آنها ميخواهند ذهن مردم را تسخير كنند
حميد قنبري
اين هفته مهمترين بحث در فضاي رسانهاي و افكار عمومي، آثار احتمالي «اسنپبك» بود. برخي رسانهها و جريانها با تكرار مداوم سناريوهاي سياه، چنين القا ميكردند كه اگر اين اتفاق رخ دهد، زندگي مردم دگرگون خواهد شد: حسابهاي بانكي مسدود ميشود، كشتيها يكي پس از ديگري توقيف ميشوند، كالاها ناياب و كمياب ميشوند و اقتصاد ايران با فروپاشي روبهرو خواهد شد. هر چه با استدلال و واقعيت توضيح داده ميشد كه اين تصويرسازيها با شرايط كنوني سازگار نيست، گوش شنوايي وجود نداشت. باز هم همان حرفها تكرار شد و فضايي از نگراني و ترس ساخته شد. اما در عمل چه اتفاقي افتاد؟ آن «كوه چه زاييد»؟ اعلام كردند حسابهاي بانكهاي ايراني در اروپا بسته شده است. در حالي كه همگان ميدانند اساسا حسابي وجود نداشت كه بسته شود. مگر همين جريانها سالها پيش نميگفتند اگر ايران در فهرست سياه FATF باشد، ديگر هيچ بانكي با ما كار نخواهد كرد و هيچ حسابي باقي نخواهد ماند؟ پس وقتي ايران مدتها در فهرست سياه بود، كدام حساب بانكي باقي مانده بود كه امروز بسته شود؟ اين تناقض آشكار نشان ميدهد كه بيشتر از واقعيت اقتصادي، با عمليات رواني و جريان رسانهاي روبهرو هستيم. واقعيت اين است كه تحريمهاي امروز تا حد زيادي از كارايي افتادهاند. ابزارهاي فشار تكراري و بسياري از راهها براي دور زدن آنها شناخته شده است. «اسنپبك» بيش از آنكه يك تحول واقعي در صحنه اقتصاد باشد، ابزاري خبري است براي ايجاد هراس و تزريق نااميدي. دشمنان خوب ميدانند كه اگر بتوانند در ذهن مردم ترس ايجاد كنند، همين ترس ميتواند از خود تحريمها موثرتر عمل كند. جالب آنكه همين جريان رسانهاي كه چنين تصويري ميسازد، در عرصههاي ديگر نيز با تناقضهاي آشكار عمل ميكند: براي مردم ايران، شادي و اميد را «نامشروع» ميداند و كوچكترين موفقيت داخلي را بياهميت جلوه ميدهد، اما وقتي ايرانيان خارج كشور جشن بگيرند، آن را پسنديده و حتي مايه افتخار معرفي ميكند. رابطه و همكاري ايران با چين و روسيه را «زيانبار و خيانتآميز» مينامد، اما زماني كه اروپا و امريكا دقيقا همين سياستها را در راستاي منافع ملي خود پيگيري ميكنند..
آن را عقلانيت و آيندهنگري توصيف ميكند. به قدرتهاي غربي پيام ميدهد كه ايران را بيشتر تحريم كنيد، اما در داخل، جمهوري اسلامي را متهم ميكند كه «باعث تحريم مردم شده است». اين تناقضها نشان ميدهد كه هدف اصلي، نه روشنكردن واقعيتها، بلكه مديريت رواني جامعه است. تحريمها اگرچه ممكن است در برخي بخشها فشار ايجاد كنند، اما آنچه امروز از سوي اين جريان دنبال ميشود، فراتر از اقتصاد است: آنها ميخواهند ذهن مردم را تسخير كنند و اميد را از بين ببرند. اين تناقضها نشان ميدهد كه هدف اصلي، نه روشن كردن واقعيتها، بلكه مديريت رواني جامعه است. تحريمها اگرچه ممكن است در برخي بخشها فشار ايجاد كنند، اما آنچه امروز از سوي اين جريان دنبال ميشود، فراتر از اقتصاد است: آنها ميخواهند ذهن مردم را تسخير كنند و اميد را از بين ببرند. بايد پذيرفت كه تحريمها در شكل بازگشته خود «دندان» ندارند؛ يعني توان واقعي براي فلج كردن اقتصاد ايران را از دست دادهاند. اما همچنان ميتوانند با تكرار روايتهاي ترسآفرين، فضا را سنگين كنند. نبرد امروز بيش از آنكه در بانكها و بنادر باشد، در ميدان افكار عمومي است. آنچه بايد برجسته شود، اين است كه ايران توانسته در برابر سالها فشار مقاومت كند، ظرفيتهاي تازهاي در داخل و خارج ايجاد كند و مسيرهاي جديدي براي تعامل با جهان بيابد. دشمنان ميخواهند سايه تهديد را بزرگتر از خود تهديد نشان دهند. وظيفه نخبگان و رسانههاي مسوول اين است كه واقعيتها را با مردم در ميان بگذارند و نگذارند كه جامعه اسير ترسهاي ساخته شده شود.
معاون ديپلماسي اقتصادي وزارت خارجه