زيست - سياست معا صر به روايت شعر
موسي زنگنه
مجموعه شعر «يك پر براي دو بال» چندي است كه توسط نشر الماس قرمز به بازار كتاب وارد شده است. اين كتاب، اولين مجموعه شعر اسماعيل مسيحگل است و من سعي ميكنم از چند زاويه به بررسي و واكاوي شعرهاي آن بپردازم.
در اغلب شعرهاي اين مجموعه با زباني
استعاري-تصويرگرا مواجه هستيم كه پيوندهايي ميان عناصر محلي جنوب ايران و هدفهاي محتوايي شعر برقرار ميسازد. جملات شعر كوتاه و سادهاند و اين ويژگي ريتمي خاص به شعر ميبخشد. شاعر با استفاده از كلماتي ملموس و بومي، فضاي حسي و فرهنگي خاصي را ايجاد كرده است و شعرها با تكرار برخي واژگان و عبارات، موسيقي دروني ايجاد ميكنند. گاه ارجاعهاي تاريخي مانند اشاره به حوادث خونين سال ١٩٨٢ لبنان و كشتار بيرحمانه صبرا و شتيلا، بار سياسي-انساني شعر را افزايش داده و درونمايه را به سمت اين مضامين ميكشاند. اشاره به حوادث صبرا و شتيلا به نوعي يادآور شعر سعدالصباح، شاعر كويتي هم هست كه اتفاقا از سكوت شاعران در كشتار صبرا و شتيلا انتقاد كرده بود.
در مجموع از ديدگاه زباني ميتوان گفت كه شعرهاي اين مجموعه با بهرهگيري از زباني ساده و استعاري توانسته است ميان فرهنگ محلي و مسائل انساني پيوند ايجاد كند. القاي حس شيريني در عباراتي مانند خرماي شيرين جنوب يا شيره خرما در سطرهاي آغازين شعرِ اول كتاب و نيز تلخي حوادث صبرا و شتيلا، تضاد حسي زيبايي خلق ميكند كه از اين ديدگاه در كمتر شعري شاهد آن بودهايم.
مسيحگل در اين مجموعه تصاوير فراواني در هر شعر ارايه ميدهد كه اين به خودي خود مولفه ارزشمندي براي شعر به حساب ميآيد، اما گاه تصاوير در شعر تثبيت نميشوند. شايد با اضافه كردن سطري ديگر و صبورتر بودن براي رفتن به تصوير بعد ميتوانست در ساختار شعر حل شده يا رسوبشان دهد. اين تصاوير عمدتا عيني اما به غناي شعر افزوده است.
موضوع ديگري كه بايد به آن اشاره كرد بهرهگيري از نماد و اسطوره در شعر او است. نماد در شعر مسيحگل جايگاه ويژهاي دارد. بهرهمندي از نمادها در شعر عمق ايجاد ميكند و رازآلود و تأملبرانگيزش ميسازد و از روايت صرف كه ضعف عمده اغلب شعرهاي امروز است، دورش ميدارد.
نمادپردازي و اسطورهگرايي در ادبيات و به ويژه ادبيات امروز جايگاه ويژهاي را داراست تا جايي كه مقالات متعددي در اين خصوص نوشتهاند كه اگر بخواهيم نمونههايي از آن را نام ببريم ميتوان به مقاله «دگرديسي نمادها در شعر معاصر» يا مقاله «نمادپردازي اسطوره دريا و همسانهاي آن در شعر امروز پارسي» اشاره كرد كه اين موضوع نشاندهنده اهميت بهكارگيري نمادها در شعر است. در اين مجموعه بارها و بارها از نماد بهره گرفته شده است. به عنوان نمونه پيرمردي كه به دنبال شكار نهنگ ميرود نمادي از انسانهاي باتجربهاي است كه هنوز در پي آرزوهاي بزرگند يا شكار نهنگ خود نمادي از دستاوردي ارزشمند و قابل تقدير است.
مسيحگل هيچگاه به ورطه شعار دادن و روايتگري صرف و كمعمق روي نياورده است و اين يعني دوري جستن از ابتذال شعري كه در بسياري از شعرهاي امروز موج ميزند.
در شعر مسيحگل يك گريز انتخابي از برخي هنجارها نمود عيني دارد و اين گريز گاه در ساختار، گاه واژگان و گاهي در محتوا شكل گرفته است. به عنوان مثال با تركيب مفاهيم ديني و عاشقانه مانند «عصر غيبت» يا «حوض كوثر» با احساسات عاشقانه و تنهايي در يك شعر و در قالب ساختارهاي نحوي متفاوت و جملاتي كوتاه و تركيب واژگاني غيرمعمول و گاه جسورانه، به هنجارشكنيهاي عامدانه نحوي دست زده است.
واژگان، متنها و ايدهها معمولا زاده جهانبيني و دريافت هستيشناسانه و البته شاديها و ناكاميهاي مولف خويشند. مثلا نوع مرگانديشي فروغ و شاملو متفاوت است. در فروغ اغلب تراژيك دروني است درحالي كه در شعر شاملو بيشتر سياسي و حماسي شكل گرفته است. مرگانديشي در اين مجموعه اما بيشتر خودخواسته و نماد رهايي است. در مورد هنجارشكنيهاي احساسي و بياني نيز نگرشهاي متفاوتي وجود دارد كه به عنوان مثال اگر درباره همان شاعران صحبت كنيم، فروغ با گذر از تابوها و بيپروايي در بيان زنانهترين احساسات و شاملو با ساختارشكني در وزن و نحو و زبان حماسي يا آتشي با طبيعتگرايي و تغزل و با چشمداشت ايجاد عمق و خلق تصاوير زنده با كمك تخيلي نيرومند، تراوشات خلاقانهاي را از چشمه جهانبيني گستردهاي كه داشتهاند، بر كاغذ ريخته و جاويد ساختهاند. در شعر مسيحگل اما محتوا در قالب زباني ساده و نمادين كه محصول زمانه او است و گاه با تصاوير هنجارشكن نيز همراه است، ارايه شده است.
از ديد محتوايي نيز شعرهاي اين مجموعه بارها و بارها از مفاهيمي مانند وحدت با هستي تا حس تنهايي، از اشتياق براي ماندگاري تا محروميت از سهمي عادلانه بهره گرفته است. اين مفاهيم هيچگاه در قالب روايت گنجانيده نشدهاند، بلكه در دل تصاوير متعدد متوالي بيان شدهاند تا جايي كه ميتوان اين ادعا را داشت كه شعرهاي اين مجموعه بر محور تصوير ميچرخند تا روايت. گاه در ميان تصاوير ارايه شده و حين گذار از يك تصوير به تصوير بعد شعريتي بينظير شكل ميگيرد:
«دختر نابينايي كه/روي سرو يادگاري مينويسد/براي گرفتن سايه اش/كه سهم دوندگان سياهپوست شد...»
در شعر مسيحگل تلاش ناخودآگاهي براي ايجاد عدالت و حمايت از حذف شدگان يا فراموش شدگان و مظلومان ديده ميشود و اين مفاهيم در دل تصاويري عيني كه همزمان بار سياسي، فلسفي و وجودي هم دارند ارايه شده است.
در شعرهاي اين مجموعه اغلب شعر توضيح نميدهد، بلكه نشان ميدهد و واگذار ميكند به مخاطب براي كشف كه اين نشانهاي از بلوغ در بيان شاعرانه است.
موضوعي كه در پايان بايد به آن اشاره كنم پردازش روانشناسانه شعرهاست. تقابل عناصر بومي جنوب يا نمادهايي از آنها در مقابل سرما و كوهستان و فضاهايي دور از دسترس طبيعت جنوب (با الهام از نظريههاي فرويد و يونگ) تقابلي مادرانه-پدرانه است. گرما و نخل و... معمولا نماد مادر (زهدان، تغذيه و حيات) است و جنوب محل ريشهها، جسم و عاطفه. اما سرما و كوهستان يادآور پدر (فرهنگ، قانون و تعالي) است و كوه به عنوان آرمان يا فراز روحي.
اين تقابل بيانگر سفري از دلبستگي مادري به سوي اصل پدرانه و آگاهي است و اين مفهوم خود فراگذشت از ناخودآگاه به خودآگاه يونگ را يادآور ميشود.