• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3640 -
  • ۱۳۹۵ دوشنبه ۱۲ مهر

شيك راديكال

به بهانه انتشار دو كتاب انتقادي درباره نوام چامسكي، زبان‌شناس و فيلسوف زبان معاصر

گروه سياستنامه

درآمد: آورام نوام چامسكي (متولد 7 دسامبر 1928) بدون ترديد بزرگ‌ترين زبان‌شناس زنده دنيا و مشهورترين ايشان است. با همين قطعيت مي‌توان گفت كه اين شهرت صرفا ناشي از نظرات بديع و بحث برانگيزش در عرصه زبان‌شناسي و فلسفه زبان نيست و لابد بخشي از آن به كنشگري او در عرصه سياست و نقدهاي تند و تيزش از سياست‌هاي ايالات متحده باز مي‌گردد، انتقادهايي سر راست و بي‌پروا كه دل منتقدان امريكا را خنك مي‌كند و باعث مي‌شود كه هر مقاله و يادداشت و مصاحبه تازه‌اي از او را روي هوا بقاپند و به سرعت بازنشر كنند. به تازگي نيز درباره اين استاد بازنشسته دپارتمان فلسفه و زبان‌شناسي موسسه تكنولوژي ماساچوست امريكا دو كتاب انتقادي با نام‌هاي پادشاهي سخن (نوشته تام وولف) و رمزگشايي چامسكي: علم و سياست انقلابي (نوشته كريس نايت) در امريكا منتشر شده است. نويسندگان اين كتاب‌ها در آثارشان نگاه صرفا تمجيدآميز از چامسكي را كنار گذاشته‌اند و كوشيده‌اند به او نگاهي نقادانه داشته باشند، هم در حوزه زبان‌شناسي، هم در عرصه سياست ورزي و هم در نسبتي كه اين دو با يكديگر برقرار مي‌كنند. دكتر تام بارتلت، عضو مركز تحقيقات زبان و ارتباطات دانشگاه كارديف در تاريخ 25 آگوست 2016 در وب‌سايت كرونيكل آو هاير اجوكيشن مروري جذاب بر اين دو اثر داشته كه محمد معماريان ترجمه‌اي از آن در ترجمان ارايه كرده است:

ايده‌هاي سبز بي‌رنگ عصباني مي‌خوابند
مي‌توانيد مجسمه آدمك نوام چامسكي را براي باغچه‌تان به قيمت ۱۹۵ دلار (با هزينه حمل) خريداري كنيد. 15 دلار هم بدهيد تا فنجان قهوه‌خوري «نوام چه مي‌كرد؟» بگيريد. «ايده‌هاي سبز بي‌رنگ، عصباني مي‌خوابند»، مثال معروف نوام از اينكه كلمات مي‌توانند از لحاظ دستورزباني صحيح اما بي‌معنا باشند، در قالب استيكر پشت ماشين و قاب آيفون موجود است. نوام چامسكي آنقدر معروف شده كه روي يادگاري‌ها حك مي‌شود. همين اتفاق‌ها رخ مي‌دهد وقتي «بتوان گفت مهم‌ترين متفكر زنده امروز» هستيد، تعبيري كه نيويورك‌تايمز براي مرور كتاب او در سال ۱۹۷۹ آورد و از آن زمان به بعد در شكل و شمايل‌هاي مختلف، براي توصيف خلاصه مردي به كار مي‌رود كه خلاصه‌نويسي‌اش دشوار است.  
