• 1404 سه‌شنبه 6 آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6175 -
  • 1404 سه‌شنبه 6 آبان

عاشقانه‌اي در هم‌نشستِ با سياست و تاريخ

نسيم خليلي

چند سال پيش‌تر اپليكيشن كتابخواني طاقچه با همكاري نشر بيدگل، مسابقه‌اي براي كشف استعدادهاي نمايشنامه‌نويسي تدارك ديد كه حاصلش خلق نمايشنامه‌هاي خوبي بود از جمله دايره چرخان مرضيه كريميان‌كاكلكي كه نشان داده است در داستان‌نويسي نيز دستي توانمند دارد. زبان و نثر كريميان‌كاكلكي در اين نمايشنامه بسيار پخته و پاكيزه و آميخته به يك تاريخ‌گرايي اديبانه و خوشخواني است كه مخاطب را تا انتها و با اشتياق جذب خودش مي‌كند مخصوصا اينكه نمايشنامه بر پاشنه مونولوگ‌ها مي‌چرخد و راويان، نقال‌هاي ماهري نمايانده شده‌اند كه تو گويي بر روي نقوش مرصع پرده‌اي باشكوه، نقلِ تاريخ معاصر و مشروطه‌خواهي و عشق‌ورزي مي‌گويند، نقل‌هايي نشسته بر صحنه‌پردازي‌هايي درست چيده شده مملو از صداي چرخ خياطي و پرهيب اتو ذغالي، قلم‌ني و عطر دواخانه‌هاي قديمي حكيم‌باشي‌ها. و در اين ميان مونولوگ‌ها نقد ناگفته‌هاي تاريخ هم هستند، از نقد استبداد رضاشاهي و روزنامه‌نويسي دستوري و سفارشي بگير تا نقد مشروطه‌چي‌هايي كه عدالت را رفته‌رفته به دست فراموشي سپردند. و اين همه گاهي از زبان نارنج كه زن خودساخته‌اي با رگ و ريشه قجري است رسته از سياست و خزيده در انزواي كارگاه خياطي‌اش، و گاهي هم از زبان آن ديگراني كه هر يك دستي بر آتش سركش مشروطه‌خواهي داشته‌اند و دل به نارنج هم سپرده بوده‌اند: اتابك سالاري، حكيم‌خان. و اين نقدها گاهي رخت جمله‌هاي قصار را هم بر تن پوشانده‌اند و بازي با واژه‌ها شده‌اند: «چكمه ميرِسياست كه از يه اندازه‌اي بلندتر شد، ميشه ميرغضب و تمام.» و زيباتر از اين، زيبنده شدن مونولوگ‌ها به شعرها و مثل‌هاست به فراخور آنچه كه راوي دارد مي‌گويد: «آبي به روزنامه اعمال ما فشان / بتوان مگر سترد حروف گناه از او» يا اينجا، اين ضرب‌المثل تركي كه چه خوش نشسته است بر نقل راوي ترك‌تبار قجري: «شنيدي لابد اين تركي مثلُ. ايل وار بير گونه دير. گون وار بير ايله دير. يه سالي هست كه يه روز مي‌ارزه؛ يه روزي هم هست كه قد يه سال مي‌ارزه. روز آزاديم از دست حكيم‌خان همچين مي‌ارزيد برام. قد يه سال.» و عاشقانه‌ها با خلاقيتي شيرين در هم‌نشستِ با سياست و تاريخ جلوه ديگري پيدا كرده‌اند بر حرير اين مونولوگ‌ها: «محمدعلي مي‌گفتن مرد كاره. باعرضه، باغيرت، رشيد، يه قامتي به قد و بالاي خود مشروطه داره! اصلا انگار خودِ مشروطه‌ است كه حلول كرده تو وجودِ با وجودِ محمدعلي.» و البته كه همه جا هم حلاوت اين هم‌نشست نيست بلكه گاهي نقل تاريخ به تلخي خود تاريخ است در مونولوگ‌هاي اين نمايشنامه: «روزگار ما عين يه دايره هميشه چرخونه. از اولين نقل مشروطه تا همين امروزِ روز چرخيديم دور خودمونُ برگشتيم همون سر خط. از فتح رسيديم به سقوط. از سقوط رسيديم به يه فتح تازه باز از نو... عين حكايت شاه تازه. مگه نه اينكه فرماندهي قزاق‌ها رو مي‌كرد واسه قجرا، حالا هم كه اون اومده انگار قاجار برگشته مثل وقتي كه مشروطه شد انگاري كه استبداد برگشت.» يا اينجا كه راوي از شرمساري قلم در برابر رنج مردم در روزهاي پسامشروطه سخن مي‌گويد: «اين روزا كه دوباره عريضه‌نويسم كردن به يه جايي از درد آدما كه مي‌رسم از شنيدنش شرمم مي‌ياد. انگار كه قلم هم شرمش بياد، مي‌ايسته و نمي‌نويسه.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون