• 1404 چهارشنبه 28 آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6194 -
  • 1404 چهارشنبه 28 آبان

از جنوب تا تهران: كاوش در تنهايي ايراني معاصر

سولماز روزبهاني

هر داستان تازه‌اي از احمد آرام، دريچه‌اي تازه به دنياي پررمز و راز و وهم‌آلود جنوب ايران است. آرام نويسنده‌اي است صاحب‌سبك كه با به‌كارگيري روايتي وهم‌آلود، آميختن رويا و واقعيت و عناصري از فرهنگ مناطق بومي جنوب ايران، صداها و تصاوير تازه‌اي خلق مي‌كند؛ شايد بتوان از داستان‌هاي او با عنوان «سوررئاليسم جنوبي» ياد كرد؛ سوررئاليسمي كه با پيچيدگي‌هايش سعي در كشفِ جغرافيايي فراتر از جنوب دارد. رمان «شبي كه اِنتو با درد خويش آشنا شد» كه از سوي نشر افق منتشر شده، سفر آرام به كلانشهر تهران است. اين رمان، داستان زوجي را روايت مي‌كند كه تا پيش از شيوع كرونا، به دليل مشغله‌هاي كاري، شناخت واقعي از يكديگر نداشتند و حتي گويي خودشان را نيز فراموش كرده بودند، اما ويروس آنها را واداشت تا بيش از پيش مراقب خود و رفتارهايشان باشند.

نويسنده در اين اثر روابط ميان ساكنان يك مجتمع در تهران را با دقت به تصوير مي‌كشد؛ آدم‌هايي كه براي فرار از ترس و تنهايي دوران كرونا، دست به كارهايي غيرعادي مي‌زنند، مانند متن‌خواني از تراس خانه‌ها از طريق فضاي مجازي. در خلال اين فعاليت‌ها، تراژدي زندگي هر شخصيت - چه پيش از كرونا و چه پس از آن - به تدريج آشكار  و لايه‌هاي مختلف روان و تجربه انساني نمايان مي‌شود. رمان سرشار از كابوس و روياست و در سبك سوررئاليستي نوشته شده است؛ مرز ميان واقعيت و خيال در روايت به شكلي هنرمندانه تنيده شده و حس زنده و ملموسي ايجاد مي‌كند، گويي در صحنه يك نمايشنامه حضور داريد. نثر روان و خوش‌خوان با تعليق‌هاي دقيق، خواننده را تا پايان همراه مي‌سازد و كنجكاوي‌اش را براي دنبال كردن داستان برمي‌انگيزد:  «اندك‌ اندك از ماندن در خانه لذت مي‌برديم و وقتي به خودمان مي‌آمديم، فهميديم كه داريم به اين كار عادت مي‌كنيم. درست مانند پرندگاني كه هنگام توفان سهمگين ترس برشان مي‌دارد و جرات ندارند از آشيانه‌شان بيرون بزنند، ما هم عادت كرديم چمباتمه بزنيم در سه كنج خانه‌مان. به ‌راحتي فهميديم كه ما مردم عادت‌كردنيم؛ عادت مي‌كنيم و خيال برمان مي‌دارد كه اين عادت‌كردن حق ماست: عادت مي‌كنيم، پس هستيم...» آرام با تمركز بر ذهن شخصيت‌ها، بحران هويت، اضطراب و تنهايي انسان مدرن را به تصوير مي‌كشد. شخصيت‌ها در مواجهه با كابوس‌ها، روياها و فشار رواني انزوا، به تدريج شناختي تازه از خود پيدا مي‌كنند. روايت، تجربه دروني و پيچيدگي‌هاي رواني شخصيت‌ها را با دقت و ظرافت نشان مي‌دهد، به‌ گونه‌اي كه خواننده قادر است همدلي عميقي با آنها برقرار كند. تضاد ميان ظاهر آرام و درون آشفته شخصيت‌ها، تنش رواني و تجربه انساني آنها را ملموس مي‌كند. رمان تصويري است از جامعه‌اي كه در آن روابط انساني در سايه ترس، كرونا و انزوا دچار بحران شده‌اند. آرام نشان مي‌دهد كه محدوديت‌ها و فاصله‌گذاري‌هاي اجتماعي باعث بروز رفتارهاي غيرعادي، تنهايي و بيگانگي انسان‌ها مي‌شود. از طريق روايت جزييات زندگي ساكنان مجتمع، نويسنده به بررسي تاثير شرايط اجتماعي و رواني بر تعاملات انساني مي‌پردازد و نشان مي‌دهد حتي در اين شرايط دشوار، مهرباني و توجه به ديگري مي‌تواند مسير بازسازي رابطه‌ها و معناي انساني را هموار كند:  «نمي‌دانم چطور شد كه دستم خورد به سبيل زردرنگم و يكي از انگشت‌هایم فرو رفت زير سبيلم؛ يك حفره! به گمانم خرچنگي انگشتم را گاز گرفت و ناگهان دهانم را پيدا كردم. بايد اعتراف كنم؛ همين حالا يادم آمد كه دهاني دارم. بايد اعتراف كنم همين حالا احساس كردم يك خرچنگ دور و بر دهانم مي‌چرخد...» شخصيت‌ها در اين رمان بيشتر ذهني و دروني هستند تا بيروني. نويسنده كمتر بر ظاهر و رفتار فيزيكي تكيه دارد و عمدتا با زبان ذهن و رويا، لايه‌هاي ناخودآگاه شخصيت‌ها را باز مي‌كند. اين سبك، آنها را واقعي و همزمان نمادين مي‌سازد. هر شخصيت حامل بخشي از تجربه انساني است و تضاد ميان زندگي پيش از كرونا و بحران جاري، پيچيدگي رواني و رشد شخصيتي آنها را برجسته مي‌كند. ساختار رمان خطي نيست؛ روايت تكه‌تكه و كابوس‌وار پيش مي‌رود و با جابه‌جايي ميان واقعيت و خيال، تجربه ذهني شخصيت‌ها را منعكس مي‌كند. اين نوع پيرنگ، خواننده را در موقعيتي فعال قرار مي‌دهد تا با شخصيت‌ها همراه و در جريان تغييرات ذهني و عاطفي آنها سهيم شود. تعليق‌هاي دقيق و كشمكش‌هاي دروني، پيوستگي داستان را حفظ و همزمان حس رويا و تعليق ايجاد مي‌كنند. فضاي رمان ميان خواب و بيداري، واقعيت و خيال، در نوسان است. خانه‌ها، بالكن‌ها و خيابان‌هاي تهي از مردم، به استعاره‌اي از ذهن انسان مدرن تبديل شده‌اند: بسته، پر از صدا و سكوت و در عين حال پراكنده از خاطرات و اضطراب‌هاي ذهني. آرام با فضاسازي وهم‌آلود، حس اضطراب جمعي و تجربه‌اي ملموس از تنهايي و محدوديت‌هاي اجتماعي را منتقل مي‌كند. مضمون اصلي رمان، «شناخت خويش از مسير درد» است. مرگ، كابوس و بحران‌هاي رواني نه پايان، بلكه نشانه تحول و رشد دروني شخصيت‌ها هستند. احمد آرام همچنين پيامي انساني و اخلاقي را منتقل مي‌كند: انسان‌ها بايد قدر يكديگر را بدانند، با هم مهربان باشند و در جهان پراضطراب امروز، همدلي و عشق را فراموش نكنند. رمان يادآوري مي‌كند كه حتي در شرايط سخت، مهرباني، توجه و مراقبت از يكديگر مي‌تواند نقطه عطفي در بازسازي روابط و تجربه انساني باشد. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
تیتر خبرها
بمب خبری پيام به رياض خودروسازان روی لبه تيغ آزمون حساس ديپلماسي هسته‌اي ايران از لبه مرگ تا بازگشت 15 پيشنهاد ويژه اتاق بازرگاني به دولت نويسنده در برابر حافظه‌ تاريخي مسوول است ديپلماسي امام خميني(ره) در نوفل‌لوشاتو (۲) تهديد اهرم حل بحران نيست فرهنگ عدم مسووليت‌پذيري از فرمانروايي بيروني تا زندگي در مدرسه ايراني آقاي دكتر پزشكيان! با همت جوانان جلو برويد وقتی غرور ملی برای بچه‌ها مهم می‌شود ابرهوش بزرگ‌ترين موفقيت يا واپسين اختراع از نوبل اقتصاد تا محيط‌زيست ايران فلسفه به چه درد مي‌خورد؟ هوش مصنوعي مي‌تواند جايگزين روان‌درمانگر شود؟ مصايب روسيه معاصر در آينه رمان قوي سياه قوي سفيد از جنوب تا تهران: كاوش در تنهايي ايراني معاصر وطن به مثابه والدين ديپلماسي امام خميني(ره) در نوفل‌لوشاتو (۲) وقتي اسراييل انتقام از مردم فلسطين را قانوني مي‌كند فرهنگ عدم مسووليت‌پذيري از فرمانروايي بيروني تا زندگي در مدرسه ايراني آقاي دكتر پزشكيان با همت جوانان جلو برويد
کارتون
کارتون