گفتوگوي «اعتماد» با عضو هيات علمي پژوهشكده مطالعات راهبردي درباره محدوديتهاي جديد براي كارزار
صداي خاموش شده امنيت نميآفريند
نيره خادمي
فعاليت پلتفرم كارزار از 24 تيرماه امسال به دستور دادسراي فرهنگ و رسانه به مدت سه ماه متوقف شد و از آن تاريخ تا بيش از دو هفته امكان راهاندازي كارزار جديدي هم در آن وجود نداشت. ظاهرا كارزار درخواست استيضاح مسعود پزشكيان و همزماني آن با جنگ و پساجنگ به عنوان يكي از دلايل توقف كارزار مطرح بود آن هم در شرايطي كه تا پيش از اين كارزارهاي ديگري با همين موضوع به اشكال مختلف در اين پلتفرم راهاندازي شده بود. كارزار شبيه به وبسايت change.org است كه از خرداد سال 1396 به عنوان يك پلتفرم بيطرف كه در تاليف و انتشار محتواي نامهها و امضاها دخالتي ندارد، راهاندازي شد و مورد استقبال قرار گرفت. اين اما نخستينبار نيست كه كارزار با محدوديت روبهرو شده است. آذر سال گذشته حامد بيدي، مدير پلتفرم كارزار در توييتر از برخي فشارها نسبت به كارزار خبر داد و نوشت: «يكي الان زنگ زد، گفت از پليس امنيت تماس ميگيرم، تمام كارزارهاي مخالفت با قانون حجاب و عفاف رو حذف كنيد! گفتم دستور قضايي لازم داره. گفت دستور قضايي رو الان دارم بهت ابلاغ ميكنم ديگه! گفتم تلفني نميشه، رسما بايد ابلاغ بشه.» بهار امسال دو كارزار آنلاين اعتراضي درباره پيامكهاي هشدار حجاب كه از اواخر اسفند ۱۴۰۳ در اصفهان آغاز شده و در فروردين ۱۴۰۴ به تهران، شيراز، گيلان و ساير شهرها سرايت كرده بود، به دستور مقام قضايي مسدود شدند. كارزار حمايت از رفع حصر و كارزار حمايت از محسن رناني، اقتصاددان و استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان از جمله ديگر كارزارهايي بودند كه سال گذشته با دستور توقف مواجه شدند. حالا يك منبع آگاه درباره محدوديتهاي تازهاي كه براي اين كارزار رقم خورده، به «اعتماد» ميگويد كه كارزار استيضاح پزشكيان به پشتوانه كاربران انقلابي به راه افتاده بود، بنابراين زماني كه متوقف شد درباره دليل توقف توضيحاتي داده شد تا مشخص شود كه توقف سليقهاي نبوده و طي روند قانوني اتفاق افتاده است.«مسووليت محتواي منتشرشده در كارزار بر عهده كاربران است. اين پلتفرم صرفا فضاي انتشار فراهم ميكند و الزاما به معناي تاييد محتواي پويشها نيست. هر ماه بيش از ۱۵۰۰ كمپين در كارزار منتشر ميشود و طبيعتا مديريت پلتفرم در جريان تمام جزييات آنها نيست.» در حال حاضر البته پس از ۱۶ روز وقفه، كارزارهاي جديدي روي اين پلتفرم منتشر و مجددا به صورت محدود فعال شده، اما شبكههاي اجتماعي كارزار و مدير آن همچنان توقيف است و احتمالا سايه اين محدوديتها به راحتي از سر كارزار برداشته نخواهد شد.«اعتماد» به همين بهانه گفتوگويي با مجتبي قليپور، عضو هيات علمي پژوهشكده مطالعات راهبردي داشته و موضوع و كاركرد اين دست كارزارها را با توجه به تجربههاي جهاني مورد بررسي قرار داده است. او معتقد است كه پلتفرمهايي مثل كارزار با رويهاي قانوني، مدني، مسالمتآميز، شفاف، بيطرفانه، گفتوگومحور و متمركز بر طرح مطالبات مشخص و حل مساله، بديلي نيرومند براي اين فضاي راديكال هستند و محدوديت و ممنوعيتشان قطعا به نفع هيچ كسي كه دغدغه توسعه و امنيت ايران را دارد، نخواهد بود: « اثر محدوديت براي پلتفرم كارزارها و بهطور كليتر محدوديتهاي مشابه براي پلتفرمهاي رسانهاي و هر نوعي كنشگري مسالمتآميز و قانوني، در كوتاهمدت سرخوردگي و نااميدي جمعي است، اما در بلندمدت ميدان دادن به راديكاليسم است.» اين گفتوگوي مشروح را در ادامه ميخوانيد.
