• 1404 يکشنبه 18 آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6185 -
  • 1404 يکشنبه 18 آبان

فيروزه اميرمعز در سالروز درگذشت بنيانگذار برنامه گل‌ها از همكاري خود با او مي‌گويد

«گل‌هاي رنگارنگ» بعد از پيرنيا پژمرده شدند

اين گوينده نام‌آشنا و پيشكسوت مي‌گويد با گذشت چهار دهه از مهاجرتش به بلژيك هنوز دلتنگ راديو، پيرنيا و گل‌هاي ايران است

 وحيد استرون

11 آبان سالروز درگذشت داود پيرنيا، بنيانگذار برنامه «گل‌ها» بود. مردي از خانداني كه در تاريخ ايران معاصر دست به كار امور سياسي و علمي بودند. پيرنيا برنامه موسيقايي راديو تهران و بعد از آن راديو ايران را پايه‌گذاري كرد و البته فهرستي از خاطره‌انگيزترين آثار، حاصل توليد اين برنامه‌ها بود كه حالا از او برجاي مانده است. تمايل ذاتي داود پيرنيا، به موسيقي، ادبيات ايران و علاقه‌اش به گل‌هاي باغچه عمارت مشيرالدوله، سبب شد كه او در مدت سه دهه، برنامه گل‌ها را مديريت كند. در طول اين سه دهه، صدها ترانه و تصنيف ماندگار در قالب برنامه‌هاي گل‌هاي جاويدان، رنگارنگ، گل‌هاي صحرايي، برگ سبز و يك شاخه گل خلق شد كه ثمره تهيه‌كنندگي او در همكاري با نصرت‌الله معينيان، رييس وقت راديو و ده‌ها گوينده، نوازنده و خواننده بود؛ هنرمنداني كه با مديريت پيرنيا، براي اجرا در اين برنامه شوق و اشتياق وافري داشتند. گويندگان اصلي اين برنامه‌ها «روشنك»، «آذر پژوهش» و «فيروزه اميرمعز» بودند. اميرمعز كه بيش از 4 دهه در خارج از وطن، در كشور بلژيك زندگي مي‌كند، در سال ۱۳۳۶، به دعوت محمدعلي زرندي كه صداپيشه و مدير استوديو دوبلاژ سانترال بود، براي نخستين‌بار در يكي از فيلم‌هاي هندي به‌ جاي يك كودك، چند ثانيه صحبت كرد. خودش درباره اين تجربه مي‌گويد: «روزي كه براي اولين‌بار به استوديو رفتم، از ديدن ژاله علو و ناصر ملك‌مطيعي شگفت‌زده شده بودم و همان زمان به استعدادي كه در صدايم نهفته بود، پي بردم.» در سال ۱۳۴۱ فيروزه اميرمعز درخواست كتبي خود را براي گويندگي به راديو ارايه داد و قرار بر اين بود كه تنها در صورتي كه يكي از گويندگان راديو استعفا داد، شانس ورود و همكاري با راديو را به دست بياورد و جايگزين آن نيرو باشد. در پاييز سال ۱۳۴۲، در حالي كه به‌ شدت بيمار بود و از نظر روحي هم وضعيت مناسبي نداشت، هنگام خروج از ساختمان راديو ميدان ارگ، نگهبان به او اطلاع داد كه داود پيرنيا، بنيانگذار برنامه گل‌ها، مي‌خواهد او را ببيند. اين ديدار، نقطه عطف زندگي حرفه‌اي فيروزه اميرمعز بود. پيرنيا به او گفته بود: «دخترم، امسال براي اولين‌بار روز مادر را جشن مي‌گيريم و برنامه‌اي ويژه براي اين مناسبت در نظر داريم. از شما مي‌خواهم گويندگي اين برنامه را انجام دهيد.» با وجود گرفتگي صدا، پيرنيا اصرار داشت كه او حتما در اين برنامه حضور داشته باشد. سرانجام، برنامه‌اي به نام «به‌ يادم گريه كن مادر» در برنامه يك شاخه گل شماره ۲۵۳ با صداي عبدالوهاب شهيدي و همراهي پرويز ياحقي اجرا شد. اين برنامه در واقع نقطه آغاز فعاليت حرفه‌اي او در گل‌ها بود و مسير زندگي‌اش را تغيير داد. با اينكه سال‌ها بعد برنامه‌هاي متعددي اجرا كرد، اما معتقد بود كه اين نخستين اجرا، بهترين اجراي او در برنامه گل‌ها بوده است. گفت‌وگو با فيروزه اميرمعز را در ادامه بخوانيد.

   ‌طي سال‌ها همكاري با مرحوم پيرنيا، چه توصيفي از ايشان مي‌توانيد داشته باشيد؟

فقط مي‌توانم بگويم كه در چشمانش عشق به هنر موج مي‌زد. انساني تحصيلكرده و مهربان بود كه با وسواسي مثال‌زدني گويندگان را انتخاب مي‌كرد. او به ‌خوبي تشخيص مي‌داد كه كدام شعر يا متن براي صداي كدام ‌يك از ما مناسب‌تر است. بيشتر اجراهاي من در برنامه‌هاي «گل‌هاي رنگارنگ»، «برگ سبز» و «يك شاخه گل» بود.

  ‌رابطه شما با ديگر گويندگان برنامه گل‌ها چگونه بود؟ 

دكلمه كردن چند بيت شعر زمان زيادي از ما نمي‌گرفت. جناب پيرنيا يا منشي ايشان با منزل ما تماس مي‌گرفتند و من در زمان مشخص براي ضبط به استوديو مي‌رفتم. شعرها را مي‌خواندم و ضبط مي‌شد، اما اگر نظر ايشان جلب نمي‌شد، دوباره خوانده مي‌شد. بارها پيش آمد كه ضبط انجام شد، اما به دليل حساسيت و دقت خاص جناب پيرنيا، دوباره تكرار شد. در اين ميان، چندين بار خانم روشنك و آذر پژوهش را در حياط راديو ديدم. به‌طور كلي فضاي برنامه بسيار صميمي بود؛ نه حسادتي وجود داشت و نه كينه‌اي در ميان افرادي كه در آنجا كار مي‌كردند، بود.

  ‌بسياري معتقد بودند راز موفقيت برنامه گل‌ها در همين دوستي‌ها و صميميت‌ها نهفته بود كه پيرنيا ميان هنرمندان برجسته‌اي كه با اين برنامه همكاري داشتند، ايجاد كرده بود؛ نظر شما چيست؟

بله، درست است. برنامه گل‌ها تاثير عميقي بر دل‌ها مي‌گذاشت. با اينكه تركيبي از شعر و موسيقي بود، اما هيچ‌ كدام از برنامه‌هاي مشابه، از‌جمله شعر و موسيقي، هيچ‌ وقت نتوانستند به محبوبيت و جايگاه آن برسند.گل‌ها حدود نيم‌ساعت از راديو پخش مي‌شد. اولين اجراي اين برنامه روزهاي جمعه، بعد از اخبار ساعت ۲، يعني از ساعت 2:30 تا ۳ بود. همچنين، در شب‌ها نيز پس از خبر شب پخش مي‌شد و بعد از آن برنامه داستان شب روي آنتن مي‌رفت. تقريبا هر ماه يك قسمت جديد از اين مجموعه ساخته مي‌شد. در يكي از قسمت‌هاي ويژه كه به مناسبت سال نو پخش شد، چهار گوينده برنامه به مدت يك‌ ساعت در كنار هم اجرا داشتيم. در آن برنامه، من همراه خانم پژوهش، معيني و عظيمي حضور داشتم. اگر اشتباه نكنم، آن قسمت ۱۰۸ بود. اين صميمت به‌طور طبيعي تاثير خود را مي‌گذاشت.

