• 1404 يکشنبه 18 آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6185 -
  • 1404 يکشنبه 18 آبان

داستان‌هايي كه ماندگارند و ما را رها نمي‌كنند

حسن تهراني

فيلم «آنچه از تو باقي مانده است» انتخاب رسمي اردن براي اسكار، اثري خيره‌كننده و عميقا تاثيرگذار است كه صميميت احساسي را با حسي بزرگ از ضرورت فرهنگي در هم مي‌آميزد. از نخستين فريم، تماشاگر را در فضايي غوطه‌ور مي‌سازد كه در آن خاطره، هويت و واقعيت‌هاي تلخ آوارگي در تار و پود سينمايي شاعرانه و در عين حال گزنده تنيده شده‌اند. اين فيلم نه تنها اداي احترامي به سينماي اردن است، بلكه افق‌هاي آن را گسترش و نشان مي‌دهد داستان‌هايي كه از مناطق خاص ‌زاده مي‌شوند، مي‌توانند بار جهاني داشته باشند و با نيرويي شگرف از مرزها عبور كنند.
داستان در كرانه باختري اشغالي در دهه پرآشوب ۱۹۸۰ مي‌گذرد و سرگذشت نوجواني فلسطيني را دنبال مي‌كند كه زندگي‌اش ناگهان و براي هميشه دگرگون مي‌شود هنگامي كه در اعتراضات عليه اسراييل گرفتار مي‌شود. پيامد آن روز، نه تنها سرنوشت او، بلكه آينده خانواده‌اش را نيز تغيير مي‌دهد. در مركز اين داستان، مادرش «حنان» قرار دارد كه بار سنگين خاطره‌هايي تلخ را بر دوش مي‌كشد و رويدادها و انتخاب‌هايي را بازگو مي‌كند كه آنها را به اين لحظه سرنوشت‌ساز رسانده است. فيلم با گذر از بيش از هفت دهه، بدل به حماسه‌اي خانوادگي مي‌شود كه اميدهاي لرزان، فقدان‌هاي ويرانگر و مهم‌تر از همه نيروي شگفت‌انگيز بقا را روايت مي‌كند؛ حماسه‌اي كه هم قصه‌اي شخصي است و هم تاملي گسترده بر بهاي آوارگي انسان.
اين فيلم از توانايي چشمگيري در ايجاد تعادل ميان درام انساني ظريف و زمينه‌هاي سياسي و تاريخي گسترده‌تر برخوردار است. در قلب روايت، داستاني از عشق و پايداري نهفته است؛ سرگذشت مردماني عادي كه زندگي‌شان مدام در معرض آزمون نيروهايي فراتر از خودشان قرار دارد. با اين حال، به جاي تسليم‌ شدن در برابر يأس، شخصيت‌هاي «آنچه از تو باقي مانده است» تاب‌آوري و كرامتي آرام و قهرمانانه را به نمايش مي‌گذارند. كارگردان از زباني تصويري بهره مي‌گيرد كه هم شاعرانه و هم بي‌پرده است.آنچه «آنچه از تو باقي مانده است» را چنين قدرتمند مي‌سازد، پرهيزش از ساده‌سازي يا احساساتي ‌كردن موضوع فيلم است. قصه فيلم را با صبر و حوصله پيش مي‌برد و به سكوت‌ها و احساسات ناگفته همان اندازه وزن مي‌دهد كه به ديالوگ‌هاي فيلم. اين نحوه بيان خود بدل به نوعي فصاحت بيان تصويري فيلم مي‌شود، چراكه تخيل تماشاگر را به ‌كار مي‌گيرد. بازي‌هاي بازيگران فيلم نيز بسيار گيرا هستند: طبيعي، دقيق و به دور از تصنع. هر بازيگر چنان در نقش خود زندگي مي‌كند كه بيشتر به نظر مي‌رسد زندگي واقعي او را مي‌بينيم تا اجراي نمايشي. در سطح بين‌المللي، فيلم تحسين‌هاي فراواني برانگيخته و يكي از برجسته‌ترين حاميان آن خاوير باردم، بازيگر بزرگ سينماي امروز جهان است. حمايت زودهنگام او از فيلم، نه تنها تاييدي بر كيفيت آن، بلكه نشاني از اين است كه سينما مي‌تواند الهام‌بخش همبستگي ميان فرهنگ‌ها باشد. اين حمايت بعدها به همكاري رسمي بدل شد و باردم به همراه مارك رافالو به عنوان تهيه‌كنندگان اجرايي به پروژه پيوستند؛ اقدامي استثنايي كه تاثير و اهميت فيلم را در چشم‌انداز جهاني سينما نشان مي‌دهد. حضور آنها، نه تنها دستاورد فيلم را تاييد مي‌كند، بلكه صداي آن را رساتر مي‌سازد تا به گوش تماشاگراني برسد كه اگر چنين حمايتي نمي‌بود شايد هرگز به‌ تماشاي چنين اثري نمي‌نشستند. 
به عنوان نماينده اردن در اسكار، «آنچه از تو باقي مانده است» افتخار يك ملت را به دوش مي‌كشد، اما همزمان نمادي از دستاوردهاي سينماي معاصر جهان نيز هست. اين فيلم بدون از دست دادن اصالت خود، پلي ميان فرهنگ‌ها مي‌سازد و صدايي ارائه مي‌دهد كه هم بومي و هم انساني و هم جهاني است. اين يادآور والاترين رسالت سينماست: روايت داستان‌هايي كه ماندگارند و پس از پايان فيلم هم ما را رها نمي‌كنند.
قصه فيلم در مورد نوجواني فلسطيني است در كرانه باختري اشغالي كه در دهه ۱۹۸۰ زندگي مي‌كند و در تظاهرات عليه اشغالگران دستگير مي‌شود و سرنوشتش براي هميشه تغيير مي‌كند. اين واقعه نه به عنوان نمايش، بلكه به عنوان اجتناب‌ناپذيري روايت مي‌شود؛ دردي كه خانواده‌هاي بي‌شماري در منطقه آن را تجربه كرده‌اند. از آن لحظه، روايت در زمان به عقب و جلو گسترش مي‌يابد و با صداي مادر نوجوان، «حنان» هدايت مي‌شود؛ مادري كه شاهد انتخاب‌ها و فقدان‌هايي بوده است كه زندگي‌شان را شكل داده‌اند. يادآوري‌هاي او فيلم را به تاريخ‌نگاري چندنسلي بدل مي‌سازد؛ حماسه‌اي كه بيش از 70 سال اشتياق، تبعيد و بقا را در بر مي‌گيرد. شگفتي داستان نه در يگانگي، بلكه در آشنايي تراژيك آن است: گواهي براي خانواده‌هايي كه تاريخ‌شان با آوارگي تعريف شده، اما هرگز كرامت خود را تسليم نكرده‌اند.
حنان خود بدل به ستون اصلي اخلاقي و عاطفي فيلم مي‌شود. او نه به عنوان شخصيتي تراژيك براي جلب ترحم تماشاگر و نه به عنوان قديسي شهيدنما به تصوير كشيده نمي‌شود، بلكه انساني متفكر را مي‌بينم كه خودِ عمل يادآوري‌ سرنوشت ملتش به ديگران نوعي مقاومت و مبارزه است. كارگردان او را همزمان مسووليت مادر بودن و مورخ بودن مي‌دهد.
زبان زيبايي‌شناختي فيلم نيز اين توازن ميان تاريخ و روابط انساني را بازتاب مي‌دهد. فيلمبرداري ميان چشم‌اندازهاي وسيع آزاردهنده و نماهاي نزديك و ظريف در نوسان است: از مناظري كه پايداري زمين و ناپايداري ساكنانش را نشان مي‌دهند، از لرزش يك دست تا سكوت اتاقي پر از خاطره. كارگردان به ملودرام‌سازي پناه نمي‌برد و با صداقت كامل قصه‌اش را مي‌گويد.
 اين اثر در عين حال يادآور نئورئاليسم ايتاليايي است؛ همان‌گونه كه روسليني و دسيكا به زندگي عادي ايتاليايي‌ها در پس‌زمينه جنگ پرداختند، اين فيلم نيز به زندگي عادي تحت فشار واقعيت‌هاي سياسي مي‌پردازد. 
در نهايت اين فيلم همچون خاطره‌اي در ذهن تماشاگر مي‌ماند، همان‌گونه خاطره‌ها از مادري به فرزندش منتقل مي‌شود، يادآوري اين نكته به مخاطب فيلم كه حقيقت نه فقط در كتاب‌هاي تاريخ كه در سكوت‌ها و ناگفته‌ها نيز هك مي‌شود و اين بزرگ‌ترين دستاورد هنر است: بازگرداندن انسانيت به كساني كه تاريخ در پي محوشان بوده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون