گروه اجتماعي
چهارم آبان امسال و در آستانه برگزاري همايش «مخاطرات محيطي و امنيت ملي» يك نشست توسط كميته علمي اين همايش و با موضوع «ضرورت تدوين مقررات و دستورالعملهاي مخاطره فرونشست» برگزار شد كه علي بيتاللهي سخنران اين نشست علمي بود.
بيتاللهي، عضو هيات علمي مركز تحقيقات راه مسكن و شهرسازي، مشاور رييس سازمان حفاظت محيطزيست در امور فرونشست و عضو شوراي راهبردي ميراث فرهنگي با هدف كاهش خطرات فرونشست زمين است و طي سالهاي اخير و از نيمه دهه 1390، بارها درباره وسعت رو به افزايش پهنههاي فرونشستي و خطرات جدي اين افزايش هشدار داده است.
هفته اول شهريور، نماينده مردم اصفهان در مجلس خبر داد كه «قانون جامع فرونشست به زودي در مجلس تصويب خواهد شد» اما حرف بيتاللهي طي ماههاي اخير اين بوده كه اهمال 50 ساله درباره اهميت فرونشست و مخاطرات ناشي از آن، در حدي گسترده شده كه حالا فرونشست در ايران يك بحران جدي است. بحراني شدن وضع كشور بابت افزايش وسعت پهنههاي فرونشستي و سرعت گرفتن نرخ فرونشست، حتي مهمتر از اين است كه بابت اعداد فرونشست، به رتبه سوم جهاني رسيدهايم چون پهنههاي فرونشست، اينطور كه بيتاللهي ميگويد، حالا به زمين شهرها و مناطق مسكوني رسيده و در شهرهايي مثل اصفهان و شيراز كه بافت تاريخي ثبت شده در ميراث جهاني دارند، تهديدي براي ويراني ناگهاني آثاري است كه نه فقط متعلق به ايران، بلكه ميراث بشري هستند چنانكه به گفته اين كارشناس، «نيمي از مساحت بافتهاي تاريخي كشور و از ميان حدود ۶۳ اثر ثبت شده جهاني، ۲۷ اثر جهاني ايران در پهنههاي فرونشستي قرار دارند و در برخي از اين آثار و ازجمله، نقش رستم، محوطه تختجمشيد، ديوارهاي مسجد جامع اصفهان، ميدان نقش جهان و حدود 10 مسجد تاريخي در اصفهان، فرونشست زمين به سطح نيز رسيده است.»
بيتاللهي چندي قبل هم گفته بود كه «نرخ فرونشست زمين در ۱۸ استان كشور بالاي ۱۰ سانتيمتر در سال است و دومين استان از نظر نرخ فرونشست (با نرخ بالاي 30 سانت در سال) استان البرز است و جنوب غربي استان تهران با نرخ 22 سانت در سال، خراسان رضوي با نرخ حدود ۱۷ سانت در سال، گلستان و مرودشت استان فارس با نرخ بيش از ۱۵ سانت در سال و شهرهاي اصفهان و كاشان با نرخ بيش از ۱۵ سانت در سال در رتبههاي بعد هستند و در مجموع، در ۳۰ استان كشور (به جز گيلان) پديده فرونشست شناسايي شده و حتي در استانهايي مانند مازندران، آذربايجانغربي، اردبيل، آذربايجانشرقي و گلستان كه از نظر منابع آبي و نزولات جوي وضعيت نسبتا مطلوبتري دارند، اين پديده در حال توسعه جدي است.»
اين هشدارها در حالي نگرانكنندهتر ميشود كه بيتاللهي در همين نشست علمي از جاي خالي هرگونه ضابطه و قانون و بخشنامه پيشگيرانه انتقاد كرده بود و اين انتقادها را در گفتوگو با «اعتماد» هم مطرح ميكند و در جواب «اعتماد» درباره ارتباط امنيت ملي و فرونشست، تاكيد دارد كه تمام مخاطرات طبيعي و محيطي و بالاتر از همه اينها، فرونشست زمين كه يك پديده تدريجي اما با تاثيرات مخربتر است، آسيبهاي جدي به امنيت ملي كشور وارد خواهد كرد.