ولتر جديد
سعي تام ولف در كتاب جديدش آن است كه اين شخصيت دوجانبه را تبيين كند. (بله، همان تام ولف كه آتش‌بازي خودپسندي‌ها و ال. ‌اس. ‌دي. ‌پارتي‌هاي پرهيجان را نوشته است.) او اين شكاف را با همان نشاط خاص خودش شرح مي‌دهد: «سياست‌ورزي چامسكي اعتبار او در مقام زبان‌شناسي بزرگ را بهبود بخشيد و اعتبار او در مقام زبان‌شناسي بزرگ، اعتبارش به عنوان منتقدي سياسي را بهبود بخشيد و اعتبارش به عنوان منتقدي سياسي اعتبار او را از زبان‌شناسي بزرگ تا نابغه‌اي همه‌جانبه بزرگ كرد و آن نبوغ هم منتقد سياسي را به يك ولتر جدي تبديل كرد و وُلتر جدي نيز از نابغه همه نوابغ، غولي فلسفي ساخت... نوام چامسكي.» همين‌كه چامسكي خوب بزرگ شد، ولف سوزني به بادكنكش مي‌زند. پادشاهي سخن يكي از دو كتاب جديدي است كه پرتره‌اي ناخوشايند از اين استاد بازنشسته نرم‌سخن هرچند نه هميشه ملايم زبان‌شناسي در دانشگاه ‌ام.‌اي.‌‌تي تصوير مي‌كند. تاليف كتاب ديگر، رمزگشايي چامسكي؛ علم و سياست‌ورزي انقلابي به‌قلم كريس نايت يك دهه طول كشيده است و شايد عميق‌ترين تامل درباره «مساله چامسكي» باشد كه تاكنون منتشر شده است. نايت نيز مانند ولف، چامسكي را تقديس مي‌كند و مي‌گويد كه او هشتمين انديشمند علوم‌انساني از جهت تعداد ارجاعات به آثارش است (يعني همپاي نامداراني مانند فرويد و افلاطون) و سپس خانه او را آتش مي‌زند. آيا اين شيوه درست برخورد با كسي است كه مي‌توان گفت مهم‌ترين متفكر زنده امروز است؟
شكار حقه‌بازها
تام ولف  تاب مقاومت نداشت. او بر پايه يادداشت‌ها، مقالات دانشگاهي و مصاحبه‌ها با دنيل اورت، شخصيتي «موخرمايي، ريش‌خرمايي» ترسيم كرد كه ابايي از مقابله با آناكونداهاي بزرگ و شهرت‌هاي سترگ ندارد. پروژه «پادشاهي سخن» چندان به سياق اسطوره‌اي ادبي و شيك‌پوش نمي‌آيد كه روزي‌روزگاري با كم كسي مي‌گشته و بعدا رمان‌هاي پرفروشي در ژانر رئاليسم اجتماعي نوشته است. ولي با دو كتاب ديگر از مجموعه آثار ولف خوب جور در مي‌آيد: نقاشي كلمات و از باوهاوس تا خانه‌مان كه رساله‌هايي مطول از فخرفروشي در دو دنياي هنر و معماري است. روي جلد نسخه كاغذي‌ام از نقاشي كلمات چنين تقريظ شده است: «ضربه‌اي ديگر به حقه‌بازها. »ولف اينجا نيز به شكار حقه‌بازها آمده است. در نيمه اول كتاب، دوران پس از اوج چارلز داروين را هدف مي‌گيرد كه «شصت‌ساله و بيش از هميشه فردي نااميد و بدخلق يا سودازده بود. سه‌چهار بار استفراغ در روز برايش عادي شده بود. آب از چشم‌هايش به‌روي آن سيبيل‌هاي فيلسوفي جاري مي‌شد. » ولف داروين را تمسخر مي‌كند؛ چون فكر مي‌كرد زبان شايد تاحدي ناشي از تقليد انسان‌ها از آواز پرندگان باشد و اين گمانه‌زني را با روايت‌هاي روديارد كيپلينگ در كتاب معروف قصه‌هايي از اين ‌قرار مثل «چطور پلنگ خالدار شد» برابر مي‌داند. (صرفا جهت اطلاع: يك شكارچي خال‌ها را روي پلنگ كشيد تا در محفل بقيه حيوان‌ها مثل زرافه و گورخر جا داشته باشد.) به‌گفته ولف: «هدف كيپلينگ از اول آن بود كه بچه‌ها را سرگرم كند؛ ولي داروين، ذيل پرچم علم و كيهان‌شناسي‌اش، جدي و كاملا صادق بود. هيچ‌كدام هم شواهدي براي دفاع از قصه‌شان نداشتند.» (خُب، شايد. در ماجراي پرندگان شايد حق با داروين باشد: در سال ۲۰۱۳، محققان ‌ام.‌اي.‌تي نتيجه گرفتند كه «در يادگيري آوا توسط پرندگان و انسان، تناظرهاي شگفت‌آوري وجود دارد.»)
ضربه فني نظريه چامسكي؟
ولف پس از فراغت از داروين، سراغ چامسكي مي‌رود. او اصالت آن چهره پُرمو و شبه‌جنگلي اورت را با چامسكي و دستياران تكيده ريش‌تراشيده‌اش مقايسه مي‌كند: «زبان‌شناس‌هاي نشسته روي صندلي‌هاي دسته‌دار، با نور كم‌رنگي كه از نمايشگر آبي‌رنگ رايانه روي صورت‌شان افتاده و پيراهن‌هاي يقه‌باز شبه‌مردانه.» در روايت ولف، چامسكي نه‌تنها شبه‌مردانه كه ازخودراضي و بي‌تفاوت است: «آن خُرده‌زبان‌هاي ناچيز كه ذره‌بين‌هاي ازمُدافتاده‌اي مثل اورت از حاشيه مي‌يابند و به ميدان مي‌آورند، حوصله ذهن چامسكي را سر مي‌برند. »ولف قدري به جوهره حرف اورت مي‌پردازد كه تقريبا از اين قرار است: نوام چامسكي معتقد است همه زبان‌ها مشخصه‌هاي معيني دارند (كه همان «همگاني» در «دستورزبان همگاني» است) و مولفه بي‌چون‌وچراي آن «بازگشت‌پذيري» است، يعني توانايي درج نامتناهي عبارات؛ مثلا «دن ماري را كشت» بيان ساده رويدادي مجزاست؛ اما «دن، انسان‌شناس اهل ايالات متحده، پاك‌دين سابق كه ريش قرمز هم دارد، ماري را كشت» نشان مي‌دهد مي‌توان ايده‌هاي متعدد را در عبارتي اصلي و ساده گنجاند. مردمِ پيراها، آنهايي كه اورت چند دهه درموردشان مطالعه كرده است، گويا اهل درج عبارات در ميان هم نيستند. انگار كه بدونِ اين قابليت هم امورات‌شان مي‌گذرد. پس بازگشت‌پذيري، عنصري همگاني نيست. لذا چامسكي اشتباه مي‌كند. پس به‌تعبير ولف، اورت «نظريه چامسكي را ضربه‌فني كرده است.»
شيك راديكال
ولف در شرح كنشگري‌هاي چامسكي هم چندان لحن تمجيدآميزي ندارد. او همه‌چيز مي‌گويد الا آنكه چامسكي را «شيك‌راديكال» بنامد؛ واژه‌اي كه ولف براي آدم‌هاي مشهوري ساخته است كه آرمان‌هاي اجتماعي را پي مي‌گيرند تا برحق و به‌دردبخور جلوه كنند. بنا به روايت ولف، چامسكي تحت «فشار» بود كه در زمره «متفكرين شجاع» (تاكيد از ولف است) معترض به جنگ ويتنام باشد. ولف مي‌نويسد، در آن دوران، متفكر «چهره‌اي» بود كه «شمه‌هايي (حداقل شمه‌هايي) از سياست‌ورزي چپ‌گرا و يك‌جور ازخودبيگانگي را نشان دهد». اين يعني چامسكي و علاوه‌براين، او مي‌دانست چطور از جنگ ويتنام براي ارتقاي جايگاه و ترويج ايده‌هايش «بهره ببرد».
ارتش امريكا حامي چامسكي؟!
در «رمزگشايي چامسكي» نيز كريس نايت ظهور چشمگير دو چهره به‌ظاهر مجزا را حكايت مي‌كند «كه هريك به‌قدر ديگري فوق‌العاده است». نايت، انسان‌شناس و پژوهشگر ارشد كالج دانشگاه لندن، رد پول را مي‌گيرد و بر بودجه‌اي تمركز مي‌كند كه حامي تحقيقات آغازين چامسكي در‌ام.‌اي. ‌تي بود. طنز ماجرا آنجاست كه اين بودجه را ارتش ايالات متحده تامين مي‌كرد، همان نهادي كه چامسكي در كتاب‌هايش يكي پس از ديگري وقايعش را شرح داده و نقد كرده است. در پيشگفتار ساخت‌هاي نحوي، رساله‌اي كه نام چامسكي بيست‌وچندساله را سر زبان دانشگاهيان انداخت، خودش گفته است كه بخشي از هزينه كار او را ارتش، نيروي دريايي و نيروي هوايي ايالات متحده داده است.
