حرفه روزنامهنگار
محسن آزموده
روزنامهنگاري مستقل و حرفهاي مصداق اين ضربالمثل است كه از درون خود آدم را ميكشد، از بيرون بقيه را. دقت كنيد، ميگويم روزنامهنگاري يعني منظورم روابط عمومي نيست و مينويسم مستقل و حرفهاي يعني منظورم كار در رسانههاي دولتي و حزبي نيست. خيليها مدعي روزنامهنگاري هستند، از آنهايي كه يكي،دو ماه به بهانهاي به تحريريه روزنامه آمدهاند تا آنها كه هر از گاهي يك يادداشت براي يكي از مطبوعات ميفرستند و صد دفعه پيگير ميشوند كه چرا چاپ نشد. آدمهايي كه درآمد زندگي شان از جاهاي ديگر تامين ميشود و فقط پز روزنامهنگاري ميدهند. همچنين كم نيستند ظاهرا استادان و پيشكسوتان روزنامهنگاري و ارتباطات كه يا در تمام عمر كاريشان يك روز را دريك تحريريه نبودهاند يا سالها پيش چند سالي كار كردهاند و حالا دارند پز همان زمانها را ميدهند.
نه، منظورم هيچ كدام از اين دستهها و گروهها نيست. منظورم از روزنامهنگاري مستقل و حرفهاي يكي مثل دكتر بهروز بهزادي است، انساني كه در هشتاد و دو سالگي، هنوز هر روز مثل يك جوان 20 ساله عاشق روزنامهنگاري به تحريريه ميآيد و تا آخر وقت، يعني حدود ساعت 11-10 شب و بلكه بيشتر آنجا ميماند و سر تيتر و عكس و با روزنامهنگاراني كه بعضا جاي نوه او محسوب ميشوند، سر و كله ميزند. من روز خبرنگار را به او تبريك ميگويم. سلامت و شاد باشيد آقاي دكتر. با اميد.