چهارم آبان، يك نشست علمي در حاشيه همايش مخاطرات محيطي و امنيت ملي ايران برگزار شد و شما سخنران اين نشست علمي بوديد. درباره چه موضوعي صحبت كرديد؟
موضوع صحبت من در خصوص ضرورت تدوين مقررات ملي فرونشست زمين براي كشور بود. طي 5 سال اخير بارها درباره فرونشست زمين صحبت كردهايم و اخيرا هم حداقل بيش از 10 بار از زبان رييسجمهور درباره ضرورت توجه به فرونشست شنيدهام كه ورود يك مقام عالي كشور به اين موضوع و درك اهميت آن، قابل تقدير است .
تا پيش از دولت چهاردهم، روساي جمهور توجهي به موضوع فرونشست نداشتند؟
من تا پيش از اين نشنيده بودم و با جستوجو در رسانهها هم ميبينيم كه آقاي پزشكيان، اولين رييسجمهوري است كه بارها درباره فرونشست صحبت كرده است. البته با توجه به تاكيدات چندباره خانم شينا انصاري (رييس سازمان حفاظت محيط زيست) در هيات دولت درباره اهميت فرونشست، توجه رييسجمهور هم به اين موضوع بيشتر شده است .
چرا خواستار تدوين مقررات ملي براي فرونشست زمين هستيد؟
دليل اصلي فرونشست در كشور ما، كاهش آب است. كاهش بارندگيها تا اين زمان از سال كه به نيمه پاييز رسيدهايم، عامل تشديدكننده فرونشست است. من به عنوان يك كارشناس، از عاليترين مقامات اجرايي انتظار دارم كه براي كاهش خطرات فرونشست، كاري انجام بدهند ولي بدون ضوابط و مقررات، هيچ كاري جز توصيه و پند و اندرز، ممكن نيست در حالي كه مقررات، پايه ارزيابي تخلفات و پيگيريها و اقدامات است ولي در حال حاضر، حتي يك بند مقررات و دستورالعمل و ضابطه براي فرونشست نداريم. پهنههاي فرونشستي در تمام كشور و در تمام استانها شناسايي و تبديل به نقشه كشوري شده است. اين نقشه نشان ميدهد كه در برخي نقاط كشور، فرونشست به بيش از 40 سانت در سال رسيده و كشور ما از منظر تنوع اعداد بالاي فرونشستي، رتبه اول جهان است چون در هيچ كشوري، پهنههاي مختلف فرونشست با مقادير بالا وجود ندارد. آيا روش آبياري در نقاطي مثل دشت ورامين يا جنوب غرب تهران و شهريار و اشتهارد و اصفهان و البرز كه نرخ فرونشست، بهشدت بالاست، با روش آبياري در ساير مناطقي كه نرخ پايين فرونشست دارند، متفاوت است؟ آيا مقرراتي داريم كه روشهاي كاهش مصرف آب براي نواحي فرونشستي را موكد كند؟ آيا مقرراتي داريم كه بر كشت محصولات كمآب بر در اين اراضي تاكيد كند يا نوع محصول كشت شده، روشهاي آبياري و حتي كنترل آبدهي چاهها در اين مناطق، هيچ تفاوتي با ساير زمينهاي پر آب و بدون مشكل فرونشست ندارد؟ ما ميدانيم كه بزرگترين شكاف فرونشستي ايران، در دشت نيشابور است و نرخ فرونشست در اين ناحيه بسيار بالاست ولي در همين منطقه، براي فعاليت بزرگترين كارخانه توليد فولاد شرق كشور، آن هم با آب بري بسيار زياد، مجوز صادر ميشود. آيا ضوابطي درباره منع صدور مجوز براي صنايع آب بر در پهنههاي فرونشستي داريم؟ آيا ضابطهاي براي ممنوعيت عبور لوله گاز يا نفت و ساير سرمايههاي ملي در پهنههاي فرونشستي يا عبور اين لولهها با تمهيدات مهندسي داريم؟ آيا در كلانشهرهايي مثل تبريز و مشهد و تهران و شيراز و كرمان و اصفهان كه نرخ بالاي فرونشست دارند، ضابطهاي براي توسعه شهري داريم؟ آيا براي اين كلانشهرها، ضابطهاي درباره محدود كردن جمعيتپذيري با هدف كنترل مصرف آب و جلوگيري از فرونشست داريم؟ آيا ضوابطي درباره فضاي سبز و نفوسپذيري شهري در شهرهاي با نرخ بالاي فرونشست داريم؟ امروز، در مناطقي با نرخ بيش از 20 سانت فرونشست در سال، مشابه مناطق با نرخ صفر يا بسيار كم فرونشست رفتار ميكنيم. چرا؟ چون هيچ ضوابط و مقررات و توصيه مصوب درباره فرونشست نداريم. كنترل فرونشست، نيازمند مقررات است و اگر ميخواهيم با اقدام و عمل، فرونشست ايران را مثل دشت توكيوي ژاپن و شانگهاي و اندونزي و تايوان و تگزاس، كنترل كنيم، بايد مقررات داشته باشيم چون كنترل فرونشست، با موعظه ممكن نيست و بايد الزاماتي در قالب ضوابط جدي، براي كل كشور و براي توسعه شهر، براي ساختمانسازي و مصرف آب و نوع كشاورزي و مكانيابي طرحهاي صنعتي لازمالاجرا شود. در غير اينصورت، حرفهاي ما فقط حرف است. درست است كه ما متخصصان از توجه كلامي رييسجمهوري به مساله فرونشست خوشحال ميشويم چون توقع ما همين است كه اين مساله مورد توجه روساي جمهور باشد ولي فرونشست، اتفاق آني و لحظهاي نيست. ما در تهران از اوايل دهه 80 متوجه شديم كه زمين در جنوب غرب تهران و در حوالي بزرگراه آزادگان با تقاطع اتوبان آيتالله سعيدي، سه متر نشست كرده و اين نشست در اين منطقه، تا امروز به بيش از 5 متر رسيده و نرخ فرونشست در منطقه 18 تهران، در دو سال اخير نسبت به دو سال قبل از آن، سه برابر شده چون فرونشست، يك اتفاق مستمر در طول زمان است. كنترل اين پديده، با اقدام لحظهاي ممكن نيست بلكه بايد مثل كشورهايي كه تجربه موفق در اين زمينه دارند، طبق ضوابط و مقررات پيش برويم تا بعد از 5 سال، بتوانيم بگوييم كه حالا در منطقه 18 تهران، نرخ فرونشست از 22 سانتيمتر در سال به 18 سانت و سال بعد به 15 سانت و سال بعد به 10 سانت كاهش يافته است. براي چنين هدفي، بايد مقرراتي داشته باشيم كه به تغيير دولتها و مسوولان وابسته نباشد بلكه مثل مقررات و ضوابط مقاومسازي در برابر زلزله، پايدار و مستمر و داراي ضمانت اجرا باشد در حالي كه هماكنون، چون هيچ مقرراتي درباره فرونشست نداريم، حتي قادر به قضاوت درباره قصور و حتي قادر به شناسايي مقصر هم نيستيم. من كه بهطور مستمر و به مدت 28 سال بر مساله فرونشست كار ميكنم، با بررسي تمام تجربيات جهاني، به اين جمعبندي رسيدم كه براي كشور ما، تدوين مقررات مربوط به فرونشست، مهم و اجراي اين مقررات، بسيار مهم است. با تدوين اين مقررات، تكاليف مسوولان دستگاههاي اجرايي مختلف مثل وزارت نيرو، وزارت كشاورزي، وزارت صنايع و معادن، وزارت راه و شهرسازي و شهرداريها، نه فقط براي تهران بلكه براي كل پهنه ايران مشخص ميشود. متاسفانه چون چنين مقرراتي نداريم، فقط حرفهاي خوب ميشنويم ولي در، بر همان پاشنه قديمي ميچرخد و تا به حال هم هيچ اقدامي صورت نگرفته كه بهترين شاهد اين ادعا هم، تداوم توسعه و افزايش نرخ فرونشست است. نتايج