استحاله ايدئولوژيك غرب و جهان
حميد روشنايي
قرن بيستم را ميتوان قرن ايدئولوژيها ناميد. سالهايي كه در آن برخي ايدئولوژيهايي همچون كمونيسم، فاشيسم و... به وجود آمدند، اوج گرفتند و نابود شدند و برخي ديگر مانند ليبراليسم، اومانيسم و شوونيسم به اوج خود رسيدند و افول كردند. اما قرن بيست و يكم، قرن استحاله ايدئولوژيهاست. دورهاي كه در آن، خرده ايدئولوژيهايي مانند مائوئيسم چين، كمونيسم ويتنام و... با كاپيتاليسم سازش كردند و فقط نامي سياسي از آنها باقي مانده است. اما اروپا نيز كه مهد ايدئولوژيها بوده و بسياري از ايدههاي بزرگ همچون ماركسيسم، ليبراليسم و... در اين قاره زايش يافته، اكنون با ترس از استحاله به سر ميبرد. كميسيون اروپا در سوم دسامبر 2025 طرحي را به تصويب رسانده به عنوان «شهروند اروپايي » كه در آن، بر جلوگيري از دوگانه شدن انديشه حقوق بشري تاكيد كرده و بهدنبال ممانعت از نابودي آن است. اين درحالي است كه اتحاديه اروپا به عنوان مدعي حقوق بشر، در اوج كشتار غزه و جنايات رژيم صهيونيستي، نتوانست اقدام يكپارچه و چشمگيري براي جلوگيري از آن انجام دهد و به نحوي حقوق بشر را ناديده گرفت. امريكا نيز كه روزي سردمدار حقوق بشر و دموكراسي بود و با گزارشهای وزارت خارجه خود در مسائل داخلي ديگر كشورها تحت همين عنوان دخالت ميكرد، در دوران ترامپ، ديگر داعيه آن را نداشته و بيشتر ترجيح ميدهد به سرمايهگذاري و ثروت كشورهاي ديگر فكر كند تا پايمال شدن حقوق مردم آن. بايد تاكيد كرد كه «استحاله ايدئولوژيك » به معناي پايان ايدئولوژي نيست بلكه به معناي دگرديسي آن است. ايدئولوژيها كه روزي از باورهاي عميق و ساختارشكن منشأ ميگرفتند اكنون به گفتمانهاي سيال، مديريتي و هويتي تغيير مسير دادهاند. جهان امروز كمتر «ايدئولوژيك» به نظر ميرسد، اما در واقع، ايدئولوژي در لايههاي پنهان زندگي بشر و جهان حضور دارد. اما جهان و به خصوص غرب چگونه به اينجا رسيد؟
1- فروپاشي شوروي: پس از اضمحلال اتحاد جماهير شوروي، به عنوان بزرگترين حامي ايدئولوژيهايي همچون كمونيسم، ماركسيسم و لنينيسم، جهان شاهد يك فروپاشي ايدئولوژيك بود كه بعد از شكست آلمان و ايتاليا در جنگ جهاني دوم و نابودي مراكز ايدئولوژيك نازيسم و فاشيسم، ضربه بزرگي به انديشههاي آرمانگرايانه وارد گرديد. خلأ بعد از فروپاشي شوروي در كشورهاي كمونيست، به خوبي هويدا گرديد به نحوي كه ساير كشورهايي مانند ويتنام و حتي چين كه همچنان احزاب كمونيست، قدرت را به دست داشتند با يك استحاله مواجه گرديدند.
2- غلبه منطق عملگرايي: با پديدار شدن بحرانهاي اقتصادي و كمبود منابع در قرن بيست ويكم، در بسياري از جوامع «كارآمدي » جاي «آرمانگرايي ايدئولوژيك » را گرفت و «سياست » به «مديريت و تكنوكراسي » تقليل يافت. براين اساس، ايدئولوژيها وقتي نميتوانند «نتيجه ملموس » ارايه دهند، استحاله ميشوند يا به پوستهاي از شعار تبديل ميگردند.
3- فرسايش روايتهاي كلان: پس از تجربههاي قرن بيستم و فروپاشي ايدئولوژيهاي بزرگ، اعتماد عمومي جهانيان به وعدههاي نجاتبخش ايدئولوژيك كاهش يافت و دولتهاي ايدئولوژيك مانند كره شمالي رو به سركوب و خشونت آورده و كشورهاي عقب مانده ايجاد كردند. اين امر به «بدبيني تاريخي» نسبت به ايدئولوژيها دامن زد.
4- شتاب تحولات تكنولوژيك و اطلاعاتي: فناوريهاي ديجيتال، شبكههاي اجتماعي و هوش مصنوعي در قرن بيست و يكم، انحصار تفسير واقعيت را از ايدئولوژيهاي كلاسيك گرفته و روايتهاي كلان را به روايتهاي خرد، متكثر و سيال تبديل كرده و امكان نقد و فروپاشي سريع ايدهها را فراهم نمود. اين واقعيت كه ايدئولوژيها بهدليل ماهيتشان كه براي جوامع كند و ساختارمند طراحي شده، نميتوانند خودشان را با اين شتاب سازگاري دهند .
5- جهانيشدن و تداخل فرهنگها: روند جهانيشدن و ايجاد دهكده جهاني موجب گرديده است كه مرزهاي فكري و ارزشي سيال شوند و ايدئولوژيهاي بومي و بسته را در معرض تناقضهاي دايمي قرار دهند. در نتيجه، يا ايدئولوژيها تغيير شكل ميدهند يا دچار بحران مشروعيت ميشوند.
استحاله ايدئولوژيها، تاكنون نه بهصورت فروپاشي كامل بلكه بهشكل تغيير ماهيت، جابهجايي كاركرد و نامرئيشدن رخ داده است. كاهش باورها نسبت به ايدئولوژيهاي بزرگي همچون ماركسيسم، ليبراليسم كلاسيك و... با افزايش روايتهاي هويتي و عقلي شكل گرفت. بدين مفهوم كه عقلگرايي، آرمانگرايي را تحت تاثير قرار داد و تلاش نمود براساس واقعيتها، تعريف جديدي از انسان و جهان پيرامون ارايه دهد و تعريف سنتي را تعديل كند.
بدون آنكه قضاوت كنيم استحاله ايدئولوژيها خوب بوده است يا بد، بايد بپذيريم كه جهان در حال تغيير ميباشد و نگاههاي جديدي در حال شكلگيري است كه به نوعي پولاراليسم فكري را شكل ميدهد. تغيير ايدئولوژيها در حالي كه مردم جهان را به يكديگر نزديك ميكند، ميتواند ساختارهاي جديدي را شكل دهد كه با منطق گذشته ما نميخواند... بايد مراقب آينده خود باشيم.