سابقه حضور كارزارها در جهان به چه زماني بر ميگردد؟
طومارنويسي يا امضا كردن petition شكلي از كنش جمعي است كه سابقه ديرينهاي در خيلي از جوامع دارد. در واقع طومارنويسي يا آن طور كه در ايران معروف شده، كارزار نويسي يكي از اشكال كلاسيك كنش سياسي-اجتماعي است كه حالا در عصر اينترنت، همسنگهاي آنلاين خيلي مشابهي هم پيدا كرده و البته خيلي گستردهتر هم شده است. در عصر اينترنت، ابتدا ايميلها براي اين هدف به كار ميرفتند، مثلا به اين شكل كه طومار به ايميل الصاق ميشد و بين جمعيت وسيعي دستبه دست ميشد تا امضاها جمعآوري شوند و سپس به دست مقام يا نهاد مسوول ميرسيد. به اين طومارها، طومارهاي ايميلي ميگفتند كه نسل اول طومارنويسي آنلاين است و حتي امروز هم در برخي جوامع كوچك محلي به كار ميروند. از سال 1999 وبسايتي به آدرس petitiononline.com بهطور اختصاصي براي اين منظور راهاندازي شد كه ايرانيان هم طومار معروف اعتراض به نام جعلي خليج ع.ر.ب.ي را روي آن امضا كردند. بعدا اين پلتفرم بهchange.org واگذار شد كه تا زمان ما همچنان معروفترين پلتفرم بينالمللي امضاي طومار آنلاين است و ايرانيان هم آن را به خوبي ميشناسند و هنوز هم از آن استفاده ميكنند. پلتفرمهاي ملي هم خيلي رايج هستند كه حتي در بعضي موارد خود حكومتها آنها را راهاندازي كردهاند تا مسيري نهادينه براي طرح مطالبات و شكايتها باشد. مهمترين اينها پلتفرم «ما مردم» است كه دولت ايالات متحده آن را در سال 2011 با شعار «صداي شما در حكومت ما» روي سرور وبسايت كاخ سفيد راهاندازي كرد و در واقع پلتفرم رسمي امضاي تومارهاي مربوط به سياستهاي داخلي وخارجي ايالات متحده امريكاست. پارلمان انگلستان هم به صورت رسمي روي سرور خودش بخشي را براي امضاي طومار اختصاص داده است. در حال حاضر اين شيوه كنشگري در تقريبا تمام كشورهاي توسعهيافته و در حال توسعه پذيرفته شده است و با مطرح شدن مفهوم «مشاركت الكترونيك» به عنوان يك ارزش و شاخص توسعه اطلاعاتي، در بسياري از كشورها خود حكومتها تلاش ميكنند در وبسايتهاي دولتي چنين امكاني را ايجاد كنند.
اين كارزارها چه كاركردي براي پيشبرد اهداف اجتماعي و سياسي دارند؟
از اوايل دهه 2000 بحث جنبشي شدن جوامع غربي مطرح شده كه به معناي آن است كه در اين جوامع، مسيرهاي نهادي سياست به نفع مسيرهاي غيرنهادي از جمله جنبشهاي اجتماعي در حال از دست دادن مشروعيت خود هستند. به موازات اين تحول، اين جوامع سعي كردند فرآيند جنبشي شدن جامعه را در مسيرهاي مسالمتآميز هدايت كنند و از جمله اين ابتكارات، يكي همين اقبال به كنشهاي جمعي آنلاين از جمله به شكل طومارنويسي آنلاين يا اينترنتي بوده است. حكومتها هم به ويژه در جوامع دموكراتيك از اين مسيرهاي بديل استقبال كردهاند كه يكي از نمودهاي آن همين پلتفرمهاي دولتي طومارنويسي و امضاي طومار بوده است كه اشاره كردم. بنابراين، كارزارها فوقالعاده مهم بودهاند، چون آنها امروز بخش مهمي از همان كاركردي را ايفا ميكنند كه سابقا انتظار ميرفت نهادهاي انتخاباتي و دموكراتيك آنها را انجام دهند. طومارها ابزارهاي ساده، ارزان و در دسترسي هستند و نماد نوعي دموكراسي مستقيم هم محسوب ميشوند كه در جوامع پيچيده و بزرگ ما شيوهاي ناممكن و فراموششده محسوب ميشود. آنها در واقع نمادي از سياست جنبشي در جوامع ما هستند، اما در عين حال حكومتها هم از آنها استقبال كردهاند، چرا كه ماهيت مدني و مسالمتآميزي دارند و در مرز بين سياست جنبشي و سياست نهادي حركت ميكنند.
آيا چنين كارزارهايي در طول زمان به اهداف خود رسيدهاند؟
چالشبرانگيزترين مناقشه در مورد كارزارهاي آنلاين، ميزان اثربخش بودن آنهاست. مخالفان آنها را نمونه بارز اسلكتيويسم و «مبارزه از زير پتو» ميدانند كه باعث ايجاد حس كاذبي از رضايت و احساس تاثيرگذاري، البته بدون هيچ تاثيرگذاري واقعي ميشود. در مقابل، مدافعان علاوه بر اشاره به موارد متعدد موفقيت اين كمپينها، به اهميت جلبتوجه افكار عمومي به اين مسائل و در واقع تاثيرگذاري غيرمستقيم بر فرآيند تصميمگيري و چرخه سياستگذاري صحبت ميكنند. اين مناقشه همچنان گشوده است، اما ترديد در كارآمدي كارزارهاي آنلاين، مانع از گسترش آنها و حتي پذيرش آنها توسط داوير حكومتي نبوده است. در خيلي از كشورها اين شيوه كنشگري در حال تبديل به بخشي از سياست متعارف است و حكومتها تلاش ميكنند رويههاي مشخص و نظاممندي براي رسيدگي به طومارها ايجاد كنند. با گسترش حكمراني پلتفرمي در جهان از يك سو، و بياعتمادي فزاينده به سياست نهادي و باواسطه از سوي ديگر، به نظر ميرسد اين شيوه كنشگري در آينده همچنان با گسترش و اقبال مواجه باشد و مردم و حكومتها بيش از پيش از آن استقبال كنند.
رابطه كارزارها با حاكمان و دولتمردان چطور تعريف ميشود؟آيا دولتمردان جهان محدوديتي براي آنها قائل هستند؟
با توجه به كاركرد بسيار مهمي كه اين كارزارها دارند، هرچه زمان ميگذرد حكومتها و دولتمردان بيشتر تلاش ميكنند اين شيوه كنشگري را به رسميت بشناسند يا حتي آن را ترويج كنند. در شرايطي كه اعتماد به احزاب سياسي و سياستمداران به كمترين ميزان طي چند دهه اخير رسيده و سياست حزبي در دوران افول (اگر نگوييم غروب) خود به سر ميبرد، دولتهاي غربي و حتي برخي دولتهاي اقتدارگراي نوخواه مثل كشورهاي حاشيه جنوبي خليج فارس، به استقبال شيوههاي كنشگري نويني رفتهاند كه در مرز بين سياست جنبشي و سياست نهادي عمل ميكنند. البته بسته به اينكه اين شيوهها در كدام كشور به كار روند، واكنشها متفاوت است اما بهطور كلي، روندها حكايت از گسترش اين شيوه كنشگري و استقبال فزاينده حكومتها از اين شيوهها و حتي حمايت و ترويجشان از طريق خود نهادهاي دولتي دارد.