مطالعهاي كه براي جنوب غرب تهران انجام دادم، نشان ميدهد كه ظرف دو سال اخير، مساحت پهنه فرونشستي در اين منطقه 40درصد افزايش پيدا كرده و متاسفانه، وسعت پهنه فرونشستي با مركزيت جنوب غربي تهران در حوالي احمد آباد مستوفي، تا مناطق شهري تهران در حال گسترش است چنانكه حالا، منطقه 17 بهطور كامل در پهنه فرونشست قرار گرفته، 80 درصد منطقه 18 و منطقه 19 و حاشيههاي جنوبي منطقه 21 در پهنه اثر فرونشستي واقع شده و اين پهنه، در حال گسترش در جهات جنوب و شمال و شرق و غرب به سمت شهر است. در اصفهان و شيراز و كرمان و مشهد هم با همين وضع مواجهيم و دامنه فرونشست، به ميراث تاريخيمان رسيده و زمينهايمان، بر اثر فرونشست تخريب شده ولي متاسفانه، اقدامي براي كنترل فرونشست صورت نميگيرد. كنترل فرونشست به معناي توقف آبياري فضاي سبز يا توقف كشاورزي يا توقف انبوهسازي يا تعطيلي صنايع نيست. در ايام قديم، نياكان ما در اطراف درياچه اروميه انگور ميكاشتند چون تاك براي باردهي نيازي به آب ندارد و به همين دليل، اطراف درياچه اروميه، باغات انگور و تاكستان بود ولي در سالهاي اخير، تمام باغات انگور اطراف درياچه اروميه به سيبستان تبديل شد در حالي كه درخت سيب بايد حداقل دو بار در ماه آبياري شود وگرنه ظرف دو يا سه هفته، بر اثر تشنگي از بين ميرود. باغات سيب اطراف درياچه اروميه چطور آبياري ميشود؟ با حفر چاههايي كه آبهاي اشباع لايههاي زيرين را بهطور كامل خارج ميكند. نتيجه حفر اين چاهها چيست؟ آب به درياچه نميرسد، درياچه اروميه خشك ميشود، باغات سيب به تدريج در معرض گرد و غبار نمكي قرار ميگيرد، محصول اين باغات، بيكيفيت ميشود و توسعه ناپايدار رقم ميخورد. دليل اين وضع چيست؟ چون هيچ ضوابط و مقرراتي براي توسعه كشاورزي و نوع آبياري در مقابل فرونشست نداريم. امروز، دور تا دور درياچه اروميه، پهنههاي فرونشستي است چون ذخاير آب زيرزميني تخليه شده و زمين به مرحله نشست رسيده است. در بازديد اخيرم از بندر شرفخانه، ديدم كه زمين بندر بر اثر فرونشست شكاف خورده و عرشه پل راهآهن بر اثر فرونشست شكسته است. براي پيشگيري از چنين اتفاقي بايد چه ميكرديم؟ بايد نوع كشاورزي و باغداريمان را مطابق با كم آبي تغيير ميداديم تا كشاورزي ما پايدار باشد و زمين كشاورزي براي فرزندان و نوادگان ما هم بماند اما با اقداماتمان باعث شديم كه امروز در دشت ورامين و دشت مرودشت، حتي در عمق 120متري زمين هم آبي براي كشاورزي وجود نداشته باشد در حالي كه سالها قبل، در عمق 40 متري دشت مرودشت و دشت ورامين به آب ميرسيديم. حالا نه تنها در عمق 40 متري زمين دشت ورامين و مرو دشت، آبي وجود ندارد، دشت مرودشت در حال نشست است و اين نشست، حتما به نقش رستم و تخت جمشيد هم آسيب خواهد زد و نشست زمين در دشت ورامين هم يك خطر جدي براي مسير ريلي تهران به مشهد و همچنين خطوط انتقال نيرو به سمت جنوب كشور است. تمام اين مخاطرات، ضرورت مقررات كنترل فرونشست را به ما گوشزد ميكند در حالي كه حتي يك دستور العمل الزامآور در اين زمينه نداريم.