چرا پنتاگون بايد از تاملات نظري زبان‌شناسي خوش‌آتيه حمايت كند؟ نايت چنين توضيح مي‌دهد: افسران ارتش اميدوار بودند كه بتوان «فهمِ» انگليسي ساده را به رايانه‌هاي زمخت آن دوران آموخت تا براي برنامه‌ريزي عمليات‌ها مفيدتر باشند. پژوهش چامسكي در راستاي همان هدف به نظر مي‌آمد؛ هرچند شاهدي در دست نيست كه كارهاي چامسكي در آن زمان يا پس‌ازآن حتي به‌تصادف براي اجراي حتي يك سورتي پرواز هم به درد ارتش خورده باشند. نايت هم خلاف اين نمي‌گويد؛ ولي به‌نظر او همين كمك آغازين كليد درك آن به‌اصطلاح «مسئله چامسكي» است: «چامسكي براي آنكه حرفه علمي‌اش همسوي وجدان سياسي‌اش باشد، از همان ابتدا مصمم به پرهيز از تباني سياسي يا عملي» با اهداف حاكميت بود. به‌گفته نايت، اين نكته شكافي دايمي در انديشه او پديد آورد. او چامسكي را به دورويي متهم نمي‌كند؛ بلكه درصدد عيب‌يابي روان‌شناختي از ماموريت‌هاي دوگانه‌اي است كه او براي خود قايل بود.
بمباران اعتبار چامسكي
خواه راه‌حل نايت براي مسئله چامسكي را بپذيريد يا خير، مطالعه كتابش جذاب است. به‌واقع هدف ديگر نايت آن است كه به‌شيوه خودش، اعتبار علمي چامسكي را بمباران كند. تصوير نجيبانه و فرهيخته چامسكي روي جلد كتاب و عنوان كلي علم و سياست‌ورزي انقلابي، به‌غلط تصوري خوش‌خيم از محتوا ايجاد مي‌كند. نايت براي دفن چامسكي آمده است، نه تقدير از او.
نايت از ماجراي بازگشت‌پذيري (همان بحثي كه محور كتاب ولف بود) مي‌گذرد. درعوض، چامسكي را متهم به خلق نوعي زبان‌شناسي مدرن مي‌كند كه باتلاقي از «نقب‌هاي متشكل از پيچيدگي نظري و فهم‌ناپذيري، و خشم و عداوت‌هاي ميان‌فردي متناظر با آن» است كه «در هيچ حوزه علمي ديگري نظير ندارد». او ايده‌هاي كليدي چامسكي را غيرمستدل مي‌داند و رد مي‌كند. همچنين استدلال مي‌كند كه پيشرفت‌ها در حوزه روان‌شناسي تكاملي و زبان‌شناسي رايانشي مدت‌هاست نظريه‌هاي او را منسوخ كرده‌اند. مجموعه كارهاي چامسكي «نه دانش‌پژوهي باوجدان كه حقه‌هاي انحرافي و ماكياوليستي است كه بنا به نوع طراحي‌شان، با جابه‌جاكردن تيرهاي دروازه يا شيب‌داركردن تخته، تضمين پيروزي‌اند يا به‌بيان‌ديگر، مصداق بازي ناجوانمردانه‌اند.»
