بازگشت فاشيسم در قرن بيست و يكم!
حميد روشنايي
اروپا تلاش بسياري كرد تا پس از جنگ جهاني دوم مانع از بازگشت فاشيسم شود اما اكنون به نظر ميرسد اين عارضه سمي در بطن دموكراسي، در حال رشد و نمو در امريكاست. آنچه اين روزها در واشنگتن و كاخ سفيد در جريان است، دهه 30 قرن بيستم در قاره سبز را به ياد ميآورد. اگر بپذيريم كه فاشيسم، واكنشي افراطي به بحرانهاي دنياي مدرن و شكست نخبگان سياسي سنتي بوده است و اين ايدئولوژي با وعده نظم، قدرت ملي و ثبات به قدرت رسيد، اكنون كه جهان در حال بيثباتي و بحران دوران گذار است، ميتوان گفت كه زمينههاي ظهور يك فاشيست جديد فراهم شده است. فاشيسم را به تماميتخواهي، رهبري كاريزماتيك و اقتدارگرايانه، مليگرايي افراطي، ضدليبراليسم و دموكراسي، ضدسوسياليسم، خشونتطلب و نظاميگرا، كنترل رسانهها و اقدامات پوپوليستي، اقتصاد دولتي با ظاهري سرمايهداري، ايجاد دشمن مشترك براي اتحاد ملي، ميشناسند. اين ويژگيها بود كه آلمان و ايتاليا را در قرن بيستم عليه ساير كشورهاي اروپايي تجهيز كرد و جنگ جهاني دوم را به وجود آورد. شرايط جهان در زمان پيدايش فاشيسم نيز قابل ملاحظه است: در اروپا آثار جنگ جهاني اول هنوز پايان نيافته، تحقير آلمان از معاهده ورساي فراموش نشده، بحران اقتصادي 1929 همچنان سايهاش را بر سر جهان حفظ كرده، قدرتهاي بزرگ نظامي همچون ژاپن در حال شكلگيري و كشورهاي مهمي مانند چين در ضعف بوده، انگليس و فرانسه همچنان خسته از جنگ اول و شوروي درگير مسائل داخلي به خصوص صنعتيسازي استالين بودهاند و امريكا نيز به دوران انزواي خود بازگشته، نهادهاي بينالمللي مانند جامعه ملل درنهايت ناتواني بودهاند و... اما شرايط كنوني چگونه است؟ اروپا در جنگ اوكراين گرفتار آمده و احساس ترس و زبوني در مقابل روسيه هويدا شده، چين در حال اوجگيري و تبديل شدن به يك ابرقدرت است در عين حال بحران تايوان روبه افزايش بوده، اسراييل علاوه بر غزه و فلسطين، منطقه خاورميانه را به آتش كشيده و كشورهاي سوريه، لبنان، يمن، ايران و حتي قطر را مورد حمله قرار داده، امريكاي لاتين درگير اتهامات واشنگتن درخصوص مواد مخدر است و ونزوئلا، كلمبيا و حتي برزيل ممكن است به اين جنگ كشيده شوند، احتمال درگيريهاي منطقهاي مانند تايلند با كامبوج، آذربايجان و ارمنستان و... وجود دارد، حوثيهاي يمن درياي سرخ را ناامن كردهاند و ن و...)، ناسيوناليسم افراطي، استفاده از خشونت سياسي (در داخل و خارج) كنترل رسانهها، ميباشد. ترامپ علاقه بسياري به نظاميگري، پوپوليسم و نمايش قدرت دارد آنچه كه در نظام نازيسم آلمان و فاشيست ايتاليا به خوبي مشاهده گرديد. اما آنچه امكان دارد مانع از پيدايش هيتلري جديد در جهان گردد، سيستم دموكراسي امريكاست. يعني قانون اساسي آزاد و مدني اين كشور كه در آن، انتخابات شهرداري و فرمانداريها، كنگره و سنا آزاد برگزار ميشود و دو حزب بزرگ يكديگر را خنثي ميكنند و همچنين قدرت نظام قضايي ميباشد كه ميتواند احكام و دستورات رييسجمهور را لغو و در مقابل آن بايستد هر چند قضات توسط خود رييسجمهور تعيين شده باشند. با اين وجود يادمان باشد كه فاشيسم از درون دموكراسي و كشورهايي برخاسته كه نهادهاي مدني و آزاد داشتهاند ليكن فاشيستها توانستهاند به نحوي آنها را سركوب يا در كنترل بگيرند و از مسيراصلي خارج نمايند. در هر صورت خطر شكلگيري يك راهبرد جديد فاشيستي براي جهان دور از ذهن نيست و اگر كشورها در مقابل هژموني آقاي ترامپ نايستند، ممكن است جهان آينده شاهد جنگ جهاني ديگري باشد كه در آن كشورهاي بسياري درگير آن گردند. متاسفانه اتحاديه اروپا عليرغم داشتن برخي توانمنديها تاكنون نشان داده كه همچنان پيرو برادر بزرگتر خود است و در حال باج دادن ميباشد و حتي به صداي اعضاي خود مانند فرانسه نيز وقعي نمينهد...