عنوان همايشي كه قرار است تا چند هفته آتي برگزار شود، مخاطرات محيطي و امنيت ملي است. فرونشست چه ارتباطي با امنيت ملي دارد؟
مخاطرات در سطوح و دامنههاي مختلف، ميتواند بهطور مستقيم و ملموس، امنيت ملي را به خطر بيندازد. با وقوع يك زلزله ويرانگر در تهران، حتما امنيت ملي خدشهدار ميشود. اگر اماكن مهم نظامي و امنيتي ما دچار حادثه شوند، حتما امنيت ملي هم به خطر ميافتد. اگر امنيت غذايي ما در اثر كمبود منابع آبي يا افت كيفيت آب، دچار مشكل شود، امنيت ملي هم به خطر ميافتد. بيتوجهي به مخاطرات محيطي، امنيت غذايي و حتي امنيت سلامت را هم به خطر مياندازد كه در نهايت به تهديدي جدي براي امنيت ملي تبديل خواهد شد. فرونشست زمين از دو منظر ميتواند امنيت ملي را تحت تاثير قرار دهد. در منظر اول، با افت سطح آبهاي زيرزميني و كاهش كيفيت آب، كشاورزي، كم بازده و تعطيل خواهد شد و امنيت غذايي را تحت تاثير قرار خواهد داد كه نتيجه آن، مخدوش شدن امنيت ملي است. در منظر دوم، فرو نشست زمين به مستحدثات واقع در سطح زمين هم آسيب ميزند كه يك حوزه از مستحدثات، امور نظامي و امنيتي كشور است كه آسيب به اين مستحدثات، بر امنيت ملي هم تاثيرگذار خواهد بود.
برخي مسوولان استاني به تازگي اعلام كردند كه نرخ فرونشست در نواحي اطراف شهرها و شهرستانهاي استان، متوقف شده. اين هشدار البته بارها مطرح بوده كه توقف نرخ فرونشست نبايد موجب خوشحالي باشد و اتفاقا، يك پيام بسيار نگرانكننده است چون توقف نرخ فرونشست، به معناي خالي شدن كامل آبخوان است. توقف نرخ فرونشست هم ميتواند امنيت منطقه را مخدوش كند؟
البته تا امروز در هيچ يك از پهنههاي فرونشستي كشور با توقف نرخ مواجه نبودهايم ولي كاهش سرعت يا توقف نرخ فرونشست امكانپذير است اما توقف نرخ فرونشست، سالها طول ميكشد و رخداد آني و سريعي نيست. كاهش سرعت يا توقف فرونشست زمين، يا به دليل اقدامات پيشگيرانه يا به دليل مرگ آبخوان اتفاق ميافتد. تجربيات موفق كشورها نشان ميدهد كه با اقدامات پيشگيرانه مثل كنترل برداشت آب، مسدود كردن چاههاي غيرمجاز، كاهش دبي چاههاي مجاز، تغيير نوع كشاورزي و نوع آبياري، مكانيابي صحيح براي طرحهاي صنعتي، جلوگيري از بارگذاري جمعيتي و نفوسپذير كردن سطوح شهري، ميتوان از افت سطح آبهاي زيرزميني جلوگيري كرد و با كمك به تغذيه آبخوان، ظرف يك تا دو سال، حتي سطح آب در لايههاي زيرين بالاتر ميآيد و در نهايت، نرخ فرونشست و سرعت فرونشست به تدريج كاهش مييابد و متوقف ميشود.
همانطور كه ميگوييد، كاهش نرخ فرونشست به شرط سرمايهگذاري و اقدامات موثر به دست ميآيد. در كشور ما كه هيچ اقدام پيشگيرانهاي صورت نگرفته، توقف نرخ فرونشست به چه معناست؟
شرط ديگر توقف فرونشست، اين است كه آبخوان به انتها رسيده باشد و زمين، تمام ذخاير آب را از دست داده باشد. در چنين وضعي، مثل تفالهاي خشكيده، در لايههاي زمين هم آبي وجود ندارد و اين لايهها، به آخرين حد تراكم ميرسد و سطح زمين، نشست ميكند. اين وضع، مرگ آبخوان است. آبخواني كه به مرگ ميرسد، ديگر قابل احيا نيست و اگر در ساليان آتي، دهها برابر مقدار كنوني هم بارندگي و نزولات جوي داشته باشيم، اينبارش امكان نفوذ به لايه متراكم را نخواهد داشت چون تمام خلل و فرج لايه متراكم، مثل زمين غلتك خورده، مسدود و نفوذ ناپذير شده و بنابراين، آب فقط در سطح زمين جاري خواهد شد كه در چنين وضعي، روان آب، مواد مغذي از سطح خاك را خواهد شست و دشتهاي حاصلخيز را به بيابانهاي لم يزرع تبديل ميكند كه مصداق اين وضع را در بسياري از زمينهاي رها شده بيحاصل كه زماني، بهترين دشتهاي كشور بودند، شاهديم. كاهش نرخ فرونشست به دليل مرگ آبخوان، هنر و موجب افتخار نيست چون مثل اين است كه جنگلي را به صورت زمين سوخته به آيندگان تحويل بدهيم. اگر مرگ آبخوان باعث كاهش نرخ فرونشست شده باشد، به اين معناست كه زمين ديگر چيزي براي از دست دادن نداشته و تبديل يك سرزمين به مكاني غير قابل سكونت، ستمي است كه در حق آيندگان روا داشتهايم آن هم در حالي كه امكانات اين سرزمين با گذر چند هزار ساله به دست ما رسيده ولي ما از اواسط دهه 1350 تا امروز، حدود 140 ميليارد متر مكعب آبهاي تجديدپذير را از دست داديم. آبهاي تجديدپذير، معمولا از طريق بارش و نزولات جوي جبران ميشود ولي چون ميزان برداشت ما بيشتر از ميزان تغذيه بوده، با كسري منابع آبهاي تجديدپذير مواجه شديم و ظرف 50سال، چنان به منابع چند هزار ساله آسيب زديم كه طبق پيشبيني من، بسياري از آبخوانهاي ما، حداكثر تا 10 سال آينده امكان استحصال آب دارند و پس از اين زمان، به آبهاي با شوري بسيار بالاي لايههاي تحتاني ميرسيم كه چنين آبي هم ارزش استحصال از عمق به سطح زمين ندارد چون موجب شورهزار شدن سطح خاك ميشود. امروز اغلب كلانشهرها و شهرهاي بزرگ و پرجمعيت ايران، در مجاورت پهنههاي فرونشستي قرار گرفتهاند در حالي كه پهنههاي فرونشست از شمال غرب مشهد و جنوب شرق شيراز و جنوب اصفهان و جنوب غرب تهران و شمال غرب كرمان در حال گسترش به سمت مركز شهرهاست و متاسفانه اعداد فرونشست در كشور ما، اعدادي بينظير در دنياست.
بعد از پايان نشست علمي مرتبط با اين همايش، با توجه به اينكه دستگاههايي همچون سازمان حفاظت محيط زيست و وزارت راه و سازمان پدافند غير عامل هم در برگزاري اين همايش سهيم هستند، آيا دعوتي از طرف دولت نداشتيد كه از شما راهكارهاي عملياتي براي اين هشدارها بخواهند؟
متاسفانه من در عمر كارشناسي خودم، به ياد ندارم كه دولتها دعوت به چارهجويي كرده باشند بلكه تمام اقدامات را ما با خواهش و تمنا و پيگيري به دولتها پيشنهاد دادهايم و متاسفانه، استقبال دولتها از پيشنهادات ما هم فقط به حرف محدود شده و با گذر زمان هم اين پيشنهادات به فراموشي سپرده شده است. متاسفانه بسياري از مسوولان ردههاي بالا، تا حدي ذهنشان درگير مسائل مختلف است و با كمبود وقت مواجهند كه حتي فرصت توجه به پيشنهادات مفصل را هم ندارند و رسيدگي به اين پيشنهادها را به مديران ردههاي پايينتر ميسپارند و البته گاهي هم، طرح اين هشدارها براي ما مسالهساز ميشود و مسوولان دولتي به ما گلايه ميكنند كه چرا با چنين حرفهايي، باعث ناراحتي مردم ميشويم.