• 1404 يکشنبه 18 آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6185 -
  • 1404 يکشنبه 18 آبان

گزارشی از چگونگی «تجارت و صنعت ابریشم‌‌بافی ایران» از عصر ساسانیان تا از بین رفتن آن در عصر قاجار و پهلوی - ۹

رونمایی از «امتیازنامه نساجی ۱۳۱۲ق.» پس از گذر ۱۳۵ سال سیاست سکوت و پنهان‌کاری

مريم مهدوي اصل ٭

اشاره -  لرد کرزن، روزنامه‌نگار، نایب‌السلطنه هند و وزیر امور خارجه انگلیس در کتاب «ایران و قضیه ایران»، با ترجمه وحید مازندرانی در سال ۱۳۵۰ش. درباره اقدامات انگلیس پیش از به پادشاهی رسیدن ملکه الیزابت اول که نخستین نامه برقراری ارتباطات سیاسی را به شاه طهماسب اول صفوی نوشت و در قسمت دوم همین گزارش با تیتر «امپراتوری شاه طهماسب اول صفوی از مهارت دروغگویی ملکه الیزابت انگلیس بی‌خبر بود»، به آن پرداختیم، نوشته است: «... سال ۱۵۵۳م. [۹۶۱ق.] سباستیان کابوت از ادوارد ششم فرمانی گرفت که اجازه مقدماتی پایه‌گذاری «کمپانی تجار پیشقدم در راه اکتشاف مناطق و قلمرو و جزایر و نقاط ناشناخته» باشد... [بعدها] چانسلر به داخله روسیه رفت و به دربار گراندوک مسکوی که همان ایوان واسیلاویچ مخوف باشد رسید و از طرف او مورد استقبال قرار گرفت و کمپانی مشترک انگلیس و روسیه یا مسکوی را اساس نهاد و به عزم تجارت از طریق خشکی و راه روسیه با سرزمین‌هایی که در مشرق و جنوب بحر خزر واقع شده بود اقدام کرد... ضمنا کمپانی درصدد برآمد که ایران را نیز در حوزه عملیات خویش قرار دهد و از این کار دو منظور در پیش داشتند: اول آنکه بر ولایات ابریشم‌خیز شیروان و مازندران و گیلان که در جهت شمالی و مجاورت 

بحر خزر واقع بود، دست یابند و چنان می‌نمود که این طریق چیرگی آسانی را بر پرتغالی‌ها میسر می‌گرداند، چون ایشان می‌توانستند این جنس گرانبها را فقط از حدود خلیج‌فارس خریداری و صادر کنند و بین آن دریا تا محل تولید این محصول صدها میل فاصله بود. دوم آنکه از راه ایران امکان دستیابی بر ذخایر مرموز هندوستان که از طریق دریا در دسترس پرتغالی‌ها افتاده بود از راه خشکی مقدور می‌نمود... .»

در حقیقت، عصر انعقاد معاهدات ننگین دوره فتحعلی‌شاه قاجار که از آغاز، حاجی ابراهیم‌خان کلانتر و جان مالکوم انگلیسی بنیان آ‌نها را گذاشتند تا عصر امتیازنامه‌های ننگین دوره ناصرالدین شاه قاجار، و همچنین نقشه راه خطی دستیابی به جاده باستانی ابریشم آبی از اقیانوس هند تا خلیج‌فارس و امتداد آن در رودخانه نیل با مرکزیت کانال سوئز در مصر؛ تمامی همراه است با تجزیه جغرافیایی، تاریخی، فرهنگی و تجاری امپراتوری ایران باستان و البته از طریق شیوع بیماری‌های مسری و فراگیر وبا، آبله‌مرغان و به ویژه طاعون اروپایی که در ایران ریشه بومی نداشته و امروز ما می‌دانیم، باعث کشتار دسته‌جمعی هنرمندان، صنعتگران و تاجران ایرانی شده است. سپس، انگلیس برای صنعتی کردن دستگاه‌های نساجی ایران همانند آنچه با هند کرده بود، پیشقدم می‌شود که این امر تقریبا همزمان است با شیوع بیماری «آفت کرم ابریشم» برای ریشه‌کن کردن مرکز تجارت جهانی ایران باستان با ارزش پول جهانی. 

بنابراین، بهترین توصیف از عملکرد «استعمار» به معنای آبادکردن کشور به ظاهر و غارت و چپاول آن در نهان و همچنین «استثمار» به معنای بهره‌برداری کردن از دسترنج دیگران (منبع: فرهنگ فارسی معین)، توسط انگلیس را می‌توان از قلم اریک فروم، روانکاو و اندیشمند آلمانی-امریکایی درکتاب «به نام زندگی» و با ترجمه اکبر تبریزی در سال ۱۳۹۹ش. بیان کرد که وی شاهد جنگ‌‌های جهانی اول و دوم و جنگ سرد بوده و به این سوال پاسخ داده که «انسان‌کیست؟» او در بخش پایانی این کتاب نوشته است: «... زشت‌ترین سائق، بیشتر، استثمار دیگران را با اتکا به قدرت خود است که همان آدم‌خواری، منتها تلطیف شده است... چرا کسی خواهان فلج ‌شدن دیگری می‌شود؟ پاسخ این‌ پرسش در عادت ‌آدمخواری نهفته ‌است که هنوز هم در جامعه ما [دنیای‌ غرب] وجود دارد. کسی ‌که دچار فلج ‌‌روحی باشد آسان‌تر از شخص ‌قوی استثمار می‌شود. آدم‌ قوی به ‌مقابله برمی‌خیزد، اما ضعیف چنین توانایی ‌را ندارد و اسیر قدرتمندان بدخواه است. هرقدر گروه‌ حاکم، مردم زیرسلطه خود را از لحاظ ‌روانی بیشتر فلج‌ کنند آسان‌تر می‌توانند آنان ‌را استثمار کرده و نردبان پیشرفت خود قرار دهند. چون آدمی از موهبت خرد برخوردار است، لذا می‌تواند تجربه‌های خود را توجیه و تحلیل ‌کرده و ببیند که کدام ‌یک وسیله تکامل یا عقب‌ماندگی اوست.... .»

گزارش تجاری سرکنسول ابوت انگلیسی پیش از شکل‌گیری امتیازنامه‌های ننگین

آزاده حیدری، در کتاب «نمایه‌نامه ‌تحلیلی ‌‌موضوعی سفرنامه‌های ترجمه ‌‌شده سیاحان ‌انگلیسی درباره‌ ایران»، درخصوص بیوگرافی کیث ادوارد ابوت نوشته است: «طی دهه‌های میانی قرن نوزدهم یعنی بین سال‌های ۱۸۴۱ و ۱۸۶۸م. کاری که کیث ادوارد ابوت، کنسول بریتانیا در تهران و تبریز (آخرین سال‌های حکومت محمدشاه قاجار تا اواسط حکومت ناصرالدین‌شاه قاجار) انجام داد در مقایسه با بیشتر همکارانش که علاقه به مسائل سیاسی و دیپلمات داشتند، متفاوت بود... طبیعت کارش چنین بود که او را وا می‌داشت درجهت حفظ و توسعه منافع تجاری بریتانیا تلاش کند... اما در ذات خویش، برای ادامه حیات اقتصادی تضعیف‌ شده ایران بود... .»

از همین‌ روی، ابوت در بخشی از کتاب «شهرها و تجارت ایران در دوره قاجار -گزارش کنسول ابوت از اقتصاد و جامعه ایران ۱۸۶۶- ۱۸۴۷م. [۱۲۸۳-۱۲۶۴ق.]» با ترجمه سید عبدالحسین ريیس‌السادات در سال ۱۳۹۶ش. نوشته است: «گزارش آقای ابوت پیرامون تجارت جنوب ایران ۱۴ فوریه۱۸۵۱م. [۱۲۶۸ق. اوایل حکومت ناصرالدین‌شاه قاجار] وزارت خارجه ۱۶۵/۶۰ - شهر کاشان... جایی‌که حدود سی‌ هزار سکنه دارد و مرکز اصلی ابریشم و دیگر تولیدات کارگاهی است که شهرت فعلی‌اش را مدیون آن و تولیدات کشاورزی بخش‌ها و مناطق وابسته‌اش است. اما تولیدات کارگاهی درنتیجه تجارت با اروپا که به تدریج به درون همه قسمت‌های قلمرو پادشاهی گسترش یافته تا خیلی از شاخه‌های صنعت داخلی را نابود یا ویران سازد، به سرعت کاهش یافته است. اگر گزارش‌هایی که ساکنان این شهر می‌دهند به حساب آید، کاشان پیش از این هشت‌هزار کارگاه خانگی بافت پارچه‌های ابریشمی داشته است؛ درحالی‌که به نظر می‌رسد الان فقط حدود یک‌دهم این عدد وجود داشته باشد. تولیدات کارگاهی درمنازل شخصی و کارگاه‌ها درحال ادامه حیات است. از حدود هشتصد دستگاهی که برای کارهای ابریشمی به کار گرفته می‌شود، صدتای آن برای مخمل ساده برجسته و زربافت است. بقیه برای بافت پارچه‌های ابریشمی گلدار و گل برجسته و نام‌های گوناگون دیگر است. کالاها عمدتا در داخل ایران و ولایت‌های حوزه قفقاز مصرف می‌شوند. بازارهای کاشان گسترده‌اند اما بدون جنس و کالا... اصفهان - تولیدات کارگاهی این شهر به مقدار زیادی، به همان دلیلی که تولیدات کاشان را تحت‌ تاثیر قرار داده، کاهش یافته است و ظاهرا پارچه‌های ابریشمی آن در حال‌ حاضر تنها حدود دویست کارگاه در استخدام دارد... تجارت با هند سابقه باستانی دارد و در یک دوره بسیار عظیم و درخشان بوده است. دلایل کاهش تدریجی آن تا زمانی که نفس‌های آخر را، درنتیجه اشغال شهر به وسیله افغان‌ها که در اوایل قرن گذشته رخ داد [امپراتوری شاه سلطان حسین صفوی] کشید، در یادداشت‌هایی است که مسافران مختلف اروپایی در ایران ضبط و ثبت کرده‌اند... یزد - این شهر مرکز اصلی تولید پارچه‌های ابریشمی، پنبه‌ای و دیگر تولیدات کارگاهی است. ازطریق بندرعباسی در خلیج‌فارس دارای تجارت بسیار پیشرفته‌ای با هند است... پارچه‌های ابریشمی و پنبه‌ای تولیدی آنجا دارای سرنوشتی مشترک با همین محصولات در جاهای دیگر است... اما اگرچه در مقدار کاهش داشته‌اند، هنوز از همان شهرتی برخوردارند که از قدیم به خاطر نمونه‌ها و بافت عالی از آن برخوردار بوده‌اند... در یزد چهل یا پنجاه فروشگاه است که اجناس فوق ساخت بریتانیا در آنها خرده‌فروشی می‌شود. کالاهای تجاری که از هند به این شهر می‌آورند در سطح مناطق مرکزی و شرقی ایران توزیع می‌شود و درحال‌حاضر حتی برای اصفهان نیز به‌صرفه‌تر است، برخی نمونه پارچه‌های انگلیسی را شعبه‌های اصلی تجارت با هند، تبریز و تهران و نیز با اصفهان اکنون در دست بازرگانان یزدی است؛ اما دیگر مناطق و جاهای مختلف مثل خراسان، فارس، همدان، کرمانشاه، قزوین، گیلان، مازندران، استرآباد و کرمان دارند به درون چنبره معاملات آن‌ها درمی‌آیند... .»

نامه‌ تاجری ایرانی از مصر به اصفهان 

درحالی‌که ما هنوز نمی‌دانیم دقیقا شیوع بیماری طاعون در ایران توسط کدام یک از کشورهای بیگانه غربی رواج یافته است، اما اسناد مصر از این حقیقت پنهان پرده برمی‌دارند. چنانچه در بخشی از نامه حاجی محمدحسن اصفهانی در شبین‌الکوم مصر به حاجی میرزا محمدصاحب تاجر مشکی اصفهانی در دارالسلطنه اصفهان، به تاریخ ۲۷ذی‌الحجه ۱۳۰۰ق. (۱۸۸۲م.)، با شماره راهنما ۱۱۴۰۸و برگ ۱۵ که درمجموعه میرزا فتاح گرمرودی و در مجموعه اسناد کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران موجود است، نوشته شده است: «ناخوشی سابق [طاعون] که در مصر بظهور رسیده بود از نصف شعبان الی نصف [ناخوانا] سنه ۱۳۰۰ [ناخوانا] خداوند رفع نموده الحال چندروزی که در روزنامه اهرام مینویسند [ناخوانا] در اسکندریه بظهور رسیده هر روزی بیست نفر الی سی نفر از این ناخوشی هلاک میشوند... خلاصه درخصوص [پنبه مصر] یقین قطعی بدانيد مادام که انگلیز [انگلیس] نشسته است [در مصر] کسی نخواهد خوب شد از روزی که قدم آنها بمصر رسیده کسی راحت ندیده و سال گذشته که حرب و جنگ بود [ناخوانا] صدهزار نفر در حرب هلاک شدند امسال که ناخوشی وبا بود [ناخوانا] هفتاد و شش هزار نفر [۷۶۰۰۰] باین مرض و ناخوشی هلاک شدند و هنوز آثار آن موجود است...»

همچنین، در بخشی دیگر از نامه حاجی محمدحسن اصفهانی در شبین‌الکوم مصر به حاجی میرزا محمدصاحب تاجر مشکی اصفهانی در دارالسلطنه اصفهان، به تاریخ ۵ ربیع‌الاول ۱۳۰۱ق. (۱۸۸۳م.)، با شماره راهنما ۱۱۴۰۸ و برگ ۱۶ که در مجموعه میرزا فتاح گرمرودی و درمجموعه اسناد کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران موجود است، نوشته شده است: «... اوضاع مصر جناب خدیو حضرت توفیق پاشا با استقلال و انگلیز [انگلیس] بر استقامت بهمانطوری‌که در هند کرده که شما میدانید... از بابت تجارت هرکاری کسادی خبر از نهایت که بقلم تقریر آن نمی‌آید خداوند خودش رحم فرماید همه این‌ها بجهه وجود انگلیزی[نگلیسی] در مصر...»

امتیازنامه نساجی ۱۳۱۲ ق. 

در فرهنگ لغت دهخدا و همچنین فرهنگ فارسی معین درباره معنای واژه‌های «امتیاز»، «امتیازنامه»، «امتیاز یافتن» و «امتیاز گرفتن» نوشته شده است: «امتیاز: جدا شدن از یکدیگر - امتیازنامه: اجازه‌نامه‌ای که دولت برای ایجاد کارخانه و استخراج معدن و انتشار روزنامه و غیر آنها به کسی می‌دهد - امتیاز یافتن: برتری یافتن - امتیاز گرفتن: اجازه احداث کارخانه یا استخراج معدن و یا انتشار روزنامه و مانند آن را از دولت گرفتن.» درحالی که دو سال آخر حکومت ناصرالدین شاه به عصر امتیازنامه‌های ننگین شهرت پیدا کرده، در متن ناقصی از سند «امتیازنامه نساجی ۱۳۱۲ق.» که در دارالخلافه حکومت ناصرالدین شاه و در اداره اسناد وزارت امور خارجه موجود است و به احتمال بسیار زیاد تاکنون در دسترس پژوهشگران و روزنامه‌نگاران کشور قرار نگرفته، نوشته شده است: «واضع الامضای این عریضه که به ‌تابعیت ذیمفخرت دولت ابدمدت ایران مباهی و یکی ‌از کمترین جانسپاران بندگان اعلیحضرت اقدس شاهنشاهی (ارواحنا له الفداء) می‌باشد [استجلاب] نظر عنایت متبوع مفخم خود را بر معروضات آتی‌البیان وسیله تقدیم بندگی و لازمه شرط پرستندگی بدان آستان عرش بنیان میداند.

فصل اول - امری روشن و حقیقتی بس مبرهن است که سطوت و حشمت دول همواره بسته به پیشرفت حرف و صنایع بوده. در هر ملکی که صنعت و حرفت مترقی است امور تجارت نیز بدان مرتبه با رونق است. مردمانش دولتمند و خوشگذرانند. ازین قبیل است ممالک بزرگ اروپا مانند انگلستان و فرانسه و غیره. همت ساکنان این ممالک همیشه بدین مصروفست [مصروف است] که انواع گوناگون و اجناس مختلف امتعه تجارتی را از خود مملکت درآورند و محصول صنعت خویش را در اطراف جهان منتشر سازند اغلب ایشان به دستیاری همت بلند بدین مقصود موفق می‌آیند. یکی از اسباب عمده این موفقیت حمایت دولت متبوع ایشانست [ایشان است] که این یکی از برای ارباب تجارت بهین مسند و مهین استناد گاهست. در زیر این بال حمایت که دولتهای بزرگ بر سر ارباب حرفت و تجارت می‌گسترانند و اقسام تسهیلاتی که بدیشان می‌نمایند چندین کارگاه‌ها از برای ترویج صنایع و اختراع بدایع بنا نهاده میشود و همه پیش میروند و مصدر ترقیات نمایان میشوند. مردم کسب ثروت می‌کنند و حکومت نیز بطریق طرح مالیات زیاد راه استفاده از ثروت عمومیه می‌جوید. چون از برای بنده جان نثار مجزوم و مسلم است که متبوع معظم اعلیحضرت شاهنشاه جمجاه و وزای [وزرای] ترقیخواه ایران را همواره حس بنده‌پروری و آمال ترقیگری رهبر حرکاتست و قدمی جز به نیکخواهی و رعیت بر نمی‌دارند و شب و روز در استکمال اسباب توسیع تجارت و صناعت وقت و اعتنا دارند با کمال افتادگی و تواضع از خاکپای عرش سامی بندگان اعلیحضرت اقدس پادشاهی در طلب امتیازی که مشتمل بر مواد ذیل است برمی‌آید.

فصل دویم در شرایط امتیاز -ماده اول- صاحب استدعای واضع الامضا تعهد میکند که در شهرهای طهران و تبریز و اصفهان و خراسان و شیراز کارخانجات پشم و فابریکهای ماهوت ‌سازی بنیاد نهد بشرطی که مصارف تاسیس و نفع و ضررش را خود متحمل شود. ماده دویم - هریکی از ولات عمومی این ولایات محض ترویج این صنعت نافع در ظرف مدت شصت سال امتیاز اساس نهادن و کارکردن این فابریکها را تنها بعهده صاحب عریضه واگذارد. ماده سوم - پس از انقضای مدت شصت سال دولت علیه ایران مدت امتیاز را تا بشصت سال دیگر تمدید دهد. ماده چهارم - درصورتیکه حکومت ایران مدت امتیاز را تمدید ننموده باید فابریکها را با همه مشتملاتش بقیمت جاریه با تنزیل صدی بیست از موسس و صاحب امتیاز فابریک بخرد. [متاسفانه دراینجا، چندین برگ از امتیازنامه نساجی در زمان حکومت ناصرالدین‌شاه قاجار که برای پژوهش کتاب روزنامه‌نگاری‌ام در شهریور ۱۴۰۲ از اداره اسناد وزارت امور خارجه دریافت کردم، از ماده ۵ تا ۱۰ فصل دوم آن را تحویل نداده‌اند که ما نیز به دلیل این نقص اسنادی، از بیان محتوای کامل آن معذوریم.] 

فصل سوم شرایطی است که بحکومت تعلق دارد - ماده یازدهم - صاحب ‌امتیاز بعهده می‌گیرد که در زمان صلح و آشتی ماهوتیرا [ماهوتی را] که از آن لباس از برای عساکر ایران دوخته خواهد شد بشرطی موافق و قیمتی نازل بحکومت بفروشد. ماده دوازدهم - در هنگام ظهور جنگ صاحب ‌امتیاز تعهد می‌کند که ماهوت لباس عساکر را بقیمت اصلی فابریک بدهد. ماده سیزدهم - صاحب ‌امتیاز بعهده خود میگیرد که هرسال صدی دو از منافع خود را بمکتبها و سائر موسسات خیریه که در زیر حمایت اعلیحضرت اقدس پادشاهی است ترک و تودیع کند. ماده چهادرهم - چون اجرای چنین تشبثی خطیر و مقصدی نافع بسته بسرمایه‌های جسیم [فرهنگ فارسی معین: جسیم یعنی تناور، ستبر] و بملیونها مبالغ است صاحب ‌امتیاز حق عقد شراکت با کسان دیگر و تودیع امر اداره را بعهده شخصی ثالث که قابلیت یا مکنت او متکفل پیشرفت و انتظام کارست خواهد داشت. مهر و امضاء: حسینعلی [ناخوانا].»

اکنون سوالی که در اینجا مطرح می‌شود این است که آیا انگلیس، بدون خیانت و وطن‌فروشی، افراد خائن در داخل حکومت قاجار و البته درمیان تاجران ایرانی که به تابعیت بیگانگان در می‌آمدند تا منافع تجاری و شخصی خود را تامین کنند، می‌توانست پایه‌های سیاست‌گذاری‌ استعماری و استثماری خود در ایران را شکل دهد؟! پیش‌تر به تاریخ ۷ آبان ۱۴۰۳ با تیتر «روزنامه نوواورمیا روسیه تزاری؛ سرحدات سیستان کلید هندوستان پس از هرات است» و همچنین به تاریخ ۱۱ آذر ۱۴۰۳ با تیتر «شکست رقابت بازرگانان محلی قاجار در برابر شرکت‌ها روس و انگلیس»، به اسناد دارالخلافه مظفرالدین شاه قاجار درخصوص تابعیت دوگانه ایرانیان پرداخته‌ایم که سند امتیازنامه نساجی حکایت از این امر دارد که تابعیت دوگانه ایرانیان در زمان حکومت مظفرالدین شاه به احتمال بسیار زیاد باید براساس امتیازنامه‌های دوره حکومت ناصرالدین شاه آغاز شده باشد که می‌تواند جای تحقیق و پژوهش روزنامه‌نگاری بیشتری داشته باشد.

نفس‌های آخر نساجی ایران پس از امتیازدهی 

در همین ‌راستا، رضا ريیس طوسی در کتاب «زوال نظام اجتماعی و فروپاشی دولت قاجار - براساس اسناد آرشیو وزارت خارجه بریتانیا»، چاپ ۱۴۰۱ در تهران نوشته است: «... نمونه همه پارچه‌های ایرانی را نمایندگان انگلیس و روس از شهرهای مختلف صنعتی ایران جمع‌آوری می‌کردند و به کشورهایشان می‌فرستادند تا صاحبان صنایع این کشورها کالاهای خود را دقیقا مطابق طرح‌هایی تولید کنند که مردم بومی به آن‌ها عادت کرده بودند. این کار تا نیمه اول دهه ۱۲۸۰ش. [۱۳۱۹ق. حکومت مظفرالدین شاه قاجار] ادامه داشت. پرسی سایکس، جنرال کنسول بریتانیا در کرمان، می‌نویسد که خود او شصت نمونه پارچه شال جمع‌آوری کرد و در سال ۱۲۷۹ش. [۱۳۱۸ق.] به انگلیس فرستاد... این کار را روس‌ها نیز انجام می‌دادند... براساس گزارشی مستند، کرمان در سال ۱۲۲۸-۱۲۲۹ ش. [۱۲۶۶- ۱۲۶۷ق. اوایل حکومت ناصرالدین شاه قاجار] ۲ هزار و ۲۰۰ کارگاه شال‌بافی و ۲ هزار و ۲۰ کارگاه ابریشم‌بافی، به علاوه ۳۲۵ کارگاه در ۹ روستای اطراف شهر داشته که روی هم رفته سالانه کالایی به ارزش بیش از ۴۰ هزار لیره استرلینگ در آن‌ها تولید می‌شده است. در سه دهه آخر قرن سیزدهم هجری شمسی (پایان قرن نوزدهم میلادی) تعداد کارگاه‌های شال‌بافی کاهش یافت و به هزار واحد رسید. شال کرمان که پایه اقتصاد شهر بود در سراسر آسیا شهرت داشت. اما اکنون شا‌ل کشمیر و آمریتسار حتی در بازار داخلی کرمان هم جای آن را گرفته بود. براساس مشاهدات پریس در سال ۱۲۷۳ ش. [۱۳۱۲ق. دو سال آخر سلطنت ناصرالدین شاه] در کرمان تاجری پیدا نمی‌شد که ۱۰ هزار تومان سرمایه داشته باشد. «هیچ مرد ثروتمندی، چه متعلق به طبقات بالا و چه متعلق به طبقات تجاری، در شهر نیست». پریس ادامه می‌دهد که مردمان آن بسیار خوب، مودب و آرام هستند و به‌طورکلی رفتار خوبی دارند اما دچار فقری رقت‌انگیزند. او می‌گوید در هیچ‌ جای ایران آنقدر فقیر ندیده است. شهر پر از فقر است...»

 ادامه دارد... 

 منابع: کتابخانه‌های شماره یک و ایرانشناسی مجلس و همچنین مجموعه اسناد کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران

٭  روزنامه‌نگار و پژوهشگر

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون