موزه و حافظه تاريخي در ايران باستان
يوسف منصورزاده
گذار از اسطوره به تاريخ يك دستاورد بزرگي براي جامعه بشري بود. طبق اظهارات كالينگوود، استاد فلسفه متافيزيك دانشگاه آكسفورد: تبديل افسانهنگاري به علم تاريخ، ذات ذهن يوناني نبود، بلكه اختراع قرن پنجم پيش از ميلاد بود و هرودت كسي بود كه آن را اختراع كرد. كارل ياسپرس، فيلسوف آلماني اين عصر را عصر محوري ناميده است. در ديدگاه وي اين دوره در تاريخ بشر يك نوزايي و يك تحول مبتني بر عقلانيت بوده است و در اين دوره بود كه تمدنهاي پيشرو از عصر اساطير عبور كردند و به عقلانيت نسبي رسيدند و در كشورداري، اقتصاد و قانونمند بودن جامعه پيشگام شدند. تمدنهايي مانند ايران، يونان، هند و چين كه ياسپرس آنها را تمدنهاي محوري ناميده است، محوري را تشكيل دادهاند كه بهطور هماهنگ ولي بدون ارتباط با هم با تكيه بر فرهنگ جوامع خود اين تحول را آفريدند و بزرگترين و ژرفترين دگرگوني را در مسير تاريخ رقم زدند. اين تمدنها در سايه آموزههاي بزرگاني چون سقراط در يونان، زرتشت در ايران، كنفوسيوس در چين، اوپانيشادها و بودا در هند و پيامبران بنياسراييلي چون ارميا، حزقيال و اشعيا و دانيال در فلسطين اين تحول بزرگ را آفريدند. اينها اقوامي هستند كه در عين ادامه دادن به گذشته خود، در جهش دوره محوري شركت جستند و در نتيجه در ميانه دوره محوري تولدي دوباره يافتند و به ياري اين دوره ماهيت معنوي آدمي و تاريخ واقعي او را بنيان نهادند.بعضي از تمدنهاي كهن نتوانستند از عصر اساطيري عبور كنند مانند مصر و بابل و ايلام و آشور و ماد به تدريج يا منقرض يا در تمدنهاي جديد جذب شدند. بزرگترين تحول را قوم تازهنفس پارس از جنوب ايران آغاز كرد. كوروش بزرگ، بنيانگذار بزرگترين امپراتوري تاريخ شد و توانست نخستين جامعه چند فرهنگي را هوشمندانه بنيان نهد. در اين عصر محوري، كوروش با آگاهي از زمان خود و از پيشينه اقوام و ملل كه با شناخت و آگاهي از فرهنگهاي اقوام و ملل آن روز و آگاهي از فرهنگ و گذشته آنان پس از فتوحاتش در بابل، منشوري را تدوين كرد كه در آن ضمن ذكر پيشينه خود و اقوام و مللي كه تابع امپراتوري او هستند بر آزادي ملل تابعه و بر حفظ آداب و رسوم و آيينهاي اقوام تاكيد كرد. اين منشور نخستين اثر تاريخي از عصر محوري است كه نه تنها حافظه جمعي و خاطره تاريخي است، بلكه به عنوان نخستين منشور حقوق بشر در تاريخ ثبت شده است. بنيانگذاري امپراتوري و گسترش جغرافيا هم نشانه آگاهي و شناخت از تاريخ و اقوام و ملل بود و هم اقدام به بنيان وحدت سياسي اقوام و ملل آن روز با تكيه بر عقلانيت سياسي بود كه اقوام كوچكتر از جنگهاي داخلي و از غارت ملل ديگر نجات يافتند و در امپراتوري هخامنشي در امنيت كامل به سر بردند و هويت فرهنگي خود را حفظ كردند. اگرچه هرودت در يونان مخترع تاريخ شناخته شد ولي داريوش هخامنشي پيش از هرودت تاريخنگاري را به شيوهاي خاص در شوش آغاز و شوش را به يك حافظه تاريخي تبديل كرده بود. شاهكار داريوش كتيبههاي سنگي است كه در گوشههايي از كاخ آپادانا دفن شده است تا آيندگان را از نحوه ساختمان آپادانا آگاه كند و هم مشاركت ملل تابعه را در احداث اين بناي باشكوه به نمايش بگذارد. اين شيوه از تاريخنگاري، ابتكار داريوش، شاه بزرگ هخامنشي است كه در تاريخ ملل ديگر هرگز تكرار نشده است. داريوش در اين كتيبهها گزارش كاملي ارايه ميدهد كه ضمن معرفي هنرهاي هر يك از ملل تابعه، به آيندگان پيام ميدهد كه جغرافياي ايران تا كجا گسترده است و چگونه مللي كه در ساختن آپادانا نقش داشتند در مديريت امپراتوري نيز مشاركت كردهاند. پس از شوش در تخت جمشيد نيز داريوش و جانشينانش تاريخنويسي را با هنرنمايي به اوج رسانيدهاند و پيامهايي را كه به آيندگان دادهاند بيانگر عمق شناخت و آگاهي آنان به زمان خويش و علاقه آنان به حفظ ارزشهايي است كه براي آيندگان آفريدهاند. تخت جمشيد مجموعه سازههايي است كه از زمان داريوش اول آغاز شده و در زمان داريوش سوم خاتمه يافته و كلكسيوني است از قصرها، كتيبهها و نقش برجستهها و آجرهاي لعابدار و تزيينات بسيار زيبا و هداياي متنوع كه بيش از ۳۰ ملل تابعه در طول حدود 200 سال در آنجا هنرمندانه با ويژگيهاي فرهنگي و صنايع دستي و توليدات اقتصادي خود در فضاهاي تخت جمشيد حضور دارند و هنرهاي خود را به نمايش گذاشتهاند. ويژگيهاي تاريخنگارانه و هنرهاي تزييني كه توسط ملل تابعه صورت گرفته و آرشيوي كه بيش از ۳۰ هزار كتيبه را در خود جاي داده بود و طاقچههايي كه در ديوارههاي قصرها تعبيه شده بود تصوري جز يك موزه نميتوان به ذهن متبادر كرد. يك مجموعه عظيمي كه حافظه جمعي ملل تابعه و خاطره تاريخي بزرگترين و نخستين امپراتوري تاريخ است. امروزه آرشيو اين مجموعه موزهاي كه براي مطالعه و ترجمه به دانشگاه شيكاگو امانت داده شده بود بخشي از آنها توسط روساي جمهور كشورمان كه هر سال به سازمان ملل سفر ميكنند به عنوان ارزشمندترين هديه به سرزمين اصلي بازگردانده و در موزه ملي براي بازديد همگان به نمايش گذاشته ميشوند. كتيبهها روايتگر فرهنگ هخامنشيان و رفتارشان با كارگران و كارگزاران و صنعتگران زن و مرد و دختران و پسران و مليت و تقسيم كار آنان، دستمزدها و هزينههاي تخت جمشيد هستند . ديوارهها و پلكانها و بناها و كتيبهها و نقش برجستهها كه در طول دويست سال به تدريج توسط جانشينان داريوش تكميل شده است هم در روزگار هخامنشيان و هم امروز تختجمشيد را به يك موزه بزرگي تبديل كرده كه آثار و مجموعههاي آن تاريخ و هنر ملل مختلف آن روز را به نمايش گذاشتهاند و بهتر از هر اثر مكتوبي براي هميشه تاريخ جاودانه ماندهاند و تاريخ و فرهنگ و جغرافياي ايران بزرگ را در كتيبهها و نقش برجستهها و الواح سنگي و سيمين و زرين به نمايش ميگذارند كه اين اقدامات محصول نگاه تاريخنگرانه و تاريخنگارانه عصري است كه تاريخ به جاي اسطوره نشسته است. طبق اظهارات دكتر شاپور شهبازي، لشكريان اسكندر سه هزار بار شتر و عده زيادي قاطر از شوش و بابل آوردند و اشياي نفيس زرين و سيمين را از خزانه و فضاهاي ديگر تخت جمشيد غارت كرده و به يونان حمل كردند كه اگر اين حمله نظامي صورت نميگرفت تخت جمشيد با گسترش بيوقفهاش به بزرگترين موزه و نمايشگاه تاريخ جهان تبديل ميشد.