به عنوان يك نوازنده، بلكه به عنوان هنرمندي كه صاحب نوايي متمايز است، در عرصه موسيقي ايران شناخته شد. آنچه نوازندگي ياحقي را ممتاز ميكرد، تنها تكنيك فوقالعادهاش نبود؛ بلكه «احساس» بود. او با ويولن سخن ميگفت، ميگريست، عشق ميورزيد و شور ميآفريد.
پرويز ياحقي اولين برنامه نوازندگي خود را در سن 11 سالگي به عنوان نوازنده خردسال در راديو انجام داد كه اين برنامه به مدت 4 سال تداوم داشت و بعدها به دعوت داوود پيرنيا در سال 1336 در برنامه گلها حضور پيدا كرد و برنامه شماره 168 را در مايه دشتي اجرا كرد. اما ياحقي فقط يك نوازنده نبود. او يكي از موفقترين آهنگسازان دوران طلايي موسيقي ايران نيز به شمار ميرود. تصنيفها و آهنگهاي ماندگاري كه براي خوانندگان بزرگ همعصرش ساخت، گواه اين ادعاست. «ساغر شكسته» با صداي مرضيه، «اي اميد دل من كجايي» با صداي غلامحسين بنان، «من و خاموشي» با صداي داريوش رفيعي، «غمزده و سكوت غم» با صداي الهه و دهها اثر ديگر، هركدام حلقهاي از زنجيره درخشان كارنامه هنري او هستند. او در خلق ملوديهايي كه بر جان مينشينند و در حافظه جمعي يك ملت ثبت ميشوند، استادي كمنظير است. درباره دورههاي نوازندگي پرويز ياحقي نيز بايد گفت كه او دورههاي مختلفي را طي كرد: دوره اول بين سالهاي ۱۳۳۵ تا 1344 شكل گرفته و داراي اين ويژگيها است: ارايه مطلب در قالب جملات ملوديك بسيار غني، استفاده از آرشههاي مختلف بهويژه تأكيد بر آرشه كوتاه، توجه به تمام تكنيكها و مقدورات ساز ويولن، استفاده از تحريرهاي آواي متكي به اصالت هنري گذشتگان موسيقي، ساختن چهارمضرابها و آهنگهاي دلنشين بر اساس گوشههاي مهجور موسيقي ايراني مانند شوشتري بوسليك (تصنيف بيداد زمان در بوسليك) نمونه مناسبي است از توانمندي و نبوغ كمنظير استاد در اين فن است. دوره دوم بين سالهاي ۱۳۴۴ تا 1360 با اين مشخصات شكل گرفت: ايجاد ضربهاي متنوع و ساختن قطعات مختلف بر مبناي آن، ابداع كوكهاي مختلف و جديد براي ويولن، بروز خلاقيت شگفتانگيز در ساخت قطعات و چهارمضرابهاي بسيار پرقدرت، ريتميك و سرشار از مطالب نو و غيرتكراري. مثلا اگر در اين دوره ١۰۰ برنامه در دستگاه شور اجرا شده باشد، تمامي مطالب و جملات متفاوت بوده و در هر كدام مطلبي نو، ارائه شده است. البته اين ويزگي تقريبا در هر سه دوره مكتب استاد مشاهده ميشود. انتقال حالات احساسي خاص موسيقي ايراني در نواختن گوشهها با ايجاد و استفاده از تكنيكهاي منحصر به فرد، مانند ويبراسيونها، نالهها و كرشمههاي مختلف و استفاده صحيح و بجا از انواع پوزيسيونهاي گوناگون ساز ویولن با توجه به الزامات موسيقي ايراني و ويژگيهاي خاص آن. دوره سوم از سال ۱۳۶۰ به بعد شكل گرفت و متعلق به دوره آخر عمر اوست؛ در اين دوره استفاده از آرشههاي گوناگون بهخصوص تأكيد به آرشههاي بلند و كشيده بر اساس تكنيك جهاني نوازندگي ويولن، نواختن آرشههاي استكاتوي بسيار ظريف با نوك آرشه كه حالت رقص آرشه روي سيم را تداعي ميكند و يكي از متعلقات و نوآوريهاي سبك سوم است. توجه بيشتر به دستگاههاي مهجور موسيقي مانند نوا و راست پنجگاه و همچنين اجراي برنامههاي مركبنوازي با مدگرديهاي زيبا و دقيق. پرويز ياحقي در سال ۱۳۴۵ صداي خانم افتخار ددهبالا را كشف كرد، صدايي با قدرت و وسعت بينظير كه نام هنري مهستي را برايش انتخاب كرد و يكي از نتايج آن گلهاي ۴۲۰ بود كه يكي از قويترين آثار موسيقي ايران در دستگاه چهارگاه با كلام بيژن ترقي رقم خورد و در اصل مهستي به خواننده پرويز ياحقي معروف شد. اما يكي از فراز و فرودهايي كه هنرمندان با آن دست و پنجه نرم ميكنند به طور طبيعي زندگي شخصي آنها و تاثيرش در هنرشان است. در دنياي موسيقي ايران، كمتر همكاري هنرياي را ميتوان يافت كه به اندازه ازدواج پرويز ياحقي و حميرا، دراماتيك، پرحاشيه و در عين حال، اثرگذار بوده باشد. اين پيوند - كه بيش از يك ازدواج ساده بود - يك «اتحاد هنري» كمنظير را رقم زد كه حاصل آن خلق برخي از ماندگارترين آهنگهاي موسيقي عامهپسند ايران است. پرويز ياحقي، نابغه ويولن و ملوديساز بيبديل، در اوج شهرت و شكوه هنري خود قرار داشت كه با حميرا آشنا شد. ياحقي نهتنها همسر حميرا شد، كه معلم، مربي و آهنگساز انحصاري او نيز بود. او با درك كامل از قابليتهاي صوتي حميرا، براي او ملوديهايي ساخت كه تا ابد با نام او گره خوردند. از جمله اين آهنگها ميتوان به «هديه عشق»، «مرا نفريبي»، «بهار نو رسيده» و... اشاره كرد. اين زوج هنري، نمادي از يك دهه پرشور از موسيقي ايراني بودند. كنسرتهاي پرشور و پرطرفدار آنها، صفحههاي پرفروش و حضور هميشگي در راديو و تلويزيون، آنها را به يكي از معروفترين زوجهاي هنري ايران تبديل كرده بود. با اين حال، مانند بسياري از داستانهاي عاشقانه هنري، اين پيوند نيز پايدار نماند و پس از مدتي در سال 1353 با جدايي آنها به پايان رسيد. اما آنچه از اين اتحاد به جا ماند، يك ميراث غني موسيقايي بود. اين نابغه موسيقي ايران، 11 بهمنماه ۱۳۸۵ چشم از جهان فروبست، اما نواي ويولن سحرانگيز و ملوديهاي ماندگار او، همچنان در فضاي هنري ايران زنده است.