در ايران اولين كارزارهاي جمعآوري امضا چطور شكل گرفت؟
مشخص كردن دقيق اينكه اولين كارزار اينترنتي در ايران چه بود و چطور شكل گرفت، كار خيلي سختي است. اما شايد يكي از مهمترين اين كارزارها كه در حافظه تاريخي ما مانده، طوماري بود كه در سال 2008 (اسفند 1386) با هدف واداركردن شركت گوگل به رعايت امانت و صداقت در خصوص نام درست خليج فارس در نقشه آنلاين اين شركت يا همان Google Earth تهيه شده بود. بعد از درج نام مجعول خليج عربي در كنار نام خليج فارس روي نقشه Google Earth از اول ژانويه سال ٢٠٠٨، يك ايراني با نام «ايماني» در تاريخ ١٩ فوريه ٢٠٠٨ (اوايل اسفند 13٨٦) طوماري در سايت petitiononline خطاب به تمام رسانههاي بينالمللي و مديران گوگل زمين تهيه كرد كه در آن پيشينه تاريخي و اسناد رسمي پشتيبان نام خليج فارس اشاره شده بود. فقط بعد از دو ماه از گذشت انتشار اين طومار، تعداد امضاهاي آن به بيش از ٢٧٠هزار رسيد و اين طومار اعتراضي در رتبه اول فعالترين طومارهاي سايت www.petitiononline.com قرار گرفت. از آن پس تدارك طومار آنلاين به مناسبتها و براي موضوعات مختلف كنشي رايج در ميان ايرانيان بوده است. اغلب اين طومارها ماهيت اعتراضي دارند و بيشتر نوعي شكواييه توام با درخواست رسيدگي محسوب ميشوند. تا قبل از تاسيس پلتفرم كارزار، طومارهاي آنلاين ايرانيان در درگاههاي بينالمللي ثبت ميشدند، اما از آن به بعد اين شيوه كنشگري به پلتفرم بومي كارزار منتقل شد. عملكرد حرفهاي و مستقل اين پلتفرم باعث شد كه خيلي استقبال و اعتماد خوبي به آن صورت بگيرد به نحوي كه تا اواخر دهه 1390 كارزار توانست اعتمادي فراجناحي را به دست بياورد.
و آيا چنين كارزارهايي در ايران همان كاركرد جهاني را داشت و اساسا چقدر توانست به اهداف خود برسد؟
كارزارها در همه جهان كمابيش هدف مشابهي دارند، اما بسته به بستر سياسي و اجتماعي و نوع روابط جامعه و حكومت، ممكن است تفاوتهاي محتوايي و رويكردي زيادي داشته باشند. كارزارهاي اوليه ايرانيان عمدتا جهتگيري بينالمللي داشتند كه نمونه بارز آنها همين كارزار درخواست رعايت امانت در نام خليج فارس يا كارزار محكوميت قتل عام ايرانيان در جنگ جهاني اول توسط استعمار انگليس بود. در واقع عمدتا گمان ميرفت چون كارزار در پلتفرمي بينالمللي امضا ميشود، پس احتمالا بايد مخاطبي بينالمللي هم داشته باشد. به تدريج كارزارها محتواي سياسيتر و سياستيتري يافتند. كارزارهايي كه در پلتفرمهاي خارجي امضا ميشدند ماهيت راديكالتر و همچنان بخش زيادي از آنها مخاطب بينالمللي داشتند تا از اين طريق جمهوري اسلامي را براي تن دادن به درخواستشان تحت فشار قرار دهند. اما با انتقال بخش زيادي از كارزارها به داخل از اواخر دهه 1390، مخاطب به سياستگذار داخلي تغيير كرد و كارزارها هم از كمپينهاي راديكال فشار بر حكومت عمدتا به واسطه بسيج افكار عمومي ملي و جهاني، به شيوههاي طرح مطالبات و شكواييهها از طريق گفتوگوي مستقيم با تصميمگيران داخلي، اعم از محلي و ملي تغيير كردند. بنابراين، به نظر ميرسد در سالهاي اخير، كارزارها در ايران هم به همان ماهيت رايج در كشورهاي دموكراتيك نزديك شدهاند و در بسياري از موارد به موفقيتهاي خوبي هم رسيدهاند. البته همان بحثهايي كه در دنيا درباره اثربخشي كارزارهاي آنلاين وجود دارد، در ايران هم حتي با شدت بيشتري مطرح است، اما به نظر ميرسد اگر درك موسعي از مفهوم اثربخشي داشته باشيم، در مجموع بتوانيم بگوييم طومارهاي آنلاين نقش بزرگي در حوزه عمومي ايران داشتهاند كه متاسفانه هنوز مطالعه منسجم و دقيقي درباره آن صورت نگرفته است.
ظاهرا محدوديتهايي طي هفتههاي گذشته براي پلتفرم كارزار به عنوان تنها كارزار موثر، در ايران اتفاق افتاده، اين محدوديتها به چه دليل است و از چه نگاهي ريشه ميگيرد؟
چيزي كه بهطور رسمي ميدانيم، اين است كه يك تعليق 3 ماهه از اواخر تير ماه به خاطر انتشار كارزاري براي درخواست استيضاح رييسجمهور پزشكيان ايجاد شده است. كارزاري كه از موضوع آن مشخص است توسط همان جرياني راهاندازي شده كه خود را نيروهاي حامي انقلاب و گاهي «هسته سخت نظام» مينامند. اين البته ثابت ميكند كه كارزار واقعا پلتفرمي مستقل است و همه گرايشهاي سياسي قانوني موجود در كشور آن را سكويي براي طرح مطالباتشان ميدانند.
اما از اين دليل مشخص كه بگذريم، كارزار از همان ابتداي راهاندازي تحت فشارها و محدوديتها بوده و تا جايي كه ميدانم در ماههاي اخير، حتي پيش از جنگ 12 روزه، اين فشارها افزايش يافته بود. بنابراين به نظر من ايجاد محدوديت براي كارزار برآمده از برداشت نادرست از امنيت ملي و عوامل فزاينده يا فرساينده آن است. من بيش از ده سال است كه درباره رابطه اينترنت و رفتار سياسي بهطور عام و اينترنت و امنيت ملي بهطور خاص مطالعه ميكنم و شكي ندارم كه پلتفرمي مثل كارزار در خدمت ثبات سياسي و امنيت ملي است. ميتوانم بگويم كارزار يك پلتفرم بومي به معناي واقعي و عالي كلمه است. در آنجا صداهاي محلي همانقدر شنيده ميشوند كه دستوركارهاي ملي. مطالبات صنفي و سازماني، در كنار مطالبات كلانتر اجتماعي و سياسي جاي طرح مييابند. تا جايي كه ميدانم ما حتي در سطح بينالمللي هم نمونههايي به اين خوبي نداريم. پس ما اگر به دنبال پلتفرم بومي هستيم بايد از كارزار استقبال كنيم. از هر منظري كه نگاه كنيم كارزار در خدمت جامعه ايران و حتي با اطمينان ميتوانم بگويم در خدمت حكمراني در ايران است. كارزاربستر يك بازي برد-برد بين جامعه و حكومت است؛ از يك طرف جامعه مشاركت مدني، حساسيت جمعي به مسائل خرد و كلان كشور، فرهنگ مطالبه مدني و مسالمتآميز، كار جمعي و رويكرد حل مسائل مشخص به جاي بدبيني تعميميافته را ياد ميگيرد و تمرين ميكند و از طرف ديگر حكمراني، هم در سطح محلي و هم ملي، فرصتي بينظير براي شنيدن، دانستن، رصد كردن و عمل كردن مييابد. امنيت ملي خروجي همين تعامل است نه سكوت و سكوني كه در عمق خود بذرهاي يأس، انفعال، بدبيني، بياعتمادي و بيگانگي را ميپرورد. اما اين قبيل محدوديتها و تقابلها نشان ميدهد كه ما مسائل را وارونه ميفهميم و فرصتها را تهديدانگاري ميكنيم. در مجموع گمان ميكنم اعمال محدوديت بر كارزار و پلتفرمهاي مشابه، برآمده از ناتواني ما در تفكيك و تمیيز بين فرصت و تهديد و عوض شدن جاي اين دو در نظام تحليلي و شناختي ماست.
يك بحث حقوقي در اين ميان وجود دارد و آن دوگانه مسووليت پلتفرم براي محتواي انتشاريافته بر بستر آن يا مسووليت كاربر است. در ايران در اين زمينه خلأ جدي داريم كه در عمل باعث شده گاه كاربر و گاه پلتفرم تحت پيگرد قرار بگيرند. البته به نظر ميرسد رويكرد مسووليت پلتفرم غلبه بيشتري دارد و اين رويكرد غالب، در مورد پلتفرمهاي خارجي به فيلترينگ و در مورد پلتفرمهاي داخلي به محدوديت و توقيف و حتي پيگرد قانوني مالكان و مديران انجاميده است. اين بحث پيچيدگيهايي دارد، اما در كل رويكرد مسووليت پلتفرم مثل اين است كه مثلا جاده را براي وقوع تخلف رانندگي در آن جريمه يا ممنوع كنيم. من بيشتر از اين وارد بحث نميشوم، چون متخصص آن نيستم.
اما من مساله را بيشتر ريشه در نوع نگاه غالب دستگاه حكمراني به اينترنت و وب ميدانم. شايد اولين اشتباه بزرگ اين باشد كه ما اينترنت را عامل و مسبب روندهاي جامعه ميدانيم نه ادامه و بازتاب آن. ميل بنيادين ما به سادهسازي و توطئهانگاري، باعث شده بر اين رويكرد اصراري بيارتباط با واقعيت داشته باشيم. مثلا مطالعات افرادي مثل رونالد اينگلهارت نشان ميدهد كه روندهايي مثل فردگرايي، سكولار شدن، برجسته شدن ارزشهاي خوداِبرازي، اهميت يافتن آزاديهاي فردي و سبك زندگي، روندهايي جهاني هستند كه بعد از جنگ جهاني دوم در همه كشورهايي كه گام در مسير توسعه و رونق گذاشتهاند، مشاهده ميشود. اما ما تحول فرهنگي جامعهمان را كه عمدتا نتيجه برخي نمودهاي توسعه به ويژه در دهههاي 1370 و 1380 است و البته پديده نشر فرهنگي و جهاني شدن هم آن را تشديد ميكند، به سادگي به اينترنت يا توطئه خارجي كه آن هم با ابزار اينترنت محقق ميشود، نسبت ميدهيم. در واقع درك ما از اينترنت و رابطه آن با جامعه و سياست دچار اعوجاج و انحرافي است. در نوعي جبرگرايي تكنولوژيك و يك رويكرد نئولاديستي گير افتادهايم كه گمان ميكنيم اينترنت مسبب بسياري از آسيبها و بيماريهاي اجتماعي و سياسي ماست، در حالي كه مطالعات عميقتر و با رويكرد علمي نشان ميدهند كه اينترنت هيچ تاثير مشخص و متعيني بر سياست و جامعه ندارد و با توجه به بستر اجتماعياش بروندادهاي متنوعي ايجاد ميكند.
و نتيجه اعمال محدوديتها براي اين ابزار مطالبه اجتماعي چيست؟
اجازه بدهيد به اين پرسش از منظر امنيت ملي و ثبات سياسي پاسخ دهم، چون فكر ميكنم اين دغدغه مشتركي است كه بر مبناي آن ميتوانيم گفتوگو كنيم. نگاهي به برخي آمارهاي پلتفرم كارزار بيندازيم. كارزار تا حالا ميزبان بيش از 51 ميليون امضا بوده كه حدود 20 ميليون كاربر آنها را ثبت كردهاند. يعني تقريبا يك چهارم جمعيت ايران حداقل يك بار كارزاري را امضا كردهاند. فقط در سال 1403 بيشتر از 7 هزار كارزار در اين وبسايت ثبت شده است. طبق گفته مديرانش ماهانه 1500 كارزار در اين پلتفرم ثبت ميشود. به نظرم اين آمار خيرهكننده است، اما تهديد نيست. تهديد اين است كه اولا اين مجرا بسته يا محدود شود و ثانيا ما تحليلي از اين كارزارها و فراز و فرود و نوعشان نداشته باشيم.
تصور كنيد كارزار در سال 1403 وجود نداشت. آيا آن 7 هزار طومار ثبت شده در جامعه از بين ميرفت؟ آيا مطالبه طرح نشده باعث رضايت ميشود؟ آيا صداي خاموششده امنيت ميآفريند؟ آيا مقامات سازماني، محلي و ملي ميتوانستند با اين سهولت و دقت از اين 7 هزار مطالبه مطلع شوند؟ اگر طومار «مخالفت با طرحهاي محدودكننده اينترنت بينالمللي و فيلترينگ شبكههاي اجتماعي» يا همان مخالفت با طرح صيانت در تيرماه 1400 با بيش از يك ميليون و200 هزار امضا نبود و اين طرح در مجلس تصويب ميشد، آيا اين قانون به نفع كشور بود يا به قانوني كه ممكن بود تا سالها محل منازعه باشد، تبديل ميشد؟بسيار ديدهام كه كارزار از جانب كساني كه طبع و ذائقه سياسي راديكالتري دارند به ايفاي نقش «سوپاپ اطمينان» متهم شده است. اين سخن درست است، اما اتهام نيست، چون اساسا دموكراسي، انتخابات، مجلس، مطبوعات، حزب، نظام قضايي و بسياري از نهادهاي مدرن ديگر هم سوپاپ اطمينان هستند.
بنابراين اثر محدوديت براي پلتفرم كارزارها و بهطور كليتر محدوديتهاي مشابه براي پلتفرمهاي رسانهاي و هر نوعي كنشگري مسالمتآميز و قانوني، در كوتاهمدت سرخوردگي و نااميدي جمعي است، اما در بلندمدت ميدان دادن به راديكاليسم است. همانطور كه تحليلهاي دادهكاوانه نشان ميدهند در چند سال اخير، به ويژه بعد از سالهاي 1398 و 1401 نمودهاي راديكاليسم در فضاي آنلاين بروز و ظهور بيشتري يافته است. اقبال به گروهها و گفتمانهاي راديكال شدت بيشتري يافته، مخالفتها و نكوهشها وجه راديكالتري يافته و عمدتا از سطح سياست (policy) و كارگزار خرد و مياني به سطوح كلانتر گذار پيدا كرده است، اهانت و خشونت كلامي بين ديدگاههاي سياسي رقيب به اوج خود رسيده و به نظر ميرسد فضاي اجتماعي- سياسي بيش از هر زماني قطبي يا در برخي موارد چندپاره شده است. پلتفرمهايي مثل كارزار با رويهاي قانوني، مدني، مسالمتآميز، شفاف، بيطرفانه، گفتوگومحور و متمركز بر طرح مطالبات مشخص و حل مساله، بديلي نيرومند براي اين فضاي راديكال هستند و محدوديت و ممنوعيتشان قطعا به نفع هيچكسي كه دغدغه توسعه و امنيت ايران را دارد نخواهد بود.