• 1404 شنبه 12 مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6154 -
  • 1404 شنبه 12 مهر

التيام خويشتن پس از ويراني

مليحه رمضاني

 سريال شش ‌قسمتي گنبد شيشه‌اي در يكي از شهرهاي كوچك سوئد آغاز مي‌شود. زني جوان به نام ليلا نس پس از سال‌ها به زادگاهش بازمي‌گردد و در همان روزهاي نخست دختري نوجوان به نام آليسيا به طرز مشكوكي ناپديد مي‌شود و سايه‌اي از ترس و اضطراب را به فضاي داستان مي‌افكند. اما اين روايت به‌تدريج از ماجرايي معمايي و پليسي فاصله مي‌گيرد و بدل به يك سفر روانشناختي مي‌شود. بازگشت ليلا به زادگاهش بهانه‌اي است براي كندوكاو درگذشته‌اي كه هرگز به ‌طور كامل دفن نشده است. ليلا اكنون جرم‌شناس است. سال‌ها پيش در كودكي قرباني آدم‌ربايي بوده و اين حادثه در ذهن او باقي‌مانده است. او مي‌بيند، نفس مي‌كشد و در جامعه زندگي مي‌كند؛ اما همواره ديوارهاي شيشه‌اي اطرافش حضور دارند. ليلا به واسطه تجربه‌اي كه 
از سر گذرانده به دنبال تحقيقات در مورد ذهن قاتلين و آدم‌ربايان سريالي است كه قربانيان خود را از كودكان انتخاب مي‌كنند. علت ربودن كودكان و انگيزه روانشناختي كه مشوق آنهاست را بررسي مي‌كند. حالا به همراه پدرخوانده‌اش رييس پليس سابق مامور پيدا كردن آليسيا شده است. در اين مسير زخم‌هاي گذشته ليلا و رازهاي پنهان شهر يكي‌يكي ظاهر مي‌شوند.
گنبد شيشه‌اي روايت انسان‌هايي است كه گذشته، حال و آينده‌شان درگير خاطرات قديمي است. سريال نشان مي‌دهد كه چگونه تجربه تروما يا روان زخم نه در زمان حال، بلكه در بازآفريني لحظه‌هاي گذشته زيست مي‌شود. وقتي تجربه‌هاي دردناك زندگي بدون رسيدگي گوشه‌اي از ذهن تلنبار مي‌شوند فرد در حالت بيش هوشياري قرار گرفته و چون امنيت قابل پيش‌بيني نيست فرد به كنترل وقايع روي مي‌آورد تا از طريق پيش‌بيني، آماده‌سازي و تحليل مداوم شرايط نوعي احساس امنيت ايجاد كند. همچون ليلا كه سعي دارد با دانش علمي خود كنترل اوضاع را به دست بگيرد، اما هر بار كه سرنخي تازه از ناپديد شدن آليسيا به دست مي‌آورد دانش او در تماس با زخم‌هاي دروني، انسجام خود را از دست‌ داده و به تجربه‌اي متناقض بدل مي‌شود. جايي كه دانش‌ فردي ديگر قادر به پوشاندن شكاف‌هاي رواني نيست مرز بين آگاهي و تروما درهم مي‌شكند. فرد دچار كشمكش دروني شده و اين پرسش را پيش‌روي مخاطب مي‌گذارد كه آيا دانش و آگاهي فرد مي‌تواند زخمي را التيام ببخشد كه در اعماق روان ريشه دوانيده است؟
 ليلا با شخصيتي درون‌گرا كه عاري از احساسات و هيجانات غلظت يافته است از رويارويي و سپس نزديك‌ شدن به ديگران امتناع مي‌ورزد. گويي خاطره آن حادثه قديمي زخمي بر روانش حك كرده و ذهنش اسير همان اتاقك شيشه‌اي شده كه از هر سو مي‌نگرد خود را مي‌بيند. اكنون ناگزير است همه‌چيز را از نو ببيند در بررسي پرونده آليسيا گذشته خويش را مرور مي‌كند. رابطه با پدرخوانده و تصويري كه از خودساخته را بازخواني مي‌كند. اين بازانديشي اگرچه دردناك است؛ اما تنها راه رهايي از تكرار چرخه تروماست. ما شاهد برخورد دردناك زمان گذشته و حال هستيم والتر، برادرش توماس و ليلا هر كدام به نحوي درون زخم‌هاي عميق گذشته گرفتار شده‌اند. گذشته‌اي كه تنها خاطره نيست؛ بلكه زخمي است كه خونريزي آن بند نيامده و به لحظه اكنون سرايت كرده است. يك حادثه مي‌تواند زنجيره‌اي از انسان‌ها را در مقابل هم بنشاند و هر فرد را در مواجهه با حادثه با پرسش‌هاي بنيادين هستي روبه‌رو كند: من كيستم؟ زمان چگونه ازدست‌ رفته است؟ آينده چه معنايي دارد؟ وضعيت معلقي كه در آن نه راه بازگشت به قبل وجود دارد و نه اطمينان خاطري از آينده‌ پيشرو. شبيه به يك وضعيت مرزي كه انسان را ناگزير به مواجهه با رنج، مرگ و محدوديت مي‌كند. زمان براي فردي كه دچار حادثه شده است خطي، روان و پيش‌بيني‌پذير نيست؛ بلكه دايره‌اي و شكننده است. همچون وضعيت ليلا كه هر سرنخ تازه آينه‌اي از گذشته را مقابل ديدگانش قرار مي‌دهد و او را به اسارت گذشته بازمي‌گرداند. فرد در يك وضعيت تكرارشونده قرار مي‌گيرد تا آنجا كه همزمان با گره‌گشايي از پرونده دختر نوجوان راز گذشته‌اش فاش مي‌شود.
 پس از مشخص ‌شدن هويت واقعي والتر 
-پدرخوانده- ليلا در موقعيت انتخاب قرار مي‌گيرد يا بايد با انكار، اضطراب و تكرار كابوس‌ها به گذشته تلخش ادامه دهد يا رنجش را بپذيرد و معناي تازه‌اي بيافريند. اين درحالي است كه ترميم روان زخم به‌سادگي اتفاق نمي‌افتد، چراكه گذشته نه فراموش و نه با كناره‌جويي دفن مي‌شود؛ بلكه به دنبال فرصتي است تا به لحظه حال برگردد.
از طرفي با مشخص ‌شدن هويت واقعي والتر ضربه مضاعفي به ليلا وارد مي‌شود چطور ممكن است فردي كه مسبب ازبين ‌رفتن مفهوم خانواده بوده خود را به عنوان پدرخوانده معرفي كند. ليلا در آستانه فروپاشي رواني قرار مي‌گيرد. اكنون اعتماد به نزديك‌ترين افراد از بين رفته و امنيت رواني فرد فروپاشيده است. تجربه تروما وارد سطحي از زندگي مي‌شود كه نه‌ تنها روابط بين ‌فردي را تحت‌الشعاع قرار مي‌دهد؛ بلكه خودباوري و هويت انسان را هم تهديد مي‌كند. انساني كه در موقعيت ضعيف و شكننده با كوله‌باري از احساسات متناقض قرار دارد، چگونه مي‌تواند به زندگي بازگردد و دوباره به جهان بيروني تكيه كند؟ آيا پذيرش حقيقت مي‌تواند راهي براي التيام باشد؟ 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
تیتر خبرها
پیشنهاد اختيارات ویژه برای دولت درآرامش‌كامل‌به‌سر برده و شاكرهستم مناظره بي‌فضيلت معامله قرن 21 ترامپ يا نمايش فريب؟ داغ تحصيل «بي‌شناسنامه‌ها» در زاهدان تكرار سناريوي مرگ در جاده‌ها عملگرایی ایرانی و ضرورت های راهبردی روسیه ترس انکار شده تغییر نسل رهبران و قرن سیاسی جدید و ایران صادرات ادامه دارد اما با سود كمتر آنها مي‌خواهند ذهن مردم را تسخير كنند روز جهاني معلم گراميداشت چالش‌ها و راهكارها رتبه‌بندي معلمان: از توسعه حرفه‌اي تا امتيازات كاغذي زمين‌لرزه زواره و شایعات زمین‌لرزه زواره روی موج شايعه روزگار غريبِ كامران فاني در خانه سالمندان عليه خاموشي زنان در تاريخ و فرهنگ ايران مسووليت وزارت نيرو در برابر تغيير اقليم التيام خويشتن پس از ويراني شور زندگي لحظه عجیب شرمگین شدن یک انسان ترس انکار شده روز جهاني معلم؛ گراميداشت چالش‌ها و راهكارها آنها مي‌خواهند ذهن مردم را تسخير كنند رتبه‌بندي معلمان : از توسعه حرفه‌اي تا امتيازات كاغذي زمين‌لرزه زواره و شایعات
کارتون
کارتون