  ‌خاطره خاص و جذابي هم از اين برنامه داريد؟

به ياد دارم يكي از برنامه‌هايي كه اجرا كردم، گل‌هاي رنگارنگ، شماره ۴۳۳ بود كه با صداي خانم حميرا پخش شد. نام اين برنامه «پشيمانم» بود. در دكلمه‌اي كه من اجرا كردم، چندين بار تكرار مي‌كردم: پشيمانم، پشيمانم، پشيمانم...برادرم كه دانشجوي دانشگاه شيراز بود، زماني كه با اتوبوس به تهران بازمي‌گشت، اين برنامه از راديوي اتوبوس پخش مي‌شد. ناگهان راننده با صداي بلند گفت: «به درك كه پشيماني! به جهنم كه پشيماني!» برادرم مي‌گفت: «چنان جا خورده بودم كه تا رسيدن به تهران با هيچ‌ كس حرف نزدم!» اين واكنش هميشه در ذهنم مانده است.

  ‌شما در زمان درگذشت زنده‌ياد داود پيرنيا گوينده اخبار و نخستين كسي بوديد كه اين خبر را از راديو اعلام كرد. از آن روز براي ما بگوييد. آن لحظه كه بنا شد خبر درگذشت مردي را بدهيد كه نقش مهمي در كار حرفه‌اي شما داشت، چه حسي داشتيد؟

بله، متاسفانه بايد بگويم روز عجيبي بود. تقريبا تمام اخبار را با بغض خواندم. ساعت ۷ صبح در استوديو حاضر شدم، بي‌خبر از اينكه شب گذشته بنيانگذار برنامه گل‌ها‌ دار فاني را وداع گفته است. وقتي كاغذ خبر را به دستم دادند تا درگذشت داود پيرنيا را اعلام كنم، شوكه شدم. بعد از ايشان، حبيب‌الله بديعي، رهي معيري و ديگران سرپرستي برنامه را برعهده گرفتند، اما پس از آقاي پيرنيا، گل‌هاي رنگارنگ پژمرده شد، شاخه‌هايش شكست و آن برگ سبزي كه با اشك‌هاي او سيراب شده بود، زرد شد؛ البته برنامه بايد ادامه پيدا مي‌كرد؛ هوشنگ ابتهاج با همراهي خانم فخري نيكزاد آن را با نام گل‌هاي تازه ادامه دادند. من و روشنك تنها چند اجراي كوتاه در اين مجموعه داشتيم؛ من در برنامه‌هاي ۶، ۲۰ و ۲۵ گل‌هاي تازه گويندگي كردم و خانم روشنك هم يك برنامه شماره ۱۰۰ را اجرا كرد. در ميان ما، آذر پژوهش بود كه حدود ۶۳ برنامه در گل‌هاي تازه گويندگي داشت. آقاي ابتهاج تمايل داشتند همكاري بيشتري با خانم نيكزاد داشته باشند. به‌طور كلي بايد عنوان كنم كه متاسفانه نبود آقاي پيرنيا باعث شد گل‌هاي تازه نه رنگ داشته باشد، نه عطر و نه آن زيبايي پيشين خود را.

  ‌در‌نهايت براي مخاطبان ما بگوييد كه بعد از انقلاب چه كرديد، شما استخدام راديو بوديد و بايد با شرايط جديد كنار مي‌آمديد، چه شد و چگونه اين راه را ادامه داديد؟

من تا سال ۱۳۶۵ در ايران بودم و در اين مدت دو بار از طرف راديو كلاس گويندگي برگزار كردم. پس از آن‌هم بازنشسته شدم و همراه با فرزندانم به بلژيك مهاجرت كرديم. با اين حال، دلتنگ راديو، پيرنيا و گل‌هاي ايران هستم. راستش اينكه مدت يك‌سال، هر شب خواب مي‌ديدم كه در استوديوي راديو هستم و برنامه اجرا مي‌كنم. هنوز هم آرزو دارم روزي دوباره ميدان ارگ و ساختمان قديمي راديو را ببينم؛ جايي كه آقاي پيرنيا در ميان ساختمان‌هاي آجري قدم مي‌زد و سيگار اشنو مي‌كشيد.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون