تغيير سبك زندگي انتخاب فردي يا فشار اجتماعي
فريبا فرزانه
سبك زندگي مجموعهاي از الگوهاي رفتاري، نگرشها و انتخابهاي روزمره افراد است كه شيوه زيستن آنها را در حوزههايي چون مصرف، روابط اجتماعي، اوقات فراغت، پوشش، تغذيه و استفاده از رسانهها شكل ميدهد. در سالهاي اخير، تحولات سريع اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي موجب شده است كه سبك زندگي افراد، به ويژه در جوامع در حال گذار، دستخوش تغييرات چشمگيري شود. اين تغييرات گاه به صورت آگاهانه و بر پايه انتخابهاي فردي رخ ميدهد و گاه نتيجه فشارهاي بيروني و الزامات اجتماعي است.
پرسش اصلي اينجاست كه تغيير سبك زندگي تا چه اندازه حاصل اراده و انتخاب فردي است و تا چه حد تحت تاثير فشارهاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي قرار دارد. گسترش شبكههاي اجتماعي، تغيير الگوهاي مصرف، شرايط اقتصادي، انتظارات اجتماعي و هنجارهاي جديد، همگي عواملي هستند كه مرز ميان انتخاب آزاد و اجبار اجتماعي را مبهم كردهاند. بررسي اين مساله ميتواند به درك عميقتر از تحولات جامعه معاصر و چالشهاي پيش روي افراد در تنظيم شيوه زندگيشان كمك كند.
تغيير سبك زندگي از منظر نظريه بورديو- براي تحليل دقيقتر اين مساله ميتوان به نظريه پيير بورديو، جامعهشناس فرانسوي رجوع كرد. بورديو معتقد است سبك زندگي افراد صرفا حاصل تصميمهاي آگاهانه يا سليقه شخصي نيست، بلكه ريشه در مفهومي به نام هابيتوس دارد. هابيتوس مجموعهاي از عادتها، تمايلات، ذوقها و شيوههاي ادراك است كه در طول زندگي و در بستر خانواده، طبقه اجتماعي، نظام آموزشي و تجربههاي زيسته شكل ميگيرد. افراد در ظاهر آزادانه انتخاب ميكنند، اما اين انتخابها در چارچوب اجتماعي و از پيش شكل گرفته صورت ميگيرد. از نگاه بورديو، تغيير سبك زندگي زماني رخ ميدهد كه ميان هابيتوس فرد و شرايط جديد اجتماعي ناهماهنگي ايجاد شود. تحولات اقتصادي، تغيير ساختار خانواده، گسترش رسانهها و شبكههاي اجتماعي و جهاني شدن فرهنگ، ساختارهايي تازه به وجود آوردهاند كه با الگوهاي پيشين زندگي سازگار نيستند. در نتيجه افراد ناچار به بازتعريف شيوه زيستن خود ميشوند.
علل تغيير سبك زندگي- يكي از مهمترين علل تغيير سبك زندگي، تحولات اقتصادي و طبقاتي است. كاهش يا افزايش سرمايه اقتصادي، مستقيما بر الگوي مصرف، مسكن، آموزش، تفريح و حتي روابط اجتماعي افراد تاثير ميگذارد. بسياري از تغييرات در سبك زندگي نه از سر انتخاب، بلكه در واكنش به فشارهاي معيشتي و ناامني اقتصادي شكل ميگيرند.
عامل مهم ديگر، سرمايه فرهنگي است. نظام آموزشي، رسانهها و شبكههاي اجتماعي، ارزشها و سليقههاي خاصي را به عنوان الگوي زندگي مطلوب ترويج ميكنند. افراد براي حفظ جايگاه اجتماعي يا ارتقاي آن، به سوي اين الگوها سوق داده ميشوند. در اين وضعيت، تغيير سبك زندگي اغلب به معناي تطبيق با انتظارات اجتماعي است، نه بيان خواست دروني فرد.
پيامدهاي مثبت تغيير سبك زندگي - تغيير سبك زندگي ميتواند پيامدهاي مثبتي نيز به همراه داشته باشد. افزايش آگاهي نسبت به سلامت جسم و روان، بازتعريف نقشهاي جنسيتي، توجه بيشتر به حقوق فردي و گسترش امكان انتخاب در شيوه زيستن، از جمله نتايج مثبت اين فرآيند است. همچنين فاصله گرفتن از برخي الگوهاي سنتي ناكارآمد و بازانديشي در عادتهاي روزمره ميتواند به ارتقاي كيفيت زندگي منجر شود.
پيامدهاي منفي تغيير سبك زندگي- در مقابل، اين تغييرات ميتواند پيامدهاي منفي قابلتوجهي نيز داشته باشد. افزايش فشار رواني، مقايسه اجتماعي، مصرفگرايي افراطي، احساس نارضايتي دايمي و تضعيف روابط عميق انساني، ازجمله آسيبهاي ناشي از تغييرات شتابزده در سبك زندگي است. زماني كه شيوه زيستن به ابزاري براي نمايش جايگاه اجتماعي تبديل ميشود، افراد بيش از آنكه بر نيازهاي واقعي خود تمركز كنند، درگير رقابت نمادين با ديگران ميشوند.
عوامل فردي يا اجتماعي، كدام پررنگتر است؟- براساس نظريه بورديو، هر چند فرد داراي اراده و قدرت انتخاب است، اما عوامل اجتماعي نقش تعيينكنندهتري در شكلگيري و تغيير سبك زندگي دارند. دامنه انتخابهاي فردي به شدت تحت تاثير موقعيت اجتماعي، سرمايه اقتصادي و فرهنگي و هابيتوس او قرار دارد. به بيان ديگر، انتخاب فردي واقعي است، اما مطلق و آزاد نيست. درنهايت، تغيير سبك زندگي را بايد حاصل تعامل ميان فرد و ساختار دانست، با اين تاكيد كه ساختارهاي اجتماعي اغلب دست بالاتر را دارند. درك اين واقعيت ميتواند مانع از سرزنش فرد براي تغييراتي شود كه ريشههاي آنها عميقا اجتماعي است و زمينهساز نگاه واقعبينانهتري به تحولات زندگي روزمره در جامعه امروز شود. تغيير سبك زندگي بيشتر در ميان جوانان و طبقه متوسط شهري ديده ميشود و اين مساله دلايل اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي روشني دارد.
كدام قشر و گروه سني در معرض تغيير سبك زندگي هستند؟- از نظر سني، بيشترين تغيير از سن بلوغ تا پايان دوران جواني است. اين دوره، مرحله شكلگيري هويت فردي و اجتماعي است؛ جوانان هنوز به الگوهاي ثابت زندگي متعهد نشدهاند و در معرض تجربه كردن شيوههاي مختلف زيستن قرار دارند. همچنين اين گروه بيشترين تماس را با شبكههاي اجتماعي، رسانههاي نوين و جريانهاي فرهنگي جهاني دارد كه الگوهاي جديدي از مصرف، روابط، پوشش و سبك زندگي را ترويج ميكنند. ناامني شغلي، تاخير در ازدواج و تغيير مسيرهاي تحصيلي نيز باعث ميشود جوانان ناچار به بازتعريف مداوم شيوه زندگي خود شوند. از نظر قشر اجتماعي، تغيير سبك زندگي بيشتر در طبقه متوسط، بهويژه طبقه متوسط شهري رخ ميدهد. اين قشر از يكسو به سرمايه فرهنگي و رسانهاي دسترسي دارد و با ارزشها و الگوهاي جديد آشناست و ازسوي ديگر با فشارهاي اقتصادي و كاهش ثبات اجتماعي مواجه است. همين موقعيت دوگانه باعث ميشود طبقه متوسط بيش از ساير اقشار درگير انتخاب ميان سبك زندگي مطلوب و سبك زندگي ممكن باشد. در نتيجه تغيير، تطبيق و بازتعريف سبك زندگي در اين قشر بيشتر ديده ميشود.
در مقابل، طبقات فرودست به دليل محدوديت شديد منابع اقتصادي، دامنه انتخاب كمتري دارند و تغيير سبك زندگي آنها بيشتر اجباري و معيشتي است تا فرهنگي و ارزشي. از سوي ديگر، طبقات بالادست به دليل ثبات اقتصادي و دسترسي به منابع، فشار كمتري براي تغيير مداوم سبك زندگي احساس ميكنند و تغييرات آنها بيشتر در سطح نمادين و نمايشي باقي ميماند. در مجموع ميتوان گفت تغيير سبك زندگي بيش از همه در ميان جوانان طبقه متوسط شهري رخ ميدهد، زيرا اين گروه هم بيشترين مواجهه را با الگوهاي نوين دارد و هم بيشترين فشار را براي تطبيق با شرايط متغير اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي تجربه ميكند.