قباي گلِ مِنار
عباس عبدي
مجمع تشخيص مصلحت نظام كه قرار است مصالح نظام را بسنجد با دهها عضو كه اغلب نيز به نسبت خيلي پير هستند و با يك ساختمان مجهز و بودجه كلان و انواع كميسيونها و دبيرخانه مشغول فعاليت است و تاكنون هم كسي متوجه كاركرد موثر اين نهاد نشده، سهل است كه به جاي پرداختن به موارد اصلي تعيينكننده مصلحت نظام كه بالطبع هر از گاهي و برحسب ضرورت بايد تصميم بگيرند، تبديل به يك نهاد با كلي خدم و حشم شده است و به اموري ميپردازد كه هيچ تناسبي با اصل و منطق شكل گرفتن اين نهاد ندارد. نهادي كه بايد گرهگشايي از بنبستهاي كشور بر اثر موانع شرعي و حقوقي كند، در عمل خودش تبديل به يك گره اضافي و البته سفت و محكم ديگر بر انواع گرههاي تصميمگيري و سياستگذاري شده است. همين الان، جامعه ايران با انواع مسائلي مواجه است كه نيازمند رويكرد مصلحتگرايانه هم براي كشور و مردم و هم براي نظام است، ولي دريغ از يك اقدام و حتي دخالت حداقلي در اين موضوعات و به جاي آن به مواردي پرداخته ميشود كه در عمل تاريخ گذشته است. يكي از آخرين مصوبات آن تصويب لايحه CFT است كه پس از اجرايي شدن اسنپبك رخ داده است. اتفاقا پيام اين رفتار به غربيها اين است كه تا ما را تحت فشار قرار ندهيد، حاضر نيستيم كه چيزي را بپذيريم. ولي از عجايب اينكه معمولا زماني ميپذيريم كه اين پذيرش چندان كارايي ندارد و مصداق ضربالمثل قباي بعد از عيد است كه ميگويند به درد گلِ مِنار ميخورد (انداختن روي منار و نه پوشيدن) . تازه آقايان براي اينكه بگويند حرف ما يكي است، آن را هم به صورت مشروط ميپذيرند تا مبادا خداي ناكرده متهم به تغيير موضع انقلابي شوند! اين مساله در مجلس دهم (۷ سال پيش) تصويب شد، شوراي نگهبان تحت رويكرد بخشي از حكومت برخي لوايح مصوب از جمله CFT را رد كرد. ظاهرا حضور در اين كنوانسيونها را به غلط مانع تامين مالي «جبهه مقاومت» ميدانستند. به نظر ميرسد كه اكنون يا جبهه مقاومت از نظر آنان بلاموضوع يا منابع لازم براي تامين مالي كم شده است. جالب است كه كشورهاي غير غربي و مهم مثل چين و روسيه كه نزديك به ايران هم هستند، بارها متذكر شدهاند كه مساله ما فقط تحريمهاي امريكا نيست..
چرا اين كنوانسيونهاي جهاني را اجرا نميكنيد؟ برقراري متعارف و سالم مبادلات و روابط پولي و مالي و بيمهاي بينالمللي مستلزم پذيرش اين كنوانسيونهاست. حالا همه اينها هيچ؟ جالبتر و تاسفبارتر اين است كه براي عدم تصويب اين لايحه، چون از نظر عقل و منطق نميتوانستند دفاع كنند، از دين و اسلام مايه ميگذاشتند و برخي امامان جمعه آن را حرام و عدم پايبندي به قرآن معرفي ميكردند، حال كه تصويب شده، بالطبع مردم خواهند گفت اين چه مجمعي است كه ميتوان حرام را حلال كند؟ خب بقيه حرامها را هم دير يا زود حلال خواهند كرد.
در واقع با اين كار خود بيشترين ضربه را به دين ميزنند. جالب است كه يكي از حقوقدانان شوراي نگهبان در نقد وضع موجود ميگويد كه «چين با عروسك لبوبو، بازار اروپا را گرفته، ولي ما نتوانستيم دين اسلام را به جوانان منتقل كنيم.» خب! اسلام رسمي مورد نظر تاكنون چنين بود كه افراد صاحب صلاحيت و حتي متدين را به دلايل سياسي ردصلاحيت ميكنند، بعد چنين رفتاري با حرام و حلال خدا ميكنند. اين چه ديني است كه بتوان آن را به جوانان منتقل كرد؟ اگر منزجر نشوند، هنر كردهايد. جواني كه ميبيند، صدها ميليارد دلار خسارت به كشور زده شده است با اين عنوان كه پذيرش CFT خلاف شرع و حرام و مبارزه با قرآن است، حالا پس از تحمل اين همه هزينه و بدبختيها به راحتي تصويب و حلال ميشود، ميگويند، مشروط پذيرفتهايم، خب اگر پذيرش مشروط موثر است، همان ۷ سال پيش هم آن را مشروط ميپذيرفتيد. اگر بيفايده است، پس اصلا چرا شرطي را گذاشتهايد كه به معناي عدم پذيرش است؟
اين رفتارها شايد از نظر مقامات دولتي جاي تشكر داشته باشد (تشكر رييس شوراي اطلاعرساني دولت از مجمع) كه به همين حد هم رضايت دارند كه چيزي كه حرام شناخته ميشد، اكنون مصلحت اقتضا كرده كه حلال معرفي ميشود. ولي از نظر مردم جاي تشكر ندارد، چون بيدليل و غيرمنطقي و بدون رعايت مصلحت جامعه، حلال و حتي واجب را قبلا حرام كرده بودند و تاكنون هزينههاي زيادي را به مردم و جامعه تحميل كردهاند و بايد پاسخگو باشند. فراموش نكنيم اين فقط يكي از دستاوردهاي مشترك شوراي نگهبان و مجمع تشخيص مصلحت است، تقريبا در همه زمينهها همين گونه تصميم ميگيرند.