به احترام گفتوگو
مرضيه نگهبان مروي
گاهي در زندگي، با آدمهايي روبهرو ميشوي كه فقط درس نميدهند، بلكه خودشان درسند. سالها پيش، من با يكي از آن آدمها آشنا شدم؛ مردي كه مفهوم «ارتباط» را از كتاب بيرون كشيد و در زندگياش معنا كرد؛ دكتر مهدي محسنيانراد.
آن موقع دانشجوي ادبيات بودم و واژه «ارتباط» برايم فقط يك واژه بود؛ اما روزي، وقتي براي مشورت در مورد پاياننامهام در مورد كتاب «شازده حمام» با چند استاد تماس گرفتم، هيچكس پاسخ نداد. طبيعي بود، ساعت كلاسشان بود. ولي يكي -دو ساعت بعد، گوشي زنگ خورد. آنطرف خط صدايي آرام و شمرده گفت: «شما با من كاري داشتيد؟»
اين تماس ساده، نخستين جرقه فهم تازهاي بود: ارتباط يعني پاسخ دادن. يعني ديدن ديگري. يعني اهميت دادن به پيام كسي كه شايد هنوز نميشناسياش.دكتر محسنيانراد فقط جواب تماس من را نداد، بلكه درِ گفتوگويي را باز كرد كه سالها بعد هم ادامه پيدا كرد؛ گفتوگويي كه هنوز در ذهن و دلم جريان دارد.
مدتي بعد قرار شد به منزلشان بروم. با خودم مجسمه دو كبوتر آبي گرفتم، هديهاي نمادين براي مردي كه از «بازار پيام» حرف ميزد.
پرندهها را روي لبه شومينه گذاشتم، پشت به هم. نيم ساعتي گذشت و استاد چند بار از اتاق بيرون رفت و برگشت. بعد بيهيچ كلام اضافهاي جلو آمد، آن دو پرنده را جابهجا كرد و گفت: «در خانه يك استاد ارتباطات، هيچ كس نبايد با كسي قهر باشد.
اينا بايد روبهروي هم باشن؛ بايد با هم گفتوگو كنن.»
آن لحظه هيچ كلاس و نظريهاي نميتوانست اينقدر دقيق مفهوم ارتباط را به من بياموزد.آن دو كبوتر روبهروي هم، تبديل شدند به استعارهاي از نظريه بزرگ او «بازار پيام». بازاري كه در آن، هركس هم فرستنده است و هم گيرنده؛ هيچ كس بالاتر از ديگري نيست، هيچ پيامي از بالا به پايين نميآيد. ارتباط يعني توازن، يعني گفتوگو، يعني «هم را ديدن» نه «تحميل كردن.»
امروز، ۱۸ آبان، تولد 80 سالگي دكتر محسنيانراد است. استادي كه براي نسل ما فقط نظريهپرداز ارتباطات نيست، بلكه خودش تجسم گفتوگو است. او يادمان داد ارتباط يعني حضور واقعي در برابر ديگري با احترام، با گوش دادن، با مهرباني.