نقد و ستايش گل درشت
نگاه تحقيرآميز نايت به چامسكي دانشمند همانقدر گل‌درشت است كه تمجيد او از چامسكي كنشگر. او مي‌نويسد: «به‌سختي مي‌توان چهره دانشگاهي برجسته ديگري را يافت كه اينقدر براي كشاندن مردم به خيابان‌ها تلاش كرده باشد، خطر دستگيري را به جان بخرد، پابه‌پاي رويدادهاي روز پيش بيايد، حقيقت را چشم‌درچشمِ صاحبان قدرت بگويد و در طي اين فرآيند، خصومت سياسي وحشيانه‌اي كه به جان خريده است، همتاي حمايت مشتاقانه مردمي از او باشد.» اين تصوير «قهرمان مردم» متضاد آن حكيم وارسته‌اي است كه ولف ترسيم مي‌كند: از آن جنس آدم‌هايي كه به‌گفته ولف «فقط زماني اقامتگاه‌شان را ترك مي‌كنند كه بايد به فرودگاه بروند تا به دانشگاهي ديگر پرواز كنند تا مدرك افتخاري ديگري بگيرند. » ولف كنشگري چامسكي را خوار مي‌دارد؛ اما نايت او را مي‌ستايد.
اگر به چامسكي ايميل بزنيد، جواب‌تان را مي‌دهد. همهْ اين ويژگي‌اش را مي‌شناسند... حتي اگر غريبه‌اي باشيد با سوالي بي‌هدف، حتي اگر روزنامه‌نگاري باشيد كه نظرش را درباره دو كتابي بپرسيد كه ثمره زندگي‌اش را بدنام مي‌كنند و خلوص انگيزه‌هايش را زير سوال مي‌برند. چامسكي هنوز كتاب ولف را نخوانده بود و بعيد مي‌دانست آن را بخواند. گزيده مجله هارپر را خوانده بود و آن را «رسوايي اخلاقي و فكري» مي‌دانست. او فهم ولف از اين حوزه را زير سوال مي‌برد و مي‌گفت: «خطاهاي او چنان شگفت‌آورند كه براي مُرورشان بايد يك رساله نوشت.» به‌گفته چامسكي، يكي از آن خطاها اين ادعاست كه او به زبان‌هاي نامشهور مانند پيراها بي‌علاقه است (يا به‌تعبير ولف «حوصله ذهنش را سر مي‌برند»). چامسكي مي‌نويسد: «پنجاه سال است كه‌ام.‌اي. ‌تي يكي از مراكز بزرگ جهان در زمينه پژوهش درباره زبان‌هاي بومي بوده است... من و ديگران در تلاش براي تبيين و فهم دامنه پديده‌هاي شناسايي‌شده، دايما از اين كشفيات بهره برده‌ايم.»
چامسكي: كنش‌هاي من جدي است
نظر او درباره كتاب نايت هم همين‌قدر بد بود، هرچند فقط چند صفحه آغازينِ آن را خوانده بود. لابد همين‌قدر بس بوده است. چامسكي گفت به‌محض اينكه يك نسخه پيش‌ازانتشار كتاب به دستش رسيد، متوجه «خطاهاي فاحش» شد و به نايت اطلاع داد؛ اما، به‌گفته چامسكي، او سرسختانه از اصلاح آنها امتناع كرد. چامسكي مي‌نويسد: «آنجا بود كه مكاتبه را رها كردم.»نايت هم روايت خود را از اين تعامل دارد. آنها به ردوبدل ايميل ادامه دادند؛ ولي آنچه چامسكي خواستار تصحيحش بود، به‌نظر نايت فقط يك خطا نبود: چامسكي كمابيش با اساس كل كتاب مخالف بود و هرگونه «تصحيح» به‌معناي حذف همه‌چيز جز جلد كتاب بود. نايت مي‌گويد: «طبعا مايل به انجام كاري نبودم كه او مي‌خواست.»
چامسكي اين نظر نايت را كه سرمايه‌گذاري حكومت بر انديشه يا رفتارش تاثيري داشته است، به‌كل رد مي‌كند. چامسكي مي‌نويسد: «نكته اصلي مدنظر او بر پايه سوءتفاهمي كلي درباره سرمايه‌گذاري دولتي در تحقيقات است. در آن سال‌ها، نوددرصد بودجه‌ ام.‌اي.‌‌تي را پنتاگون مي‌داد. فشار آنها تقريبا صفر بود.» گويا آنچه واقعا مايه دلخوري چامسكي است (و آن را «افتراآميز» مي‌داند) آن است كه پادشاهي سخن تلقين مي‌كند كه كنشگري سياسي چامسكي صرفا براي ظاهرسازي يا به‌خاطر ميل به انگشت‌نماشدن بوده است. چامسكي مي‌نويسد: «در دنياي كودكانه كوچك ولف، همه اينها ژست‌هاي شيك‌راديكال است. البته كه بايد همچنان اين لغت را جار بزند؛ چون تنها سهم او در تحليل مدرن اجتماعي/سياسي است. ولي كنش‌هاي من كاملا جدي بودند.»
سياست ورزي ضرب در زبان‌شناسي
با تام ولف تماس گرفتم و نظرات چهره‌اي هشتادساله را به چهره هشتادساله ديگر منتقل كردم (ولف ۸۵ سال دارد) . او گفت از اينكه سوژه كتاب استقبال گرم‌تري از اين اثر نداشته، تعجب كرده است. او يك ‌بار تلفني با چامسكي حرف زده بود و به‌نظرش چامسكي اهل همكاري و تعامل بود. ولف مي‌گويد: «اگر جاي او بودم، از شخصيتي كه در كتابم مطرح شده است خوشم مي‌آمد. نفوذ او گسترده و انديشه‌‌اش بزرگ است. او مصداق زبان‌شناس برجسته در تاريخ اين حوزه است. » ولف مي‌گويد به‌نظرش مخالفت چامسكي با جنگ ويتنام نمونه‌اي از شيك‌راديكال‌بازي نبوده است (هرچند اين برچسب را كاملا مناسب حال نورمن ميلر مي‌داند كه مدت كوتاهي هم‌سلولي چامسكي بود؛ اين هم از آن خُرده‌داستان‌هايي است كه بايد فيلم‌نامه‌اش را نوشت) . ولف مي‌گويد: «به‌نظرم آن تعبير «اثر ضربدري» را كاملا درست گفته‌ام: اينكه هرچقدر به‌خاطر مخالفتش با جنگ ويتنام مشهورتر شد، اهميت نظريه‌هاي زبان‌شناسي‌اش در نگاه بسياري از متفكران افزايش يافت... رتبه او در هر دو حوزه، در تركيب با هم، جايگاه كلي‌اش را ارتقا داد.»
متهم به جرم كاريزما
ولف مي‌پذيرد كارشناس نيست كه بگويد كدام نظريه‌هاي زبان‌شناختي چامسكي از بيخ‌وبُن مخدوشند. ولي ناظري بوده و هست كه گاه مليح و گاه طناز است: «من در جايگاه تماشاچيان نشسته‌ام. آنقدر از زبان‌شناسي سردرنمي‌آورم كه خودم قضاوتي بكنم و مدعي اعتبار حرفم شوم. » شايد چامسكي به‌نظر ولف از مصاديق شيك‌راديكال نباشد؛ ولي متهم به جُرم كاريزماست كه از «سلوك» استاد و «قطعيت او درباره گفته‌هايش» ناشي مي‌شود. اين يكي از مولفه‌هاي نظريه نايت نيز هست. از نگاه او، زبان‌شناسي ذيل سايه چامسكي بيش از آنكه علم جدي باشد، به تئولوژي‌اي بدل شده كه خدايگانش چامسكي است. شايد نسخه اصلي «مسئله چامسكي» را بايد مسئله حوزه‌اي علمي دانست كه شخصيت قدرتمندِ بنيان‌گذارِ آن حوزه و خود آن حوزه چنان پابه‌پاي هم رشد كردند كه درهم‌تنيده شدند. به‌سختي مي‌توان گفت آيا اين وضعيت تقصير چامسكي است يا نتيجه ناگزير حدود نيم ‌قرن شهرت اوست. شايد خود چامسكي بهترين تعبير را از قضيه داشته باشد (هرچند اشاره‌اش در اين تعبير نه به دانشمندان، كه به روساي جمهور است): «ما نبايد دنبال قهرمان بگرديم. بايد به‌دنبال ايده‌هاي خوب بگرديم.» و بي‌شوخي، همين نقل‌قول را هم روي تي‌شرت‌ها زده‌اند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون